پاسخ اجمالی:
مهارت در سخن گفتن مرهون عوامل متعددى است كه يكى از مهم ترين آنها تمرين مداوم است. اعتماد به نفس و مرعوب نشدن در برابر جمعيّت و حفظ خونسردى و تلقين موفقيّت به خويشتن، حضور در مجالس اساتيد سخن و استفاده از تجربيات آنها و دقت در نكات ظريفى كه در برابر مخاطبان خود اعمال مى كنند از جمله این عوامل است. همچنین حالات روحى انسان از شادى و غم، سلامت و بيمارى، آرامش و اضطراب و گرفتارى نيز در اين امر بسيار مؤثّر است.
پاسخ تفصیلی:
مهارت در سخن گفتن مرهون عوامل متعددى است كه يكى از مهم ترين آنها تمرين مداوم است. اعتماد به نفس و مرعوب نشدن در برابر جمعيّت و حفظ خونسردى و تلقين موفقيّت به خويشتن، از عوامل مهم ديگر است. حضور در مجالس اساتيد سخن و استفاده از تجربيات آنها و نكات ظريفى كه در برابر مخاطبان خود اعمال مى كنند عامل مهم ديگرى است. به يقين مطالعات قبلى و داشتن مايه هاى علمى به اعتماد به نفس كمك مى كند و اينكه مى بينيم بعضى در مجالس مهم بهترين سخنرانيها را ارائه مى دهند و بعضى در مجالس كوچك تر به زودى وا مى مانند ريشه هايش را در وجدان و عدم وجدان يكى از عوامل بالا بايد جستجو كرد. حالات روحى انسان از شادى و غم، سلامت و بيمارى، آرامش و اضطراب و گرفتارى نيز در اين امر بسيار مؤثّر است.
ابن ابى الحديد موارد جالبى را درباره كسانى كه بر منبر رفتند و نتوانستند خطابه اى بخوانند و با ذكر الفاظ نامناسبى از منبر پايين آمدند از كتاب «البيان والتبيين» جاحظ نقل مى كند، از جمله مى گويد: عثمان (خليفه سوم) روزى بر منبر رفت و از سخن گفتن واماند. جمله زير را گفت و از منبر پايين آمد: «أنْتُمْ إلى إمام عادِل أحْوَجْ مِنْكُمْ إلى إمام خَطيب»؛ (احتياج شما به پيشواى عادل بيش از احتياج شما به پيشواى خطيب و سخنران است [تكيه كردن عثمان بر مسئله عدالت بسيار جالب است!]).
سپس نقل مى كند «عدّى بن أرطاة» به منبر رفت، چشمش كه به مردم افتاد، از سخن بازماند. اين جمله را گفت و از منبر پايين آمد: «اَلْحَمْدُللهِِ الَّذي يُطْعِمُ هؤلاءِ وَ يَسْقيهِمْ»؛ (حمد و سپاس براى خداوندى كه اين حاضران را غذا مى دهد و آب مى نوشاند). و نيز «روح بن حاتم» روزى به منبر رفت و همين كه چشمش به مردم افتاد كه همگى به او نگاه مى كنند و گوش به او سپرده اند، صدا زد: «سرهاى خود را پايين بيفكنيد و چشمهاى خود را ببنديد، زيرا سوار شدن بر مركب در اوّل كار مشكل است، هنگامى كه خداوند قفلى را بگشايد آسان مى شود». همچنین نقل مى كند: «مصعب بن حيّان» روزى مى خواست خطبه نكاحى بخواند ناگهان واماند و گفت: «لقَّنُوا مَوْتاكُمْ لا إلهَ إِلاَّ اللهُ»؛ (به مردگان خود «لا اله الا الله» تلقين كنيد)، مادر عروس گفت: «عَجَّلَ اللهُ مَوْتَكَ أَلِهذا دَعَوْناكَ»؛ (خدا مرگت دهد، آیا تو را براى اين دعوت كرده بوديم؟!) و موارد ديگرى از اين قبيل.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.