پاسخ اجمالی:
«بختنصر» در دوران 44 ساله حكمرانى خود (از سال 605 تا 561 قبل از ميلاد) چهار بار به «اورشيلم» حمله كرد كه در حمله دوم و چهارم ـ خصوصآ حمله اخير كه در آن همهچيز را نابود كرد ـ ابعاد قتل و غارت بسيار زياد بوده است و تورات و ديگر كتابهاى يهود، همگى، درپى حمله لشكريان كلدان از صفحه گيتى محو شدند و از آنپس نشانى از آنها يافت نشده است.
پاسخ تفصیلی:
فاجعه «بخت نصر»
بختنصر در دوران 44 ساله حكمرانى خود (از سال 605 تا 561 قبل از ميلاد) چهار بار به «اورشيلم» حمله كرد كه در حمله دوم و چهارم ـ خصوصآ حمله اخير كه در آن همهچيز را نابود كرد ـ ابعاد قتل و غارت بسيار زياد بوده است، اين چهار حمله عبارتند از:
1.حمله اول در سال 602 قبل از ميلاد مقارن بود با دوره «يهوياقيم» پادشاه بنىاسرائيل كه زير فرمان فرعون مصر «نكوه» بود. سربازان بابل بر مستعمرات مصر و از جمله خاك يهود مستولى شدند و تحت سلطه بابل درآمد.
2.حمله دوم در سال 598 قبل از ميلاد نيز در دوره «يهوياقيم» انجام گرفت و هنگامى رخ داد كه او مىخواست خود را از سلطه بابل رها سازد و بار ديگر با فرعون مصر رابطه برقرار كند؛ اما سربازان بختنصر با تمام شدت و قوت بر او تاختند. شهرها را ويران كردند و تمام مردم را به اسارت گرفتند؛ از جمله پادشاه و همراهان او را كه پس از اسارت، آنان را آزاد كردند تا با خوارى جام مرگ را بنوشند.
3.حمله سوم در دوران پادشاهى خلف او «يهوياكين» به تحقق پيوست. او حكمرانى سست عنصر و فاسد بود كه كشور خود رابه تباهى و فساد كشاند. بههمين علت، پادشاهى او چند ماهى بيشتر به طول نينجاميد؛ تا آنكه با حمله بابليان، او و اطرافيانش اسير و مدت 37 سال در زندانهاى بابل زندانى شدند. او سپس آزاد شد و در همان جا وفات يافت.
4.حمله چهارم ـ كه بسيار كوبنده بود ـ در سال 588 قبل از ميلاد و در دوران «صدقيّا» رخ نمود. نام او نخست «متانيا» بود و بختنصر او را به صدقيّا تغيير داد و او را به فرمانروايى يهود گماشت اما او كه حكمرانى ضعيف و فاسد و سخت نادان بود، در نهمين سال پادشاهى خود، پرچم طغيان و استقلال بر افراشت و با اينكار خود مصيبت و بلا را بر خاك يهود سرازير كرد. سربازان كلدانى آنها را محاصره كردند و با استفاده از سنگاندازها و منجنيقها شهرها را سوزاندند و ويران كردند؛ خونهاى بسيار ريختند؛ غارت و كشتار و اسارت بنىاسرائيل را برخود مباح دانستند و هيكل سليمان و تمامى بناهاى باستانى بنىاسرائيل را به شدت درهم كوبيدند. در اين بين؛ صدقيا و اطرافيان او كوشش كردند ـ از پشت شهر ـ بگريزند اما ناكام ماندند و آنان را دستبسته، نزد بختنصر آوردند. بختنصر ابتدا دو پسر او را پيش چشمش كشت. آنگاه چشمانش را از حدقه درآورد و در آخر او را با غل و زنجير روانه بابل ساخت.
در اين حمله، تمامى بنىاسرائيل ـ جز بيماران و پيران فرتوت ـ به اسارت بابليان در آمدند. بختنصر مردى سستنهاد از اسباط بهنام «جدليا» را بر ايشان گمارد. پس از چندى جماعتى از يهود، به رهبرى شخصى بهنام اسماعيل از نسل پادشاهان، بر شاه تاخته، او را كشتند و خود نزد فرعون مصر پناهنده شدند. اين سرانجام كار يهود در فلسطين بوده است؛ اما تورات و ديگر كتابهاى يهود، همگى، درپى حمله لشكريان كلدان از صفحه گيتى محو شدند و از آنپس نشانى از آنها يافت نشده است.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.