پاسخ اجمالی:
امروزه افرادی تحت تاثیر مکتب های موجود، «اقتصاد اسلامي» را به سبک تازه ای مطرح کرده و تلاش می کنند اقتصاد اسلامی را با تمام تفاوت هایی که با مکاتب اقتصادی دیگر دارد، بر مکتب مورد نظر خویش تطبیق دهند. این افراد مکتب مورد علاقه خویش را «اصل» قرار داده و اسلام را همچون «فرع» به آن پیوند می زنند. این طرز تفکر وارونه از خودباختگی سرچشمه گرفته و این گونه افراد برای اسلام اصالت قائل نیستند؛ بلکه نظرشان به مفاهیمِ اسلامي، نظرى است كه يك كارگر به ابزار كارش دارد؛ اما يك محقّقِ واقع بين، بايد واقعيّات مربوط به هر مكتب را آن گونه كه هست بشناسد، خواه با گرايش هاى مورد علاقه اش مطابق باشد يا مخالف.
پاسخ تفصیلی:
امروز بعضى از كسانى كه مباحث اقتصادى اسلام را به سبك تازه مطرح مى كنند، آگاهانه، يا نا آگاهانه، تحت تأثير مكتب هاى موجود قرار دارند، و گرايش هاى خاصى كه احيانا خودشان هم آنرا كتمان نمى كنند در اين زمينه نشان مى دهند. اين مهم نيست، مهم اين است كه آنها در هر مورد تلاش دارند: اقتصاد اسلامى را با تمام تفاوتها و بيگانگى هائى كه با هر مكتب اقتصادى ديگر، از جمله: «كمونيسم» «كاپيتاليسم» دارد، بر مكتب مورد نظر خويش تطبيق دهند!
يعنى در واقع مكتب مورد علاقه خود را «اصل» قرار داده، و اسلام را همچون «فرع» به آن پيوند مى زنند! اين گونه افراد در واقع برای اسلام، اصالت قائل نيستند؛ بلكه نظرشان به مفاهيم اسلامى، نظرى است كه يك كارگر به ابزار كارش دارد، آنها نيز مى خواهند تعليمات اسلامى را به شكل ابزارى در خدمت مكتب هاى مورد علاقه خود قرار دهند. اين طرز «تفكر وارونه» كه از «خودباختگى» سرچشمه مى گيرد، گاهى آن چنان است كه دارندگانش را وادار به تفسيرهاى كاملا نادرست و حتى گاهى مُضحك مى سازد! اينها يك واقعيّت را فراموش كرده اند كه: شناخت يك مكتب بطور «اصيل» و دور از گرايش هاى قبلى چيزى است و تحميلِ افكار خود بر آن، چيز ديگر.
يك محقّقِ واقع بين بايد اين قدر شهامت داشته باشد كه واقعيات مربوط به هر مكتب را آنگونه كه هست بشناسد، خواه با گرايش هاى مورد علاقه اش مطابق باشد يا مخالف. اين كار كه امروز در ميان گروهى معمول شده كه بين دو مكتب مختلف را با تفسيرهاى ساختگى جمع مى كنند، نه يك كار علمى است و نه يك عمل عاقلانه و واقع بينانه، نه خدمتى است به اين مكتب، و نه استفاده صحيحى است از آن مكتب! چرا كه اين گونه اشخاص، براى اين گونه تطبيق هاى نادرست، مجبورند دست به دامن مسئله «تفسير به رأى» بزنند همان كارى كه در اسلام شديدا محكوم شده و سرچشمه هرج و مرج در منابع مذهبى، و هر گونه مدرك تاريخى است.(1)
اين طرز بحث، سبب مى شود كه هر كس از هر مكتبى خوشش آمد به اصول آن بچسبد و آيات و روايات اسلامى را با زور و فشار بر آن منطبق كند، و اگر فردا تغيير عقيده داد، و گرايش جديدى پيدا كرد، همان آيات و روايات را به شكل ديگرى براى مقصد ديگرى تفسير كند، و مفاهيم اسلامى را بازيچه و ملعبه خود قرار دهد! گاهى به سراغ «معانى مجازى» بدون هيچ گونه قرينه عقلى و نقلى مى رود. زمانى مسائل عينى و خارجى را در شكل «كنائى و سمبليك» در می آورد. گاهى در ميان آيات و روايات كاوش مى كند، اگر در گوشه يكى از آنها نشانه اى بر مقصد خود يافت فورا آن را مى چسبد و اگر در صدها آيه و رواياتِ ديگر مطالبى بر ضدّ آن بود همه را ناديده مى گيرد؛ چرا كه آن يكى به پندارش با گرايش او هماهنگ است؛ ولى بقيه ناسازگار!(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.