پاسخ اجمالی:
سرچشمه ناسپاسي، از عدم شناخت انسان نسبت به نعمت های الهی ناشي مي شود، اگر لحظه اي در آفرينش اعضای بدن خويش دقت کنيم به این مطلب پی می بریم که سلب نعمت هاى به ظاهر كوچك و بسيار كم اهميت حيات ما را به خطر مى اندازد. حال اگر نعمت هدايت انبياء و نزول كتب آسمانى را بر آن ها بيفزاييم، آنگاه در مي يابيم كه مواهب الهى بر ما بسيار و توان شكرگزاري مان بسيار ناچيز است. آری توجّه به اين امور، ريشه هاى ناسپاسى را مى سوزاند و روح شكرگزارى را در انسان زنده می کند.
پاسخ تفصیلی:
گاه تقصير در شكر گزارى و گرايش به ناسپاسى، از کمي معرفت انسان نسبت به نعمت ها سرچشمه مي گيرد، و اصولا افراد ناسپاس به نعمت هاى الهى نمى انديشند؛ با كمى دقت در آفرينش بدن و دستگاه عجيب و بسيار دقيق آن، به اهميت نعمت هاى الهي در وجودمان آگاه شده و حس شكرگزارى در وجود انسان تحريك مى شود. خداوند دستگاه هايى [مانند قلب و كبد و كليه ها و شش ها] را در وجود انسان قرار داده كه اگر بشر بتواند معادل مصنوعى آنها را بسازد، قطعاً كارايى بسيار پايينى خواهد داشت گاه دهها يا صدها ميليون هزينه دارد و به اين ترتيب اگر بخواهيم قيمتى بر يك يك اعضاء خود بگذاريم خواهيم ديد صاحب سرمايه بسيار عظيمى هستيم.
در نعمت هاى بيرونى، گاه يك جرعه آب به اندازه يك دنيا ارزش دارد، چنان كه بعضى از علماء نقل كرده اند كه: «روزى عالمي بر پادشاهي وارد شد در حالى كه ظرف آبى در دست او بود و مى خواست بنوشد، شاه به آن عالم بزرگ گفت: مرا پندى ده، مرد عالم گفت: اگر فوق العاده تشنه باشى و اين آب را از تو باز گيرند، مگر اين كه تمام ملك و حكومت خود را بدهى چه خواهى كرد؟ گفت چاره اى ندارم، تمام ملك خود را مى دهم، مرد عالم گفت: چگونه دل بستگى به حكومتى دارى كه بهاى آن جرعه آبى بيش نيست».
گاه انسان، بيمارانى را مى بيند كه از شدّت درد و رنج به خود مى پيچند و مرگ را يك عطيّه آسمانى براى خود مى شمرند، در آن حال انسان فكر مى كند اگر تمام عالم را به همراه اين بيمارى به او بدهند هيچ ارزشى ندارد و اگر همه جهان را از او بگيرند و در مقابل عافيت و تندرستى به او بدهند، سلامتي براي او ارزشمندتر است. با سلب نعمت هاى به ظاهر كوچك و بسيار كم اهميت در وجود انسان، حيات او به خطر مى افتد، چشمه هاى آبى به نام غدّه هاى بزاق در دهان انسان به طور دائم كار مى كند و دائماً زبان، دهان، لب ها و گلو را نرم و مرطوب نگه مى دارد و به هنگام خوردن غذا با جوششي فوق العاده، غذا را براي فرو بردن نرم و آماده مى نمايد و در عين حال به هضم آن نيز كمك مى كند. اگر روزى اين چشمه ها به كلّى بخشكد، لب ها، زبان و گلوى انسان مثل چوب شده، و حالت خفگى به او دست مى دهد، و قدرت بر سخن گفتن ندارد، و يك لقمه طعام ممكن است گلوگير شده و به حيات او خاتمه دهد، به يقين اين چشمه هاى كوچك ناپيدا و به ظاهر بى اهميّت براى انسان از تمام ثروت هاى جهان برتر و بالاتر است.
بگذريم از نعمت آفتاب عالم تاب، هواى روح پرور و انواع مواهب زمين، گياهان، مركب ها و مواهب عظيم ديگر كه به تعبير قرآن «وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لاتُحْصُوها»(1)؛ (اگر نعمت هاى خدا را شمارش كنيد هرگز به شمارش آن قادر نمى يابيد). از سوي ديگر، بسيارى از نعمت هاى الهى، هيچ گاه از آدمى سلب نمى شود، از اين رو، هيچگاه شناخته نخواهد شد، نعمت هايى بود كه در گذشته براى انسان دائمى بود، اما با گذشت زمان، انسان سلب شدن آن نعمت را مي بيند و به عظمت آن نعمت پى مي برد، در حالى كه ممكن است هنوز نعمت هاى بى شمار ديگرى مكتوم باشد.
تا مسأله سفرهاى فضايى و تأثير حالت بى وزنى بر محيط زندگى پيش نيامده بود انسان در گذشته به اهميت نيروى جاذبه پي نبرده بود، اما امروز فهميده كه اگر جاذبه نبود خانه ها، كاخ ها، زراعت ها و درخت ها، همه با اندك چيزى به هوا پرتاب شده و انسان با اندك حركتى به سقف و ديوار برخورد مي کرد، سفره غذا با مختصر حركتى به اطراف پراكنده مى شد و حتى فرو بردن لقمه غذا و جرعه آب براى انسان مشكل بود، اگر روزي خداوند همين يك نعمت را از انسان بگيرد حركت دورانى زمين سبب مى شود كه آب هاي دريا و اقيانوس ها در فضا پخش شده و زمين به بيابانى خشك و سوزان تبديل گردد، فكر كنيد اگر در تمام طول عمر، به شكر همين نعمت بپردازيم، آيا قادر به شکرگزاري خواهيم بود؟ و اگر نعمت هاى معنوى يعنى هدايت انبياء و رهنمودهاى معصومين(عليهم السلام) و نزول كتب آسمانى را كه بسيار برتر از نعمت هاى مادى هستند را بر آنها بيفزاييم، آنگاه به عظمت مواهب الهى و توان ناچيز خود بر شکر و سپاس آگاه مي شويم. توجّه به اين امور، ريشه هاى ناسپاسى را مى سوزاند، و روح شكرگزارى را در انسان زنده مى كند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.