پاسخ اجمالی:
اصل «سِحر و جادو» واقعیت دارد؛ ولى غالب آنچه را مردم سِحر و جادو مى پندارند اوهام و خيالات و خرافاتى بيش نيست و در آنجا هم كه سِحر است غالباً چشم بندى است نه واقعيّت. «قرآن» در داستان حضرت موسی(ع) و ساحران فرعون تأكيد كرده كه ساحران چشم های مردم را تسخیر کردند و چشم بندی نمودند؛ يعنى آنها مار و اژدها توليد نكردند؛ بلكه چشم بندى كرده و از عوامل روانى استفاده نمودند، و مردم خيال كردند كه آنها دست به كار بزرگى زده اند. بهترين راه ها براى دفع آثار سِحر: خواندن نمازها در اوّل وقت، خواندن پنج مرتبه آية الكرسى و دادن مقداري صدقه در هر روز است.
پاسخ تفصیلی:
اصل «سِحر و جادو» واقعيّت دارد، و «قرآن مجيد» در آيات متعدّد در مورد آن سخن گفته است؛ ولى غالب آنچه را مردم سِحر و جادو مى پندارند اوهام و خيالات و خرافاتى بيش نيست و در آنجا هم كه سِحر است غالباً چشم بندى است نه واقعيّت. براى روشن شدن اين ادّعا، آيات مربوط به مبارزه حضرت موسى(عليه السلام) و جادوگران دربار فرعون، در سوره «اعراف» را اجمالاً تفسير مى كنيم تا معلوم شود چه نوع چشم بندى و تردستى بوده است: «وَ جَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنَا لَاَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ»(1)؛ (ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: آيا اگر ما پيروز گرديم، اجر و پاداش مهمّى خواهيم داشت؟!).
«قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ»(2)؛ ([فرعون] گفت: آرى، و شما از مقرّبان خواهيد بود). يعنى هم اجرت و دستمزد ارزشمندى به شما مى دهم و هم جزء مقرّبان دربارم خواهيد شد. از اين تعبير استفاده مى شود كه مقرّبِ درگاه بودن، از اجر و پاداش و مزد و ثواب بالاتر و ارزشمندتر است. به هر حال، زمان مبارزه فرا رسيد و اسباب و لوازم كار آماده شد و مردم با توجّه به اينكه روز عيد تعطيل بود جمع شدند، تا اين مبارزه را به تماشا بنشينند.
«قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ»(3)؛ ([و چون روز مبارزه فرا رسيد ساحران] گفتند: اى موسى! يا تو [وسايل سِحرت را] بيفكن، يا ما مى افكنيم). همان گونه كه قبلاً اشاره شد يكى از دستورات اديان الهى اين است كه آغازگر مبارزه نباشند؛ بلكه منتظر و آماده باشند كه اگر دشمن حمله كرد دفاع كنند، تا همواره مبارزاتشان جنبه دفاعى داشته باشد، نه جنبه تهاجمى. حضرت موسى(عليه السلام) نيز با توجّه به همين اصل فرمود: شما شروع كنيد، و آنها شروع به كار كردند. توجّه فرماييد: «قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ»(4)؛ ([موسى] گفت: شما بيفكنيد و هنگامى كه [وسايل سِحر خود را] افكندند، مردم را چشم بندى كردند و ترساندند، و سِحر عظيمى پديد آوردند).
خداوند متعال از سحر ساحران فرعون، «سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ»(5) با عنوان «چشم بندي» تعبير كرده است، يعنى آنها مار و اژدها توليد نكردند، بلكه چشم بندى كرده و از عوامل روانى استفاده نمودند، و مردم خيال كردند كه آنها دست به كار بزرگى زده اند.
چشم بندى و تردستى آنها به اين صورت بود كه داخل عصاها و ريسمان هاى ضخيم را خالى كرده، و در آن جيوه ريخته، سپس درِ آن را محكم بستند. خاصيّت جيوه اين است كه با حرارت تبديل به بخار مى شود و اگر در جسم در بسته اى باشد آن جسم را به حركت درمى آورد. هنگامى كه ساحران ريسمان ها و عصاها را به روى زمين انداختند و حرارت آفتاب به آنها خورد و جيوه ها تبخير شد، عصاها و ريسمان ها شروع به تكان خوردن و حركت مختصرى كردند و اين حركت، باعث شد مردم تصوّر كنند كه آنها واقعاً مار و اژدها هستند. در همين زمان تبليغات روانى آنها هم شروع شد؛ مثل اينكه با صداى بلند از مردم مى خواستند مقدارى عقب بروند تا مبادا مارها و اژدهاها به آنها آزار برسانند! با اين دو كار مردم باور كردند كه آنها واقعى هستند. اين مطلب در آيه 66 سوره «طه» نيز آمده است، آنجا كه فرمود: «قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى»؛ ([موسى] گفت: شما اوّل بيفكنيد! در اين هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى رسيد كه حركت مى كنند!).
اينكه مى فرمايد: «مردم به نظرشان مى رسيد كه حركت مى كنند»؛ يعنى اين كارشان نوعى چشم بندى و تردستى بود. به هر حال، مردم وحشت كرده و ساحران و فرعونيان، مست شادى و خوشحالى شده، و تصوّر كردند پيروز شده اند. اكنون نوبت موسى(عليه السلام) است، بايد ديد كه موسى چه مى كند؟: «وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِىَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ»(6)؛ ([ما] به موسى وحى كرديم كه: عصاى خود را بيفكن. ناگهان [به صورت مار عظيمى درآمد] و وسايل دروغين آنها را به سرعت بلعيد).
شادى فرعونيان دوامى نداشت، عصاى موسى(عليه السلام) تبديل به مار بزرگى شد، و تمام ريسمان ها و عصاهاى ساحران را بلعيد. در اينجا بود كه حقّ آشكار گشت، و تردستى و چشم بندى ساحران باطل شد. ساحران با پى بردن به حقيقت، بى اختيار به سجده افتاده و به خداى حضرت موسى و هارون(عليهما السلام) ايمان آوردند. آنها به خوبى درك كردند كه حضرت موسى(ع) ساحر نيست و آنچه او انجام داده معجزه اى از ناحيه خداوند است. اهل خبره مسائل را زودتر درك كرده و تشخيص مى دهند، لذا مى گويند در مسايلى كه تخصّصى نداريد به متخصّص آن مراجعه كنيد و ساحرانِ متخصّص، تشخيص دهنده سِحر از حقيقت بودند، و لذا اقرار كردند كه حق با حضرت موسى(ع) است.
نتيجه اينكه سِحر و جادو اجمالاً و به شكلى كه در بالا گفته شد حقيقت دارد؛ امّا آنچه كه غالب مردم خيال مى كنند سِحر است، در حقيقت سِحر نيست. مثلاً هركس در هر برنامه اى دچار شكست مى شود گناه آن را به گردن سِحر و جادو مى اندازد و مى گويد: «همسايه اى كه رابطه خوبى با من ندارد، مرا سِحر كرده است»؛ در حالى كه چنين نيست. كاسب اگر ديرهنگام درِ مغازه اش را باز كند و زود ببندد و با مشترى بداخلاقى كند و جنس نامرغوب عرضه نمايد و ورشكست شود، مدعى مى شود كه او را جادو كرده اند. بايد به چنين شخصى گفت: جادوى تو دير آمدن و زود رفتن، و عرضه جنس نامرغوب، و بدرفتارى با مشتريان است. اگر اين اشكالات را برطرف كنى ورشكست نمى شوى يا دخترى كه به سنّ بالايى رسيده و هنوز ازدواج نكرده، ادّعا مى كند كه او را جادو كرده اند؛ در حالى كه علّت آن، رد كردن خواستگارانِ مناسب در زمان جوانى، يا سخت گيرى هاى بى مورد پدر و مادر يا طرح شرايط سخت و سنگين، گرفتن مبلغ مَهريه و مانند آن بوده است. اگر در آن زمان از مَهريه سنگين و شرايط سخت چشم پوشى مى كرد و به خواستگارِ جوانِ مسلمانِ باايمانى جواب مثبت مى داد اكنون در حسرت آمدن يك خواستگار با ويژگى هايى بسيار پايين تر چشم به در خانه نمى دوخت.
دختران جوان! پدر و مادر دختران! بى جهت خواستگارها را رد نكنيد. اگر آنها اكنون خانه و ماشين و پول آن چنانى ندارند، غالب مردان در شروع زندگى چنين بوده اند، و به تدريج در سايه تلاش و كوشش خودشان، و همكارى پدر و مادر، و لطف و عنايت خدا، صاحب همه چيز شده اند. بنابراين، مشكلاتى كه با دست خودمان درست كرده ايم را به گردن سِحر و جادو نيندازيم. كه اين كار نه تنها مشكل را حل نمى كند؛ بلكه منشأ مشكلات ديگرى نيز مى شود؛ زيرا عدّه اى انسان هاى فرصت طلب و سودجو منتظرند از اين اعتقاداتِ باطل سوء استفاده كنند و براى بُطلان مثلاً سحر و حلّ مشكلات وارد ميدان شوند. آنها مبالغ كلانى مى گيرند و يك مشت خرافات تحويل اينها مى دهند و متأسّفانه در بعضى موارد علاوه بر سوء استفاده هاى مالى، سوء استفاده هاى جنسى شرم آورى هم مى كنند كه در اين زمينه عدّه اى از آنها در چنگال قانون اسير و به سختى مجازات شده اند.
خوانندگان محترمى كه تصوّر مى كنيد اسير سِحر و جادو شده ايد، هرگز به چنين اشخاص كلاهبردارى مراجعه نكنيد، و بهترين راه براى دفع آثارسِحر، عمل به دستورات زير است:
1. نمازها را اوّل وقت بخوانيد. 2. هر روز پنج مرتبه آية الكرسى را بخوانيد كه در حفاظت انسان از مشكلات و ناملايمات اثر عجيبى دارد 3. هر روز هرچند به مقدار كمى صدقه دهيد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.