پاسخ اجمالی:
تحریف قرآن نسبتى است كوركورانه و در عین حال كهنه و فرسوده كه به زمان اختلاف صاحبان مصحفهاى نخستین باز مىگردد. زمانى كه رقابت تنگاتنگ براى نگارش متن و تهجّى و قرائت قرآن در جریان بوده و هر دستهاى هجاء و قرائت خود را درست انگاشته و آنچه را نزد دیگران بوده باطل مىشمرده است. در كنار این اختلاف، برخى از صحابه و تابعان نسخههاى مصاحف و هجاء قرائات را به باد انتقاد گرفتند. در این میان بیشترین انتقادها از آن ابنمسعود، عایشه و ابنعباس و جمعى دیگر از همدستان ایشان از صحابه و تابعان بود. روایتها و حكایتهایى از آن مشاجرههاى لفظى باقى ماند كه «حشویه» ولع و اشتیاق زیادى نسبت به نقل و ضبط و نگارش آنها در مهمترین منابع روایى خود از خود نشان دادند و بدین ترتیب مشكل وجود تحریف در متن قرآن را ایجاد كردند.
پاسخ تفصیلی:
پیشینه اعتقاد به «تحریف قرآن»
نسبت تحریف به قرآن نسبت ظالمانهاى است كه نص صریح وحى از آن بیزار است؛ زیرا بقا و سلامت آن در همه زمانها تضمین شده است. خداوند مىفرماید : «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الْذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحَافِظونَ»؛ (همانا ما قرآن را فرو فرستادیم و ما نگاهبان آن خواهیم بود).(1)
تحریف قرآن نسبتى است كوركورانه و در عین حال كهنه و فرسوده كه به زمان اختلاف صاحبان مصحفهاى نخستین باز مىگردد. زمانى كه رقابت تنگاتنگ براى نگارش متن و تهجّى و قرائت قرآن در جریان بوده و هر دستهاى هجاء و قرائت خود را درست انگاشته و آنچه را نزد دیگران بوده باطل مىشمرده است.
این جریان ادامه داشت تا آنكه در دوره عثمان، مصحفها به دست عدهاى كه شایستگى انجام این مهم را نداشتند یكدست شد و اختلافاتى در رسمالخط قرآن رخ نمود و همانگونه كه در التمهید(2) بیان كردهایم، اختلاف در نسخههاى مصاحف در قیاس با مصحف «امّ»؛ (اصل و مرجع) كه در مدینه نگهدارى مىشد پدیدار گشت. در كنار این اختلاف، برخى از صحابه و تابعان نسخههاى مصاحف و هجاء قرائات را به باد انتقاد گرفتند. در این میان بیشترین انتقادها از آن ابنمسعود، عایشه و ابنعباس و جمعى دیگر از همدستان ایشان از صحابه و تابعان بود. روایتها و حكایتهایى از آن مشاجرههاى لفظى باقى ماند كه «حشویه»(3) ولع و اشتیاق زیادى نسبت به نقل و ضبط و نگارش آنها در مهمترین منابع روایى خود از خود نشان دادند و بدین ترتیب مشكل وجود تحریف در متن قرآن را ایجاد كردند.
آنچه بیشتر به این غوغا دامن مىزد و باعث نشر چنین اباطیلى مىشد، نغمههاى كفرآمیزى بود كه صاحبان اندیشههاى خام جاهلى مىنواختند تا بدین طرق شوكت اسلام را درهم شكنند و از كرامت و پیراستگى قرآن بكاهند هر چند به لطف الهى هرگز آرزوى باطلشان به حقیقت نپیوست؛ «یُریدونَ لِیُطْفِئوا نورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرونَ».(4)
خوارزمى(5) مىگوید: «نه به دفن و نابودى یك حدیث از احادیث پیامبر موفق شدند و نه به تحریف یك آیه از آیات الهى دست یافتند»(6) با اینحال پارهاى از محققان در صدد برآمدند كه با راههاى فنى، مشكل این روایات را حل كنند؛ اما چون به صحت و درستى سند آنها و صراحت دلالتشان به وقوع تحریف در قرآن مستلزم شدند تلاششان ثمرى نداد و سرانجام، به تراشیدن مسأله «نسخ التلاوه» ناگزیر شدند؛ در حالىكه نادرستى این نوع نسخ، بر اساس قواعد علم اصول مبرهن گشته است.
پس چارهاى نیست؛ یا باید این روایات را با همه پیامدهایش به گردن گرفت و طبق آن فتوا داد؛ همانگونه كه گروهى به گمان اینكه اسانید آن صحیح است چنین كردند، یا اینكه وقتى قابلیت تأویل را ندارند آنها را به كلى دور انداخت. به این دلیل، ابنحزم اندلسى با آنكه فقیه با بصیرتى است، «رجم» را مستند به قرآن مىداند و در اینباره به روایتى استناد مىكند كه آن را از ابىّ بنكعب چنین نقل كرده است: «[ او روزی به کسی گفت:] سوره احزاب را چند آیه مىانگارید؟ بدو گفتند: هفتاد و سه یا چهار آیه؛ گفت چگونه چنین است در حالى كه این سوره با سوره بقره همسنگ، بلكه بزرگتر بوده است و در آن آیه رجم بدین مضمون موجود بوده است: «إذا زنى الشیخ أو الشیخة فارجموهما البتة نكالا من الله والله عزیز حكیم»؛ (هر گاه پیرمرد یا پیرزنى به فساد دامن آلاید او را سنگسار كنید كه كیفر خداوند بر آنان است، همانا خداوند عزیز و حكیم است). ابنحزم مىگوید: «سند این روایت چون آفتاب روشن است و از اینرو قابل تردید نیست. آنگاه مىافزاید: هرچند این آیه از جمله آیاتى است كه عبارت آن نسخ شده است؛ حكم آن باقى است».(7)،(8)
هم او در مسأله تعیین مقدار شیر خوردن كه موجب محرمیت مىشود چنین مىگوید: «كسانى كه مدعىاند به كمتر از پنج بار شیر خوردن محرمیت رضاعى تحقق نمىیابد به روایتى از امالمؤمنین عایشه از طریق حمّاد و عبدالرحمان از عروه استناد جستهاند كه گفته است: در قرآن نخست چنین نازل شد: «أن لایحرم إلّا عشر رضعات»؛ (محرمیت نمىآورد مگر ده بار شیر دادن) اما پس از آن چنین نازل شد : «خمس معلومات»؛ (پنج بار شیر دادن معلوم محرمیت مىآورد). در عبارت عبدالرحمان چنین آمده است: از جمله آیاتى كه نازل شد و سپس نسخ گردید، آیه «لا یحرم من الرضاع إلّا عشر رضعات» بود كه به دنبال آن «خمس معلومات» نازل گشت، عایشه مىافزاید: تا پیامبر زنده بود این آیات قرآن تلاوت مىشد».
ابنحزم گوید: «این دو روایت از جهت صحت و جلالت و وثاقت راویان آن در عالىترین درجه قرار دارد لذا كسى را نشاید كه از آنها دست شوید». سپس اشكالى به این مضمون را مطرح مىكند كه چگونه ممكن است چیزى از قرآن پس از رحلت پیامبر ساقط شده باشد؟ این كار، در پیشگاه قرآن جرم بزرگى است. آنگاه خود در مقام پاسخ بر آمده، چنین عذر مىتراشد كه آنچه از آن ساقط شده، نوشتارش در مصاحف بود اما حكم آن همچنان باقى ماند؛ دقیقآ مثل آیه رجم.(9) پر واضح است اینگونه عذرتراشى قابل پذیرش نیست.
اینگونه روایتها و برداشتها موجب گردید تا برخى از پیشینیان امثال محیىالدین ابنعربى فریفته آن گردند و به تحریف قرآن نظر دهند. شیخ محىالدین ابنعربى (م 638) در كتاب «فتوحات مكیه» به تحریف قرآن نظر داده است و در قرآنى كه عثمان فراهم آورد، كاستى قائل شده و چنین گفته است: «برخى از اهل مكاشفه چنین پندارند كه از مصحف عثمان بسیارى از آیات منسوخه ساقط گردیده است!» همچنین گفته است: «اگر پیامبر خود متصدى جمع و تألیف قرآن گردیده بود و اینگونه آیات را اسقاط مىفرمود، سخنى نبود و آن را به طور كامل و براى همیشه مىپذیرفتیم». نیز چنین گفته است: «اگر برخى كوتهاندیشان نبودند [و اگر به منزله] نهادن حكمت در غیر محل مناسب نبود، هرآینه آنچه را كه از مصحف عثمانى ساقط گردیده است بیان مىكردم. آرى، در محتواى كنونى مصحف عثمانى تردید نیست». شعرانى مىگوید: «ولى در كتاب فتوحات مصریه گفته است كه اجماع امت بر این مصحف است و مىگویند چیزى از آن ساقط نگردیده است».(10)
با كمال تأسف برخى از متأخران نیز همچون نویسنده كتاب الفرقان به اینگونه روایات فریفته شدند. او كتاب خود را با قصههایى از همین روایات و حكایتهاى پیشین آراست و غوغاى گوشخراشى را در دیار مصر آغاز كرد. انشاءالله در همین كتاب متعرض آن خواهیم شد.(11) اما در مقابل، فقهاى امامیه بر این اوهام مشحون ازخرافات خط بطلان كشیدند و بهایى هر چند اندك براى آنها قائل نشدند و هرگز در فقه و فتوا دادن بدان تكیه نكردند.(12)
تصمیم ما در گذشته بر آن بود كه گفتار خود را پیرامون پندار كهن تحریف كه در عالم اعتبار از هیچ ارزشى برخوردار نیست بازگیریم و در این خصوص سخن نگوییم و این مسأله را به عقل كه به پوچى اینگونه اباطیل حكم مىكند وانهیم. خرافاتى كه قداست و پاكى قرآن كریم از آن بیزار است. «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنزیلٌ مِنْ حَكیمٍ حَمیدٍ»(13)؛ ( بهراستى قرآن كتابى است بلندمرتبه كه باطل از هیچ سویى نه از پیش و نه از پس به آن راه ندارد و آن از جانب خداوند حكیم و ستوده فرو فرستاده شده است)، اما وقتى به پارهاى از نوشتارها(14) برخوردم كه با متوجه ساختن تهمتهاى ناروا به مهمترین طائفه مسلمین یعنى شیعه امامیه و با نسبت دادن تحریف قرآن به ایشان با آنكه دامن شیعه از چنین نسبتهایى پاك و پیراسته است(15) براى برهم زدن وحدت مسلمین مىكوشید، بر خود وظیفه دانستم با دو هدف به رد چنین خطاى فاحشى برخیزم؛ اولا: براى دفاع از قداست و پیراستگى قرآن كریم؛ ثانیآ: براى رسوا ساختن چنین تهمتهاى ناروایى كه به یك امت بزرگ اسلامى متوجه شده است؛ امتى كه همواره در پاسبانى از حریم اسلام كوشیده و در طول تاریخ با تمام وجود در مقابل دشمنان آن ایستادگى كرده است. این هدفى است كه بهدنبال آنم؛ خداوند از نیات همگان آگاه و نیكو یاورىاست.(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.