پاسخ اجمالی:
مهمترين اشكالى كه در مسئله «خلود» مطرح مى شود و در حقيقت اشكال اصلى است مسئله «عدم تناسب گناه و كيفر» است. گفته مى شود چگونه مى توان پذيرفت كه انسانى تمام عمر خود را - كه حدّاكثر صد سال بوده - كار بد كرده و در كفر و گناه غوطه ور بوده؛ ولى در برابر يكصد سال گناه بايستي هزاران ميليون سال كيفر ببيند؟! در حالی که حكمت و عدالت ايجاب مى كند كه اين دو متناسب باشند؛ در جواب باید گفت: كيفرهايى كه اثر طبيعى عمل است و خاصيت تكوينى آن است و يا نتيجه حضور خود عمل در برابر انسان است اين گفتگوها را نمى پذيرد.
پاسخ تفصیلی:
مهمترين اشكالى كه در مسئله «خلود» مطرح مى شود و در حقيقت اشكال اصلى است مسئله «عدم تناسب گناه و كيفر» است. گفته مى شود چگونه مى توان پذيرفت كه انسانى تمام عمر خود را - كه حدّاكثر صد سال بوده - كار بد كرده و در كفر و گناه غوطه ور بوده؛ ولى در برابر يكصد سال گناه بايستي هزاران ميليون سال كيفر ببيند؟!
البته اين مسئله در مورد نعمت هاى جاودان بهشتى مشكلى ايجاد نمى كند؛ چرا كه تفضّل و پاداش بيشتر از بخشنده مهربانى كه رحمتش عالم هستى را فرا گرفته جاى تعجّب نيست؛ ولى در مجازات و كيفر، تناسب جرم و جنايت حتماً لازم است و اگر اين تعادل به هم خورد با عدل الهى سازگار نخواهد بود، خلاصه يكصد سال كفر و گناه در خور يك صد سال مجازات است، نه بيشتر.
پيچيدگى اين اشكال سبب شده كه گروه هايى به فكر توجيه آيات خلود بيفتند و آن را به معناى مدت طولانى يا خلود نوعى و نه شخصى يا پيدا شدن نوعى سازش با محيط و امثال آن توجيه كنند؛ ولى اين توجيهات بسيار ضعيف و غير قابل قبول است و هرگز با آيات خلود سازگار نيست.
آنها كه اين ايراد را مطرح مى كنند از يك نكته اساسى غافلند و آن فرق ميان مجازات هاى قراردادى و مجازات هاى تكوينى است كه نتيجه طبيعى اعمال و يا زندگى كردن در كنار خود اعمال است.
توضيح اينكه: گاهى قانونگذار، قانونى وضع مى كند كه هر كس مرتكب فلان خلاف شود بايد فلان مقدار جريمه مالى بدهد يا فلان مدت در زندان بماند، مسلماً در چنين جايى بايد تناسب «جرم» و «جريمه» در نظر گرفته شود، هرگز براى يك كار كوچك مجازات اعدام يا حبس ابد نمى توان قرار داد و به عكس براى كار مهمى همچون قتل نفس يك روز زندان بى معناست، حكمت و عدالت ايجاب مى كند كه اين دو با هم كاملا متناسب باشند.
ولى كيفرهايى كه در حقيقت اثر طبيعى عمل است و خاصيت تكوينى آن محسوب مى شود و يا نتيجه حضور خود عمل در برابر انسان است اين گفتگوها را نمى پذيرد، خواه در مورد آثار عمل در اين جهان باشد يا در جهان ديگر.
مثلا اگر گفته شود كسى كه از مقررات رانندگى تخلف كند و با سرعت غير مجاز و سبقت بى دليل و عبور از مناطق ممنوع رانندگى كند ممكن است به خاطر همين چند لحظه تخلف چنان تصادفى كند كه دست و پاى او بشكند و يك عمر زمينگير شود، در اينجا كسى نمى گويد، اين نتيجه تلخ براى آن تخلف كوچك عادلانه نيست؛ زيرا مسلم است كه اين، از قبيل جريمه هاى قراردادى اداره راهنمايى نيست كه در آن، مسئله تناسب و هماهنگى جرم و جريمه در نظر گرفته شود، اين اثر طبيعى عمل است كه انسان آگاهانه به سراغ آن رفته و خود را گرفتار آن كرده است.
همچنين اگر گفته شود سراغ مشروبات الكلى يا مواد مخدر نرويد؛ چرا كه در مدت كوتاهى قلب و معده و مغز و اعصاب شما را تباه مى كند، حال اگر كسى رفت و گرفتار ضعف شديد اعصاب و بيمارى قلب و عروق و زخم معده شده، در برابر چند روز هوسبازى تا پايان عمرش در عذاب اليم و رنج شديد بود، هيچكس ايراد عدم تناسب جرم و جريمه را در اينجا مطرح نمى كند.
حال فرض كنيد چنين انسانى به جاى يكصد سال، هزار سال عمر كند و يا يك ميليون سال در دنيا بماند، مسلماً بايد تحمل آن رنج و عذاب را در اين مدت طولانى به خاطر مثلا چند روزى هوسبازى بنمايد.
در مورد عذاب ها و كيفرهاى اخروى، مسئله از اين فراتر است، آثار تكوينى اعمال و نتائج مرگبار آن ممكن است براى هميشه دامان انسان را بگيرد؛ بلكه خود اعمال در برابر انسان مجسّم مى شود و چون آن جهان، جاويدان است اعمال نيك و بد جاودانه با انسان خواهند بود و او را نوازش يا كيفر مى دهند.
مجازاتها و كيفرهاى رستاخيز بيشتر جنبه اثر تكوينى و خاصيت عملي دارد، همان گونه كه «قرآن مجيد» مى گويد: «وَ بَدَا لَهُمْ سَيِّئاتُ مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بِهِمْ مَا كانُوا بِهِ يَسْتَهزِؤُونَ»(1)؛ (اعمال بدشان در برابر آنان آشكار مى شود و آنچه را به باد مسخره مى گرفتند بر آنها وارد مى گردد!) و در آيه 54 سوره «يس» مى خوانيم: «وَ لَا تُجْزَوْنَ اِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ (جز اعمال خود شما جزايى براى شما نيست).
همين مضمون با تفاوت مختصرى در آيات متعدد ديگر نيز آمده است.
با اين حال، جايى براى اين سؤال باقى نمى ماند كه چرا تناسب ميان «جريمه» و «جرم» در نظر گرفته نشده است؟
انسان بايد با دو بال «ايمان» و «عمل صالح» بر فراز آسمان سعادت پرواز كند و از نعمت هاى ابدى بهشت و لذّت قرب به خدا بهره مند شود، حال اگر بر اثر هوسبازى در يك لحظه با يك عمر صد ساله دو بال خود را درهم بشكند بايد براى هميشه در ذلّت و بدبختى بماند. اينجا مسئله زمان و مكان و مقدار جرم مطرح نيست؛ بلكه مسئله علّت و معلول و آثار كوتاه مدت و دراز مدت آن مطرح است، يك كبريت كوچك ممكن است شهرى را به آتش بكشد و يك گرم بذر خارِ مغيلان ممكن است بعد از مدّتى يك صحراى وسيع خار به وجود آورد كه دائماً مزاحم انسان باشد، همان گونه كه چند گرم بذرِ گل ممكن است با گذشتن چند سال، صحرايى از زيباترين و معطّرترين گلها به وجود آورد كه عطر آن مشام جان را معطّر و ديده و دل را نوازش دهد.
حال اگر كسى بگويد يك كبريت چه تناسبى با آتش گرفتن يك شهر دارد و چند بذر كوچك چه تناسبى با يك صحراى خار يا گل مى تواند داشته باشد؟ و آيا اين سؤال منطقى است؟ مسلّماً نه.
اعمال نيك و بد ما نيز همين گونه هستند و ممكن است آثار جاودانى بسيار گسترده اى از خود به يادگار بگذارند (دقت كنيد). مسئله مهم اينجاست كه رهبران الهى و پيامبران بزرگ و اوصياى آنها اين هشدار را پى در پى به ما دادند كه نتيجه چنان گناهانى، عذاب جاودان است و نتيجه چنين اعمال صالحى، نعمت مخلّد و ابدى است، درست مثل اينكه باغبان آگاه و بيدارى اثر وسيع آن بذر خار و گل را براى ما قبلا بيان كرده باشد و ما آگاهانه راه خودمان را در اين مسير انتخاب كنيم.
در اینجا به چه کسی می توانیم ایراد وارد کنیم و بر چه چیز خرده بگیریم و به کدام قانون اعتراض نمائیم، جز به خودمان؟!(2)
گردآوري از كتاب: پيام قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 6، ص 500.
مطالعه کتاب: http://mk6.ir/UsJgF
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.