پاسخ اجمالی:
گمراهى و جهل و قساوت، حلال شمردن حرام و تحقير دانشمندان، نداشتن رهبر، كشتن و زنده به گور كردن فرزندان و غارتگرى از ويژگي هاي جاهليّت بود كه به بركت حضور پيامبر(ص) از ميان رفت. امام علي(ع) در اين باره می فرماید: «به بركت وجود پيامبر(ص) شهرهايى كه غرق در ضلالت و ظلمت بود و جهل بر افكارِ مردمش غلبه داشت و قساوت بر آنها چيره شده بود روشن گشت». در اين زمان مى توان به عظمت خدمات پيامبر(ص) و اهميّت رسالتِ او در آن محيط ظلمانى پى برد، كه در مدت كوتاهى از آن قومِ وحشى و خرافى و جاهل، قومى متمدّن و عالم و آگاه ساخت.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در خطبه 151 «نهج البلاغه» پس از حمد و ثنای الهی به سراغ شهادت بر يكتايى خدا و رسالت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى رود و مى فرمايد: (گواهى مى دهم جز خداوندِ يكتا معبودى نيست و شهادت مى دهم كه محمّد(ص)، بنده و فرستاده و برگزيده و انتخاب شده اوست)؛ «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ».
بسيارى از شارحان «نهج البلاغه»، كلمات «نجيبه» و «صفوته» را به يك معنا تفسير كرده [به معناى منتخب و برگزيده] و تأكيدِ يكديگر دانسته اند؛ ولى با توجه به اين كه «نجيب» به معناى «نفيس» و پرارزش است. تفاوتى ميان اين دو واژه وجود دارد كه اوّلى در واقع، زمينه ساز دوّمى است؛ زيرا هنگامى كه چيزى نفيس و پرارزش شد به هنگام انتخاب، آن را بر مى گزينند.
در ادامه آن حضرت به دو وصف ديگر اشاره كرده، مى فرمايد: (در فضل و برترى همتا ندارد و فقدانِ او قابل جبران نيست)؛ «لَا يُؤَازَى فَضْلُهُ، وَ لَا يُجْبَرُ فَقْدُهُ». به يقين چيزى كه در فضيلت همتا ندارد، هنگامى كه از دست برود جانشينى نخواهد داشت.
در هفتمين و آخرين وصف به آثار وجودى آن حضرت در شرايط عصر جاهليّت اشاره كرده، مى فرمايد: (به بركت وجود او شهرهايى كه غرق در ضلالت و ظلمت بود و جهل بر افكارِ مردمش غلبه داشت و قساوت و سنگدلى بر آنها چيره شده بود روشن گشت)؛ «أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ، وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ، وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ(1)»، و در ادامه مى افزايد: (در زمانى كه مردم حرام را حلال مى شمردند، دانشمندان را تحقير مى كردند، در دوران غيبتِ اولياى الهى، قدم به عرصه حيات مى گذاشتند و در كفر و بى دينى جان مى سپردند)؛ «وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ، وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ؛ يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ، وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ!».
اين اوصاف هفتگانه كه در عبارات كوتاهى درباره عصر جاهليّت بيان شده ترسيم گويايى از آن زمان است. گمراهى و جهل و قساوت، حلال شمردن حرام و تحقير دانشمندان، نداشتن رهبر و سرانجام، بى ايمان از دنيا رفتن. گمراهى آنها چنان تاريك و ظلمانى بود كه به جنايات خود افتخار مى كردند، كشتن و زنده به گور كردن فرزندان، نشانه غيرت، و غارتگرى دليل شجاعت شمرده مى شد. جهل و خرافات، آن چنان بر جامعه آن ها سايه افكنده بود كه خدايانشان را با دست خود مى ساختند؛ گاه از سنگ و چوب و گاه از مواد غذايى و سپس در زمان قحطى همانها را مى خوردند. قساوت و سنگدلى آن چنان بود كه كينه ها را از نسلى به نسلى منتقل مى ساختند و خونريزى و آدمكشى براى آنها يك امر ساده بود، و همچنين مفاسد ديگر. در اين زمان مى توان به عظمت خدمات پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) و اهميّت رسالتِ او در آن محيط تاريك و ظلمانى پى برد، كه در مدت كوتاهى از آن قومِ وحشى و خرافى و جاهل، قومى متمدّن و عالم و آگاه ساخت.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.