پاسخ اجمالی:
كميته يكسان سازى مصاحف در انجام مأموريت خود سه مرحله اساسى را طى كرد: 1. جمع آورى منابع صحيح براى تهيه مُصحف واحد و انتشار آن بين مسلمانان. 2. مقابله مصحف هاى آماده شده با يكديگر. 3. جمع آورى مُصحف ها و يا صحيفه هايى كه قرآن در آنها ثبت شده بود از تمامى بلاد اسلامى و نابود كردن آنها، و بالاخره الزام همه مسلمانان به قرائت اين مُصحف و منع آنان از تلاوت مُصحف هاي ديگر؛ اما سهل انگاری خلیفه در انتخاب اعضای کمیته، و تسامح و عدم دقت از سوی اعضا، سبب پیدایش اختلاف در قرائت قرآن گردید.
پاسخ تفصیلی:
متعدد بودن مُصحف ها در صدر اسلام باعث مشکلاتی برای جامعه مسلمین شد. جمع كنندگان مُصحف ها نيز متعدد بودند و در اين جهت با يكديگر رابطه اى نداشتند، و از نظر صلاحيّت و استعداد و توانايىِ انجام اين كار يكسان نبودند. بنابراين نسخه هر كدام از نظر روش، ترتيب، قرائت و ... با ديگرى يكسان نبود. اختلاف در مُصحف ها و قرائت ها، اختلاف ميان مردم را ايجاب مى كرد. در نتيجه عثمان بن عفّان به پيشنهاد حذيفة بن يمان تصميم به ايجاد كميته اي براي يكسان سازي مصاحف گرفت. كميته يكسان سازى مصاحف در انجام مأموريت خود سه مرحله اساسى را طى كرد:
1. جمع آورى منابع و مآخذ صحيح براى تهيه مُصحف واحد و انتشار آن بين مسلمانان.
2. مقابله مُصحف هاى آماده شده با يكديگر، به منظور حصول اطمينان نسبت به صحت آنها و عدم وجود اختلاف بين آنها.
3. جمع آورى مُصحف ها و يا صحيفه هايى كه قرآن در آنها ثبت شده بود از تمامى بلاد اسلامى و محو و نابود كردن آنها.
و بالاخره الزام همه مسلمانان به قرائت اين مُصحف و منع آنان از تلاوت مُصحف ها و قرائت هاى ديگر؛ ولى اين كميته، در اين مراحل سه گانه، دقت لازم را به كار نبرد و در انجام وظايف خود اندكى تساهل ورزيد. به خصوص در مرحله دوم(مقابله مصاحف) كه نيازمند دقّت و بررسى بيشترى بود.
در مرحله جمع آورى مُصحف ها و محو آنها، عثمان به اين نحو عمل كرد كه افرادى را به بلاد مختلف فرستاد و مُصحف ها و صحيفه هايى را كه قرآن در آنها ثبت شده بود جمع آورى كرد و دستور داد تا آنها را بسوزانند.(1) «يعقوبى» در كتاب تاريخ خود مى گويد: «تمام مُصحف ها را از تمام اطراف و اكناف جمع آورى كردند و آنها را در مخلوطى از آب و سركه جوشاندند و شستند. برخى نيز گفته اند: آنها را سوزاندند. تنها مُصحف ابن مسعود محفوظ مانده بود كه وى از تسليم آن به «عبدالله بن عامر» (والى كوفه) خوددارى كرد. بر اثر همين خوددارى، عثمان او را به مدينه احضار كرد. ابن مسعود به مسجد مدينه وارد شد. عثمان در حالى كه به ايراد خطبه مشغول بود، گفت: چهارپايى بدسگال بر شما وارد مى شود. ابن مسعود نيز به درشتى با او سخن گفت. آن گاه عثمان دستور داد، پاى او را گرفته به زمين كشيدند تا آن كه پهلوى او شكسته شد، عايشه به صدا درآمد و سخنان بسيارى گفت».(2)
در ابتداى امر عثمان تصور مى كرد يكى كردن مصاحف كار آسانى است، لذا گروهى را براى انجام آن گردآورد كه شايستگى كافى نداشتند. سرانجام به گروهى ديگر متوسل شد كه افراد لايق و باكفايتى چون سيّد قرّاء و صحابى بزرگ «اُبَيّ بن كعب» در ميان آنان بود.(3)
عثمان هم چنين صحيفه هايى را كه در عهد ابوبكر، قرآن در آنها ثبت شده و نزد حفصه بود طلب كرد. حفصه در ابتداى امر از تسليم آنها به عثمان خوددارى كرد و شايد نگران آن بود كه از بين برود، تا آن كه عثمان تعهد كرد كه آنها را به وى بازگرداند و او نيز پس از اين تعهد، صحيفه هاى مذكور را در اختيار عثمان گذاشت تا به عنوان سندى موثّق، مورد مقابله با ديگر مصاحف و استنساخ قرار گيرد.(4) از طرف ديگر، عثمان به همه مسلمانان اعلام كرد كه هر كس، هر قسمت از قرآن را كه از پيامبر(صلی الله علیه و آله) شنيده است، در اختيار كميته بگذارد.(5) بر اثر اين اِعلام، مردم الواح و استخوان ها و چوب هايى را كه قرآن بر آن نوشته شده بود، آوردند. شايد كميته جمع آورى قرآن، اين انتظار را داشت كسانى كه در آخرين عرضه قرآن بر پيامبر(ص) حاضر بودند، آيات قرآن را در اختيارشان قرار دهند. «ابن سيرين» مى گويد: «اگر آيه اى مورد اختلاف قرار مى گرفت، ثبت آن را به تأخير مى انداختند برخى گفته اند كه منظور از تأخير در ثبت آن، اين بوده است كه نسخه هاى كسانى را كه در آخرين عرضه قرآن بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) حاضر بوده اند، به دست آورند».(6)
«انس بن مالك» گفته است: «من از كسانى بودم كه آيات را بر نويسندگان املا مى كرد. چه بسا آيه اى مورد اختلاف واقع مى شد، در اين صورت نظر كسانى را كه آيه مورد اختلاف را از پيامبر(صلی الله علیه و آله) شنيده بودند، مى خواستند. اگر اين گونه افراد در مدينه نبودند، ماقبل و مابعد آيه را براى آنان مى نوشتند و از آنان مى خواستند تا قسمت مورد اختلاف را آن گونه كه شنيده اند، بنويسند يا خود حاضر شوند».(7)
«اُبَيّ بن كعب» نيز قرآن را بر آنان املا مى كرد و آنان به ثبت آن مى پرداختند، يا اينكه آيه مورد اختلاف را براى وى مى فرستادند و او پس از تصحيح، آن را باز مى گرداند. در حديث «ابوالعاليه» آمده است كه آنان قرآن را از مُصحف «اُبَيّ بن كعب» جمع آورى مى كردند. «اُبَيّ بن كعب» شخصا آيات را املا مى كرد و گروهى مى نوشتند.(8)
«عبدالله بن هانى بربرى» (غلام عثمان) نقل مى كند: «من نزد عثمان بودم و مى ديدم كه نسخه هاى مختلف مُصحف ها را با يكديگر مقابله مى كردند. عثمان استخوانِ كتفِ گوسفندى را به من داد كه در آن اين كلمات نوشته شده بود: «لَمْ يتسنّ» و «لا تبديل للخلق الله» و «فأمهل الكافرين»؛ من آن را نزد «اُبَيّ بن كعب» بردم و او آنها را به اين گونه تصحيح كرد: «لَمْ يَتَسَنَّهْ»(9) و «لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ»(10) و «فَمَهِّلِ الْكافِرينَ».(11)
در مرحله مقابله مُصحف ها با يكديگر سهل انگارى هاى آشكارى رخ داد به گونه اى كه در مُصحف هاى عثمانى، اشتباهات و تناقض هاى املايى فاحشى وجود داشت. تا آنجا كه مصحف هاى فرستاده شده به اطراف با يكديگر كاملا تطبيق نمى كرد. مسؤوليت اين امر بر اعضاى كميته و به خصوص عثمان بود كه بر اين اشتباهات واقف شد؛ ولى چاره اى نينديشيد و مسامحه كرد.
«ابن ابى داود» نقل مى كند كه برخى از مردم شام مى گفتند: «مُصحف ما و مُصحف بصره صحيح تر از مُصحف كوفه است»؛ زيرا هنگامى كه عثمان دستور داد مُصحف ها را بنويسند، مُصحفى را كه براى كوفه تهيه كرده بودند بر مبناى قرائت «عبدالله بن مسعود» بود و پيش از آنكه اين مُصحف با ساير نسخه ها مقابله و تصحيح شود، براى آنان فرستاده شد؛ اما مُصحفى كه براى شام و نيز مُصحفى كه براى بصره تهيه شده بود، پس از مقابله و تصحيحِ آنها فرستاده گرديد.(12) اين امر بر آن دلالت دارد كه مُصحف ها را پيش از مقابله دقيقِ آنها با يكديگر به سرتاسر بلاد پهناور اسلامى فرستاده اند. چنان كه وجود اختلاف ميان مُصحف هاى شهرهاى مختلف ـ به نقل ابن ابى داود(13) ـ دليل بر سهل انگارى در امر مقابله نسخه ها و حصول اطمينان به صحت آنها است.
«ابن ابى داود» موضوع ديگرى را نيز نقل مى كند كه حاكى از سهل انگارى عجيب ترى در اين امر مهم است. او مي گويد: «هنگامى كه نسخه هاى مُصحف ها آماده شد، يكى از آنها را نزد عثمان بردند. او آن را مشاهده كرد و گفت: چه خوب و زيبا تهيه كرده ايد؛ ولى اشتباهاتى در آن ديد و گفت: اگر املا كننده از قبيله «هذيل» و نويسنده از قبيله «ثقيف» بود، اين اشتباهات رخ نمى داد و افزود: ولى عرب طبق زبان مادرى، آن را درست مى خواند».(14)
آيا بايد گفت: اين چه بى تفاوتى بى موردى است، كتاب خدا شايسته عنايت و اهتمام بيشترى نبود تا اينكه از اشتباه املايى و خطاى نوشتارى خالى باشد؟ علاوه بر اين، اين آرزوى عثمان چه معنايى دارد؟ آيا او نمى توانست از اول املا كنندگانى از هذيل و نويسندگانى از ثقيف انتخاب كند، در حالى كه صلاحيّت و شايستگى آنان را براى انجام اين كار، مهم مى دانست؟ ولى او به جاى اين افرادِ شايسته، كسانى را از اطرافيانِ خود انتخاب كرد و سرانجامِ اين انتخابِ نابجا، سبب پيدايش اختلاف در قرائت قرآن در زمان هاى بعد گرديد.(15)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.