پاسخ اجمالی:
انبوهى از روايات در دست است كه از ائمه اطهار عليهم السّلام روايت شده و - به صراحت يا اشاره - بر مصونيت نص قرآن از تحريف تأكيد دارد؛ دستان ناپاك اگر چه توانستند با تأويل و تفسير ناحق به آن دست پيدا كنند، هرگز نتوانستند به متن آن دستبرد بزنند.
پاسخ تفصیلی:
انبوه روایات اهل بیت(علیهم السلام) دلیلی بر عدم تحریف قرآن
انبوهى از روايات در دست است كه از ائمه اطهار عليهم السّلام روايت شده و - به صراحت يا اشاره - بر مصونيت نص قرآن از تحريف تأكيد دارد؛ دستان ناپاك اگر چه توانستند با تأويل و تفسير ناحق به آن دست پيدا كنند، هرگز نتوانستند به متن آن دستبرد بزنند.
اينك پارهاى از اين روايات را از نظر مىگذرانيم:
1. در نامه امام باقر(علیه السلام) به سعدالخير چنين آمده است: «آنان بدينگونه قرآن را دور مىافكندند؛ الفاظ آنرا پاس مىداشتند اما حدود آنرا تحريف مىكردند».(1)
جمله «اقاموا حروفه» به اينكه دست تحريف به نصّ قرآن راه نيافته است صراحت دارد هرچند به استناد «حرّفوا حدوده» احكام آنرا دگرگون ساختهاند؛ و مراد از تحريف حدود، ضايع ساختن قرآن است؛ چنانكه در حديثى ديگر مىخوانيم: «...و [در تحريف] كسى قرآن را تلاوت مىكند و حروف آنرا پاس مىدارد اما حدود آنرا تباه مىسازد».(2) بنابراين، مراد از اقامه حروف، حفظ آن از تغيير و تبديل است؛ چنانكه در حديث دوم به همين معنا آمده است.
2. به روايت صحيح از ابوبصير نقل شده است: «در خصوص تفسير آيه «أَطيعوا اللهَ وَأَطيعوا الرَّسولَ وَأُولي الاَْمْرِ مِنْكُمْ»(3)؛ (خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد) از امام صادق(علیه السلام) پرسيدم: وقتى مردم مىگويند: [اگر مقصود از اولىالامر امامان شيعه است] پس چرا از على و اهلبيت ايشان در قرآن نامى برده نشده است، چه پاسخ دهيم؟ امام فرمودند: نماز بر پيامبر(صلی الله علیه واله و سلم) نازل شد؛ بى آنكه نامى از سه يا چهار ركعت بودن آن براى ايشان برده شده باشد؛ تا آنكه پيامبر(ص) نماز را ـ براى مردم ـ تفسير نمود».(4)
امام(علیه السلام) با اين بيان اثبات كرد كه نام ائمه(علیهم السلام) در متن قرآن برده نشده است؛ هر چند مقصود بالذات از بسيارى از عمومات وارد شده در قرآن ايشانند. چون بسيارى از آيات قرآن، بر توجه دادن به شأن و منزلت ائمه(علیهم السلام) تأكيد مىكنند و قراين فراوانى بر آن گواه است و در بسيارى از موارد خود رسول اكرم(صلی الله علیه واله و سلم) مراد از اين آيات را بيان نموده است كه نخستين دسته از آنها حديث «يوم الانذار» و آخرين آنها حديث «غدير» است.
آياتى كه در شأن ائمه اطهار(علیهم السلام) نازل شده است، بخش زيادى از قرآن را تشكيل مىدهد كه «حاكم حسكانى» بيشتر آنها را در كتاب «شواهد التنزيل» جمعآورى نموده است.
3. احاديث فساطيط (خيمهها): مقصود احاديثى است كه در آنها چنين آمده است: پس از ظهور مهدى منتظر(عج) در پشت كوفه خيمههايى زده مىشود تا او آيات قرآن را ـ كه بر اساس كيفيت و ترتيب راستين نزول آنهاست ـ به مردم بياموزد؛ زيرا قرآن او در كيفيت تأليف ـ نه در چيز ديگر ـ با قرآن فعلى مخالف است.
شيخ مفيد به روايت جابر از امامباقر(علیه السلام) روايت مىكند كه «هرگاه قائم آل محمد(صلی الله علیه واله وسلم) قيام نمايد خيمههايى را برپا مىسازد تا در آن افرادى قرآن را بدان گونه كه خداوند نازل فرموده است به مردم بياموزند؛ اين براى كسانى كه قرآن را بر اساس نظم فعلى فراگرفتهاند بسيار دشوار مىنمايد؛ زيرا قرآن ايشان با قرآن موجود در نظم و ترتيب ناهمگون است».(5) در همين معنا روايات ديگرى نيز وارد شده است.(6)
در توصيف مصحف على(علیه السلام) يادآور شديم كه آن مصحف از كاملترين ترتيب و نظم منطبق بر ترتيب نزول آيات و سورهها ـ چنانكه آيات، بدون استثنا با ترتيب درست كنار هم قرار گرفتهاند ـ بر خوردار است. ائمه(علیهم السلام) اين قرآن را از يكديگر به ارث بردهاند و سرانجام خداوند آنرا به دست ولى عصر(عج) ظاهر خواهد كرد.(7)
امامباقر(علیه السلام) در اين روايات علت دشوارى حفظ قرآن ـ در آن روز ـ را تفاوت آن با نظم و ترتيب فعلى قرآن اعلام داشته است، و اگر قرآنى كه در دست ولىعصر(عج) است با قرآن فعلى اختلاف ديگرى داشت امام(علیه السلام) آنرا نيز بيان مىكرد. اين امر نشان مىدهد كه آن قرآن با قرآن كنونى، جز در ترتيب نزول هيچگونه اختلافى ندارد.
4. ابنفضيل در تفسير آيه شريفه: «يُريدونَ لِيُطْفِئوا نورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الكافِرونَ»(8)؛ (مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا ـ گرچه كافران را ناخوش افتد ـ نور خود را كامل خواهد گردانيد) از امام كاظم(علیه السلام) روايت كرده است كه: «اينان مىخواهند ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام) را با دهانشان خاموش سازند! گفتم: پس معناى «وَ اللّهُ مُتِمُّ نورِهِ» چيست؟ فرمود: يعنى خداوند امامت را به كمال رساند. چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «فَامِنوا بِاللّهِ وَ رَسولِهِ وَالنّورِ الَّذي أَنْزَلْنا»(9)؛ (پس به خدا و پيامبر او و نورى كه ما فرو فرستاديم ايمان آوريد) مقصود از آن نور امامت است. گفتم: تفسير آيه «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسولَهُ بِالْهُدى وَدينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المُشْرِكونَ»(10)؛ (اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرده تا آنرا بر هرچه دين است فائق گرداند، هرچند مشركان را ناخوش آيد) چيست؟ فرمود: خداوند به هنگام قيام قائم(عج) اسلام را بر تمامى اديان چيره مىسازد؛ چنانكه مىفرمايد: خداوند نورش را تمام مىگرداند؛ هرچند كافران نسبت به ولايت على(علیه السلام) كراهت داشته باشند. گفتم: آيا اين تنزيل است؟ فرمود: آرى؛ خود اين حروف تنزيل است؛ اما غير آن [كه در تفسير بيان شد] تأويل است».(11)
امام(علیه السلام) نور خداوند در زمين را به ولايت امام ـ كه خود امتداد ولايت خداوند در زمين است ـ تفسير نموده و براى اثبات آن به اين آيه از سوره «تغابن» استشهاد نموده است؛ چه اينكه تبعيت از شريعتى كه از طرف خداوند نازل شده است وارد شدن در ولايت الهى را به همراه دارد و ولايت الهى در ولايت ائمه معصومين(علیهم السلام) ـ بهعنوان جانشينان پيامبر(صلی الله علیه واله و سلم) و واسطههاى فيض بين آسمان و زمين ـ امتداد مىيابد.
راوى كه اين تفسير شگفت از آيه را از كسى نشنيده و كسى آنرا برايش بازگو نكرده است، از آن شگفتزده شده است؛ بدين جهت مىپرسد آيا اين تفسير شأن نزول آيه است؟ و آيه به همين معنا نازل شده است؟ امام(علیه السلام) در پاسخ او مىفرمايد(علیهم السلام) بارى تفسير صحيح آيه اين است و ديگر تفاسير، تأويلاتى است كه بدون دليل گفته شده است. شاهد آنكه امام(ع) بر خلاف مدعيان تحريف كه مىپندارند مقصود از اين روايات تنزيل است،(12) با شدت تمام اين احتمال را كه بيان ايشان به منزله جزئى از آيه باشد رد نمودند؛ اين بيان، نمونهاى است از تفسير به عالىترين سبك كه فقط راسخان در علم ـ از اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه واله و سلم) ـ از آن آگاهند و ديگران هرچه بگويند در شمار ساير تفاسير تأويلى و به عنوان تيرهايى در تاريكى است.
5. ابنفضيل در زير همان حديث مىگويد: «گفتم: تفسير آيه شريفه «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَيْکَ الْقُرْآنَ تَنْزيلا»(13)؛ (در حقيقت ما قرآن را بر تو به تدريج فرو فرستاديم) چيست؟ فرمود: يعنى ولايت على(علیه السلام) را بر تو فرو فرستاديم. عرضه داشتم: اين تنزيل است؟ فرمود: آن تنزيل است و اين تأويل».(14) اين روايت صراحت دارد كه مقصود از تنزيل، تفسير است؛ تفسيرى شبيه تأويل. از اينجاست كه اين حديث مانند حديث پيشين بر همه پندارهاى مدعيان تحريف حاكم است. حديث زير نيز مىتواند اين روايت را توضيح دهد:
6. عمار ساباطى از امامصادق(علیه السلام) چنين روايت كرده است: «خداوند در شأن على(علیه السلام) فرموده است: ««أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِدآ و قائِمآ يَحْذَرُ الاْ خِرَةَ وَ يَرْجو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوي الَّذينَ يَعْلَمون» أنّ محمّدآ رسول الله «وَالَّذينَ لا يَعْلَمونَ»أنَّ محمّدآ رسول الله و يزعمون أنّه ساحر كذّاب»؛ (آيا [چنين كسى بهتر است] يا آن كسى كه او در طول شب [خدارا] در سجده و قيام اطاعت مىكند [و] از آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش اميد دارد؟ بگو: آيا كسانى كه مىدانند محمد رسول خداوند است وكسانىكه نمىدانند محمد رسول خداست و مىپندارند ايشان ساحر دروغگويى است يكسانند؟ «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولوا الاَْلْبابِ»؛(15) تنها خردمندانند كه پند مىپذيرند). آنگاه امام(علیه السلام) فرمود: «اى عمّار اين تأويل آيه است».(16) اين حديث بيان مىدارد زيادتهايى كه احيانآ در خلال قرائات ائمه(علیهم السلام) مىآيد، از باب تفسير و به هدف تأويل آيه به وجوه معنايى آن بيان شده است، نه آنكه بيانگر حذف بخشى از آيه باشد؛ چنانكه مدعيان تحريف گمان بردهاند.
7. مرحوم صدوق رواياتى آورده است كه به دلالت التزاميه بر تماميت سورههاى قرآن بىآنكه در آن كاستى صورت گرفته باشد، دلالت دارد؛ چنانكه بر تمام و كمال بودن آيات قرآن و عدم وقوع كاستى در آنها نيز دلالت دارد. از جمله اين روايات، رواياتى است كه بر ثواب قرائت هر سوره، نهى از مقرون نمودن دو سوره(17) و ثواب ختم قرآن و نهى از ختم قرآن در كمتر از سه روز و جز آن... دلالت دارد. نحوه دلالت ـ التزاميه ـ اين روايات چنين است: اگر در سورهاى احتمال نقص باشد قرائت آن ميسر نمىگردد و مقرون نمودن دو سوره نيز معنايى ندارد؛ زيرا بر فرض نقص سوره، آنچه تلاوت مىشود پارهاى از سوره است نه تمام آن و مقارنه نيز بين پارههاى دو سوره به وقوع پيوسته است نه بين تمام آن دو؛ چنانكه تحقق ثواب بر ختم قرآن، دليل امكان ختم آن يعنى تلاوت تمام آيات و سورههاى آن است.
روايات زيادى در اين زمينه رسيده است كه اگر به روايات عرض و نصوصى كه پيرامون شأن و منزلت قرآن وارد شده است و نيز به رواياتى كه به مراجعه به قرآن و تمسك به آن فرمان مىدهد افزوده گردد هزاران روايت مفيد حاصل خواهد شد كه همگى در زمينه مصونيت قرآن از تحريف وارد شده است.(18)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.