پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) درباره حقيقت «خوف» و «رجاء» و نشانه هاي آنها تأكيد مي كند كه اگر كسي به خدا اميدوار است بايد در عمل آن را نشان دهد، هر اميدى جز اميد به خداوند نابجا، و هر ترسِ واقعى جز ترس از خدا نادرست است، چطور کسی ادعا می کند در مسائل مهمّ به خدا اميد دارد؛ درحالی که تواضع و احترامش در برابر بندگان بيش از خداست و در حقّ خدا كوتاهى مي كند، آيا نمى ترسد در اظهار اميد به خدا دروغگو باشد؟ يا اصلا خدا را شايسته اميد نمى داند؟ همچنين خوف از بندگان را نقد مى شمرد و خوف از پروردگار را نسيه، دنيا در چشم او بزرگ جلوه مي كند و بر خداوند مقدّم مى دارد و ...
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از خطبه 160 «نهج البلاغه» بعد از بيان عظمت پروردگار و حمد و سپاس او و نشانه هاى ذات پاكش در جهان هستى به پند و اندرز غافلان مى پردازد و به سراغ يكى از مهم ترين مسائل يعنى موضوع «خوف» و «رجاء» مى رود؛ حقيقتِ آن را مى شكافد و نشانه هاى آن را شرح مى دهد و مدّعيان دروغينش را رسوا مى سازد؛ مى فرمايد: (او گمان مى برد، به خدا اميدوار است؛ اما سوگند به خدا دروغ مى گويد)؛ «يَدَّعِي بِزَعْمِهِ أَنَّهُ يَرْجُو اللّهَ، كَذَبَ وَ الْعَظِيمِ!».(1) سپس به ذكر دليل مى پردازد و مى فرمايد: ([اگر راست مى گويد] چرا اين اميدوارى در عملش ديده نمى شود؟ زيرا هر كس به چيزى اميد دارد، در عملش مشاهده مى شود)؛ «مَا بَالُهُ لَا يَتَبَيَّنُ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ؟ فَكُلُّ مَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ». اين دليل بسيار روشنى است. كشاورزى و باغبانى كه به گرفتن محصول از زمين و باغش اميد دارد، به آبيارى مرتب و دفع آفات و فراهم كردن تمام مقدّمات و وسايل نموّ و پرورش محصول مى پردازد. اگر باغبان و كشاورزى ادّعاى چنين اميدى را كرد؛ ولى در خانه اش نشست و دست به كارى نزد، همه مى دانند اين يك اميد كاذب است؛ خيال اميد است، نه اميد. اميد به لطف پروردگار، هنگامى اميد راستين است كه همگام با اطاعت فرمان او و قدم گذاشتن در مسير رضاى او باشد. خدمت امام صادق(عليه السلام) عرض كردند: گروهى به سراغ گناه مى روند و مى گويند: به لطف خدا اميد داريم. امام ششم(ع) فرمود: «كَذَبُوا لَيْسُوا بِرَاجِينَ إِنَّ مَنْ رَجَا شَيْئاً طَلَبَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَيْءٍ هَرَبَ مِنْه»(2)؛ (آنها دروغ مى گويند؛ داراى رجاء و اميد نيستند. كسى كه به چيزى اميد دارد، به دنبال آن مى رود و كسى كه از چيزى مى ترسد از آن مى گريزد).
امیرمومنان(علیه السلام) در ادامه، به بيان كسى كه مبدأ اصلى خوف و رجاء است پرداخته، مى فرمايد: (هر اميدى جز اميد به خداوندِ متعال نابجا، و هر ترسِ واقعى جز ترس از [مخالفت با] خدا نادرست است)؛ «وَ كُلُ رَجَاءٍ إِلَّا رَجَاءَ اللهِ تَعَالَى فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ(3) وَ كُلُّ خَوْفٍ مُحَقَّقٌ(4) إِلَّا خَوْفَ اللهِ». دليل آن روشن است؛ زيرا هيچ مبدأ خيرى جز خدا وجود ندارد، و هر كسى جز او بتواند خيرى انجام دهد به كمك اوست. بنابراين تنها بايد به ذاتِ پاكِ او اميدوار و فقط از مخالفت فرمان او بيمناك باشيم.
سپس اشاره به نكته مهمّى مى فرمايد و آن تضادّى است كه در اعمال مردم در خصوص موضوع خوف و رجاء وجود دارد. مى فرمايد: (اين مدّعى كاذب در مسائل مهمّ به خدا اميد دارد و در مسائل كوچك به بندگان خدا؛ در حالى كه تواضع و احترامش در برابر بندگان [براى همان مسائل كوچك] بيش از خداست)؛ «فَإِنَّهُ مَعْلُولٌ يَرْجُو اللهَ فِي الْكَبِيرِ، وَ يَرْجُو الْعِبَادَ فِي الصَّغِيرِ، فَيُعْطِي الْعَبْدَ مَا لَا يُعْطِي الرَّبَّ!». در ادامه اين سخن به علت اين موضوع پرداخته، مى فرمايد: (چه شده كه بايد در حقّ خدا كوتاهى شود، و كمتر از حقّ بندگان رعايت گردد؟ آيا مى ترسى در اظهار اميد به خدا دروغگو باشى؟ يا او را شايسته اميد نمى دانى؟ [كه اين هر دو خيالى است باطل])؛ «فَمَا بَالُ اللهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يُقَصَّرُ بِهِ عَمَّا يُصْنَعُ بِهِ لِعِبَادِهِ؟ أَتَخَافُ أَنْ تَكُونَ فِي رَجَائِكَ لَهُ كَاذِباً؟ أَوْ تَكُونَ لَا تَرَاهُ لِلرَّجَاءِ مَوْضِعاً؟». به يقين، كسى كه به خدا اعتقاد دارد و او را بر هر چيز قادر مى شمرد، به رحمانيّت و رحيميّت و جود و كرمش نيز ايمان دارد. امكان ندارد اميدش به خدا اميد كاذبى باشد و يا اينكه او را شايسته اميد نداند. اگر درست در اين گونه افكار بينديشيم، انحراف از اصل توحيد و خداشناسى را در آن به وضوح در مى يابيم.
سپس امام(عليه السلام) از رجاء به خوف منتقل مى شود و همين مقايسه را در مورد خوف بيان مى دارد؛ مى فرمايد: (همچنين اگر او از يكى از بندگان خدا بترسد به سبب اين خوف، براى او اهمّيّتى قائل مى شود كه براى خدا قائل نيست؛ در واقع خوف از بندگان را نقد مى شمرد و خوف از پروردگار خويش را [نسيه و] وعده اى دور از انتظار!)؛ «وَ كَذلِكَ إِنْ هُوَ خَافَ عَبْداً مِنْ عَبِيدِهِ، أَعْطَاهُ مِنْ خَوْفِهِ مَا لَا يُعْطِي رَبَّهُ، فَجَعَلَ خَوْفَهُ مِنَ الْعِبَادِ نَقْداً، وَ خَوْفَهُ مِنْ خَالِقِهِ ضِماراً(5) وَ وَعْداً».
به طور مسلّم اين برخورد دوگانه، ناشى از ضعف ايمان است؛ چرا كه بندگان ضعيف، قدرتى ناچيز دارند كه قابل مقايسه با قدرت خدا نيست. اگر تمام قدرت آنها را به اندازه جرقّه اى فرض كنيم، قدرت عظيم پروردگار از درياها آتش سوزان، برتر است. چگونه ممكن است انسانى به چگونگى اين دو مبدأ خوف آشنا باشد؛ ولى از جرقّه بترسد و از درياى آتش نهراسد؟! البتّه ممكن است منشأ اين تفاوت، اميد بيش از حدّ به كَرَم و لطف خدا باشد كه آن نيز ناشى از غفلت است؛ زيرا او ارحم الراحمين است در موضع عفو و رحمت و اشدّ المعاقبين است در موضع عذاب و نقمت. از آنجا كه اين برخورد دوگانه با خدا و خلق، ناشى از ضعفِ شناخت و كوته بينى است، امام(عليه السلام) در پايان اين بخش از سخنان دلنشينش به برخورد دوگانه اين گونه افراد با دنيا و آخرت مى پردازد؛ مى فرمايد: (همچنين كسى كه دنيا در چشم او بزرگ جلوه كند و جايگاه آن در قلبش مهمّ باشد، آن را بر خداوند متعال مقدّم مى دارد، از همه چيز مى بُرَد و به دنيا مى پيوندد و برده آن مى شود!)؛ «وَ كَذلِكَ مَنْ عَظُمَتِ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ، وَ كَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ، آثَرَهَا عَلَى اللهِ تَعَالَى، فَانْقَطَعَ إِلَيْهَا، وَ صَارَ عَبْداً لَهَا». درست، عكس پرهيزكارانِ با ايمان كه امام(ع) در «خطبه متّقين» درباره آنها فرموده است: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ»؛ (خدا در نظر آنان با عظمت جلوه كرده؛ در نتيجه، غير خدا هر چه هست در نظر آنها كوچك است). كار آنها به جايى مى رسد كه همچون عُمَر سعد بر اين عقيده پافشارى مى كنند كه رها كردن مُلك رى به جهت ترس از عذاب قيامت و متنعّم شدن به نعمت هاى بهشتى، نقد را با نسيه معامله كردن است و هيچ عاقلى تن به اين معامله نمى دهد:
«اَلا إِنَّمَا الدُّنْيَا لِخَيْرٌ مُعَجَّلٌ *** فَمَا عَاقِلٌ باعَ الْوُجُودُ بِدَيْن».(6)،(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.