پاسخ اجمالی:
گاه مي شود آدمي بر سر «وجدان» خود كلاه مي گذارد و او را گول مي زند. مثلا: وقتى به بسيارى از افراد مى گوييم: چرا دزدى مى كنيد؟ مى گويند: كى در اين مملكت دزد نيست؟! گاهي اين گونه عذرهاى بى اساس براى فريب دادنِ وجدان خود است. مى خواهد به اين وسيله وجدان خود را گمراه و فعّاليّت هاى ناراحت كننده آن را خاموش سازد تا از شرّ محاكمه وجدان راحت شود. البته خودش هم باطل بودنِ اين عذرها را مى داند؛ اما براى كلاه گذاردن بر سر وجدان، اين تشخيص را در اعماق قلب مخفى مى سازد تا به گوش وجدان نرسد.
پاسخ تفصیلی:
اگر سؤال شود كه آيا مي شود «وجدان» را فريب داد؟ پاسخ آن حتماً مثبت است؛ يعنى بسيار شده است كه انسان، به اصطلاح سرِ وجدانِ خود كلاه مى گذارد و او را گول مى زند. به اين ترتيب كه: ما با اينكه زشتى و بدى عملى را در اعماقِ عقل و فكر خود دريافته ايم و حقيقتاً به آن ايمان داريم؛ ولى براى فرار از سرزنش و فشار وجدان، توجيه و تفسيرى براى آن تراشيده و مطلب را در برابر وجدانِ خود وارونه نشان مى دهيم و چنين وانمود مى كنيم كه عملى صحيح و پسنديده است! از «ترومن» ـ رئيس جمهور اسبق آمريكا ـ نقل مى كنند كه براى توجيه عمل خود (فرمان انداختنِ بمب هاى اتمى بر روى دو شهر بى پناه هيروشيما و ناكازاكى ژاپن در جنگ دوم جهانى و كشتنِ هزاران نفر بى گناه) گفته است: «اگر اين كار را نمى كردم ناچار به ادامه جنگ بوديم و آن وقت افراد بيشترى كشته مى شدند! بنابراين من از صدور اين فرمان، ناراحت نيستم!!»(1)؛ اما چرا مجبور بودند جنگ را ادامه دهند؟ بايد از خودشان پرسيد! بديهى است كه آقاى رئيس جمهور براى فريب وجدان خود يا ديگران، متوسل به چنين عذرى شده؛ وگرنه چگونه مى توانست از مجازات دردناكِ وجدانِ خود آسوده بماند و عمرى زندگى كند؟! در حالى كه افسرى كه مأمور اين كار بوده از شدّت ناراحتى وجدان ديوانه شده؛ زيرا آنقدر سياستمدار نبوده كه بتواند چنين عذرى براى وجدان خود بتراشد و يا وجدانش بيدارتر از اين بوده كه با اين گونه منطق هاى ضعيف و بى پايه اغفال گردد!
خيلى راه دور نرويم؛ زيرا در محيط هاى خودمان، هزاران كار غلط مى شود كه مرتكبينِ آن براى رهايى از توبيخ، سرزنش و مجازات وجدان به عذرهاى خنده دارى متوسّل مى شوند. مثلا: وقتى به بسيارى از افراد مى گوييم كه: چرا دزدى مى كنيد؟ مى گويند: كى در اين مملكت دزد نيست؟! ... مى گوييم: چرا هزار تومان از فلان كس رشوه گرفتى؟ مى گويد: مگر روزنامه ها را نخوانده اى؟ بعضي ها ميليون ميليون رشوه مى گيرند. مالِ ما كه اهمّيّت ندارد؟! يكى از دوستان مى گفت: در حالى كه داشتم چند نفرى را كه مسئول قمار بودند، سرزنش مى كردم و از اين عمل زشت بر حذر مى داشتم، ناگهان يكى از آنها گفت: آقا اينكه اشكالى ندارد. خداوند در قرآن فرموده: «مىِ بخور، منبر بسوزان، مردم آزارى مكن!!!».
همچنين بارها جمله ساختگى «المأمور معذور»(2) و بسيارى از مثال هاى ديگر را براى توجيه خيلى از كارها با گوش خودمان شنيده ايم. چنين نيست كه هميشه اين گونه سفسطه ها و عذرهاى بى اساس براى فريب ديگران باشد؛ بلكه انسان نيز در بسيارى از اوقات، براى فريب دادنِ وجدان خود از آن استفاده مى كند. او مى خواهد به اين وسيله وجدان خود را گمراه و فعّاليّت هاى ناراحت كننده آن را خاموش سازد تا از شرِّ محاكمه وجدان راحت شود. البته خودش هم باطل بودنِ اين عذرها را مى داند؛ اما براى كلاه گذاردن بر سر وجدان خود، اين تشخيص را در اعماق قلب مخفى مى سازد تا به گوش وجدان نرسد. مسلّماً چنين افرادى داراى وجدانى كاملا نيرومند و بيدار نيستند. وجدان آنها مانند آدم هاى گيج و ويج، ساده و هالويى است كه مى توان خيلى سريع آن را گول زد!(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.