حدود آزادی «غیرمسلمانان» در حکومت اسلامی
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، خرداد 1363، سال بیست و چهارم، شماره 3.
حدود آزادی «غیرمسلمانان» در حکومت اسلامی
دشمنان ما بر ضد ما تبلیغ میکنند که در حکومت اسلامی جایی برای غیرمسلمان نیست، و این را یکی از اشکالات مهم بر حکومت اسلامی در عصر ما میگیرند و مهاجرت گروهی از غیرمسلمانان را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، و یا اعدام چند نفر بهائی را بعد از انقلاب شاهد بر مدعای خود میشمرند. در حالی که نه آن مهاجرت به دلیل عدم تحمل حکومت اسلامی نسبت به غیرمسلمانان بوده، و نه این اعدامها. اینها غالباً به دلائل دیگری صورت گرفته که هیچ ارتباطی به مسأله قبول اسلام و عدم قبول اسلام نداشته است. از جمله مسأله «جاسوسی» برای اسرائیل و یا آمریکا و یا کشورهای دیگر، همچنین سوء استفادههای مالی که منجر به فرار گشته، و یا همکاری و هم دستی با رژیم سابق.
البته ممکن است در این میان اشتباهاتی هم واقع شده باشد که به هر حال نمی توان آن را انکار کرد، ولی مسلماً پایه و اساس کار نبوده است؛ هرچند رسانههای گروهی جهان غرب که همیشه از کاه و گاهی از هیچ کوهها میسازند این امور را دلیل بر وجود فشار شدید در حکومت اسلامی برای غیرمسلمانان گرفته اند. ولی به هر حال نه از نظر فقه اسلامی و نه از نظر تاریخ اسلامی هیچگونه دلیلی بر این ادعا که در حکومت اسلامی جائی برای غیرمسلمانان نیست وجود ندارد. بلکه به عکس طبق آنچه در کتاب «جهاد» و «احكام ذمه» از فقه اسلامی آمده، و تاریخ عصر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و بعد از آن و مخصوصا فتوحات اسلامی بیانگر آن است، همواره غیرمسلمانان در کشورهای اسلامی در تمام ادوار تاریخ به عنوان شهروند زندگی میکردند و از تمام حقوق اجتماعی برخوردار بوده اند.
توضیح اینکه:
غير مسلمانان بر دو گروهاند: «اصحاب کتب آسمانی» و غیر آنها مانند: «بت پرستان» و «مادیها» و «بودائیها» و امثال آنان. در مورد پیروان ادیان آسمانی فقه اسلام هیچ گونه ابهامی ندارد، آنها میتوانند به صورت یک اقلیت سالم در کنار مسلمين باقبول «شرایط ذمه» زندگی کنند. اساس «شرایط ذمه» تعهد بر عدم اقدام مستقیم و غیرمستقیم بر ضد مسلمانان یا همکاری با دشمنان اسلام، و همچنین احترام به قوانين کلی حاکم بر جامعه اسلامی و پرداختن مالیات ناچیزی بنام «جزیه» است که سالانه به طور سرانه -معمولاً به مبلغ کمی که همه از عهده پرداختن آن برمی آیند- تعیین میشود.
آنها با پذیرش این اصول کلی از مزایای زیر بهرهمند خواهند شد:
1. از هر نظر مصونیت دارند؛ یعنی جان و مال و ناموسشان در امان است.
2. دولت اسلامی موظف است اگر آنها مورد هجوم واقع شدند از آنها دفاع کند.
3. در معابدشان میتوانند برای خود تبلیغ کنند و مراسم عبادات خود را آزادانه انجام دهند.
4. آنها میتوانند فرهنگشان را و تمام آداب و رسومشان را برای خودشان حفظ کنند.
5. آنها حق دارند به کسب و کار آزاد و مشروع بپردازند و داد و ستد مسلمانان با آنها بی مانع، و روابط تجاری و اقتصادی با آنها آزاد است.
آنها برای حفظ و تضمین این حقوق هنگامی که نظام دموکراسی و شورائی بر کشور اسلامی حاکم میشود میتوانند نماینده یا نمایندگانی به «مجلس» بفرستند تا از حقوق آنها دفاع کند؛ و اگر منافع مشروعشان به خطر بیفتد برای حفظ آن اقدام نماید. ناراحتى شدید امیرمومنان علی(علیه السلام) از هجوم ارتش تجاوزگر «شام» بر حدود «عراق» و هجوم به خانه زن مسلمان و غير مسلمانی که در ذمه اسلام بوده در نهج البلاغه کاملاً منعکس شده است و عمق احترام به این حقوق را کاملاً منعکس میکندة؛ چرا که امام(علیه السلام) به عنوان یک فاجعه بزرگ برای جامعه اسلامی آن را در خطبه خود مطرح ساخته است؛ آنجا که میفرماید: «وَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّ اَلرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى اَلْمَرْأَةِ اَلْمُسْلِمَةِ وَ اَلْأُخْرَى اَلْمُعَاهَدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رِعَاثَهَا مَا تُمْنَعُ مِنْهُ إِلاَّ بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ اَلاِسْتِرْحَامِ ثُمَّ اِنْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لاَ أُرِيقَ لَهُ دَمٌ»؛ (به من خبر رسیده که بعضی از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیرمسلمانی که در پناه اسلام بوده وارد میشدند، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشوارههای آنها را از تنشان بیرون میکردند، در حالی که آنها هیچ وسیلهای برای دفاع از خود جز گریه و التماس نداشته اند. آنان با غنیمت فراوان بازگشته اند، بی آنکه حتی یک نفرشان زخمی شود و یا قطره خونی از آنان بريزد). سپس به دنبال این سخن با لحنی بسیار قاطع و کوبنده میفرماید: «فَلَوْ أَنَّ اِمْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ عِنْدِي بِهِ جَدِيراً»؛ (اگر به خاطر این حادئه مرد مسلمانی از شدت تأسف جان دهد جای سرزنش نخواهد داشت و از نظر من به جا و سزاوار است).(1)
اما در مورد «غیر اهل كتاب» آنها در حکومت اسلامی بر طبق عکس العملهای مختلف، احکام متفاوت دارند؛ به این ترتیب:
1) اگر تنها اعتقاد قلبی به مسائلی دارند بی آنکه اظهار کنند، هیچ گاه به جرم داشتن این اعتقادات مجازات نخواهند شد.
2) اگر این اعتقادات را در محیطهای محدود خودشان مثلاً درون خانهها و اجتماع خودشان برای یکدیگر بازگو میکنند، آن نیز برای آنها مسئولیتی نمی آفریند.
3) هر گاه به قصد تبلیغ مرام خود این عقاید را اظهار کنند، و فیالمثل از طریق کتاب و روزنامه و وسائل دیگر ارتباط جمعی به نشر افکار الحادی و انکار خداوند بپردازند، مسلما در حکومت اسلامی به آنها اجازه چنین کاری داده نخواهد شد؛ چرا که یک حکومت مکتبی به هرحال نمی تواند در برابر تبلیغاتی که اساس آن مکتب را نفی میکند خاموش بنشیند. ولی این امر مانع از بحث آزاد در محیطهای خصوصی و چنانچه مصالح کلی جامعه ایجاب کند در محیط عمومی نخواهد بود. آنها میتوانند با دانشمندان اسلامی و صاحب نظران تماس بگیرند و آزادانه عقاید خود را طرح کنند و به بحث منطقی بنشینند و هرگونه سوالی را مطرح کنند و جواب بخواهند.
مناظره امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در مجلس «مأمون» با حضور پیروان مذاهب گوناگون که در اکثر تواريخ آمده است نمونه زنده ای از این بحث آزاد و منطقی است. هم چنین بحث و گفتگوی امام صادق(علیه السلام) با افراد ملحد و مادی همچون «ابن ابي العوجا» دانشمند معروف مادی عصر آن حضرت و امثال او که در مقدمه «توحید مفصل» به آن اشاره شده است، شاهد دیگری برای این مدعا است. دستور «جوار» که در آیات سوره «توبه» در مورد «بت پرستان» آمده نیز شاهد گویای دیگری بر این امر میباشد.
4) هر گاه علاوه بر تبلیغ مکتب انحرافی خود دست به اقدامات عملی و مبارزه مسلحانه برای واژگون ساختن حکومت اسلامی، یا ایجاد حکومت الحادی در کشورهای اسلامی و يا حکومت منهای مذهب (حکومت لائیکی و به تعبير عربها علمائی) بزنند مسلماً نه حکومت اسلامی، و نه هیچ مکتب دیگری تحمل چنین چیزی را نخواهد کرد. نخست از طريق تبلیغ و توجیه و اندرز و توسل به «موعظه حسنه» و توجه به عاقبت سوء این اعمال برای بیدار ساختن آنها كوشش میکنند، و هرگاه پذیرا نشدند چاره ای جز توسل به خشونت در مقابل آنان نیست. بنابراین نه پیروان ادیان آسمانی و نه غیر آنها از محيط حكومتهای اسلامی رانده نمی شوند مگر اینکه به صورت کانون خطری در آیند.
این نکته نیز جالب است که در بعضی از آیات قرآن مجید صریحاً به مسلمانان اجازه داده شده است که آنها میتوانند نسبت به کفار و مشرکانی که در برابر آنها صف آرائی نکردند و اقدام به تبعید و آزار و شکنجه آنان ننمودند، محبت و نیکی کنند: «لا يَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوکُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِيارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ * إِنَّما يَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوکُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِيارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلي إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»؛ (خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد * تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است!).(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.