پاسخ اجمالی:
اولا: احادیثی که در آنها به این موضوع اشاره شده است در منابع اهل سنت بیشتر از منابع شیعه است: «إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى».
ثانیا: احادیث انگشت شمار در منابع شیعه اکثرا ضعیف هستند و دو سه تای باقی مانده از آنها در حد خبر واحد هستند.
ثالثا: معنای درست همین دو سه حدیث باقی مانده نیز «بی وفایی امت» رسول خدا به موضوع «ولایت حضرت علی» است نه به معنای «ارتداد مصطلح فقهی».
رابعا: به نظر می رسد طرح جنجالی این موضوع برای جلوگیری از بررسی دقیق ادعای اهل سنت مبنی بر «عدالت همه صحابه» است.
خامسا: ما به «ارتداد همه صحابه» قائل نيستيم؛ ما مخالف نظريه «عدالت همه صحابه» هستيم و اين مخالفت به مقتضای آيات قرآن و شواهد تاریخی و حدیثی است.
پاسخ تفصیلی:
پیش از پاسخ به این اتهام دشمنان شیعه لازم است دو نکته را به عنوان مقدمه بیان کنیم.
وجود بیاناتی راجع به ارتداد صحابه در منابع اهل سنت
موضوع ارتداد صحابه و متهم کردن شان به کفر پیش از آن که در منابع شیعه یافت شود، در معتبرترین منابع تاریخی اهل سنت و مهم ترین کتاب های حدیثی آنها درج شده است. بررسی اجمالی این منابع نشان می دهد که چگونه و با چه بیانات و توصیف هایی همه صحابه حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) یا اغلب آنها از دید این منابع، متهم به کفر و ارتداد گشته اند.
برای مثال در کتاب صحیح بخاری و از قول ابوهریره این روایت نبوی نقل شده است که: «بَيْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ، قُلْتُ: وَمَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، قُلْتُ أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ، قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى، فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»(1)؛ ([در روز قیامت] در حالی که من [در کنار حوض] ایستاده ام گروهی که من آنها را می شناسم می آورند سپس مَلَکی از ملائکه الهی خطاب به آن گروه می گوید به طرف من بیایید! من به مَلَک می گویم: آنها را کجا می بری؟ می گوید: قسم به خدا آنها را به سوی آتش می برم. می پرسم: مگر آنها چه کرده اند؟ می گوید: آنها بعد از تو مُرتَد شدند [از دین برگشتند] و به گذشته تاریک خود بازگشتند. سپس گروه دیگری را می آورند که آنها را نیز می شناسم و آنها را نیز به سوی آتش می برند و زمانی که از علت دوزخی شدن آنان می پرسم آن مَلَک در جواب می گوید: آنها بعد از تو مُرتَد شدند و به گذشته تاریک خود بازگشتند و من گمان نمی کنم که آنها از آتش نجات پیدا کنند مگر مقدار قلیل و اندکی از آنها).
در حدیثی دیگر که از عایشه نقل شده است می خوانیم: «لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ارتدت العرب قاطبة وأشرأبَّت النِّفاق»(2)؛ (پيغمبر که از دنيا رفت همه عرب از بيخ و بن مرتد شدند و نفاق در ميان آنها اوج گرفت).
این دو بیان که فقط به عنوان مشتی نمونه خروار نقل شده اند نشان می دهد که مخالفان شیعه پیش از ایراد وارد کردن به پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) راجع به موضوع ارتداد صحابه، لازم است در قبال منابع خود پاسخ گو باشند.
جنجال «ارتداد صحابه» برای جلوگیری از بررسی علمی و دقیق موضوع «عدالت صحابه»
پیش از بررسی دقیق موضوع «ارتداد صحابه» و راست آزمایی وجود چنین احادیثی در منابع حدیثی و تاریخی شیعه، از باب مقدمه ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در بسیاری از موارد طرح موضوع «ارتداد صحابه» و متهم سازی شیعه به آن، فرار به جلوی کسانی است که می خواهند ایده «عدالت صحابه» را جا بیاندازند. یعنی این معنا را ترویج کنند که تمام کسانی که با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دیداری داشتند تا لحظه مرگ عادل و رستگار بودند. اما آیا چنین ادعایی صحیح است و همه صحابه بدون استثنا عادل بودند؟
ما می گوییم آياتى در قرآن هستند که چنین موضوعی را رد می کنند و نمی توان آنها را با عدالت همه صحابه جمع کرد:
برای مثال در آيه 155 سوره آل عمران مىخوانيم: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ»؛ (كسانى كه در روز روبه رو شدن دو جمعيّت با يكديگر [روز جنگ احد] فرار كردند شيطان آنها را بر اثر بعضى از گناهان شان به لغزش افكند. خداوند آنها را بخشيد خداوند آمرزنده و حليم است).
این آيه اشاره به كسانى است كه در روز جنگ احد پا به فرار گذاشتند و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) را در مقابل دشمن تنها رها كردند. از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه در روز احد، گروهى فراركردند و در تواريخ عدد اين گروه بسيار زياد ذكر شده است و جالب اين كه مى گويد شيطان بر آنها غلبه كرد و غلبه شيطان هم به سبب گناهانى بود كه مرتكب شده بودند. گرچه ذيل آيه مى گويد كه خداوند آنها را بخشيد ولى بخشش پروردگار مفهومش اين نيست كه آنها عادل بودند و مرتكب گناه نشدند بلكه با صراحت مى گويد آنها مرتكب گناهان متعدّدى شدند.
علاوه بر این آیه در آيه 6 سوره حجرات نیز بعضى از صحابه به عنوان «فاسق» معرّفى شده اند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد درباره آن تحقيق كنيد مبادا از روى نادانى به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد).
در ميان مفسّران معروف است كه اين آيه مربوط به «وليد بن عُقبة» است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) او را با گروهى براى جمع آورى زكات طايفه «بنى المصطلق» فرستاد وليد برگشت و گفت اين ها آماده زكات نيستند و بر ضدّ اسلام قيام كرده اند. گروهى از مسلمانان حرف وليد را باور كردند و آماده پيكار با آن طايفه سركش شدند، ولى آيه شريفه سوره حجرات نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر يک فرد فاسق خبرى آورد، تحقيق كنيد مبادا گروهى را به خاطر آن خبر فاسق گرفتار سازيد و ضربه اى بر آنها وارد كنيد و بعد هم پشيمان شويد.
اتّفاقا بعد از تحقيق معلوم شد طايفه بنى المصطلق طايفه مؤمنى هستند و به استقبال وليد آمده بودند نه براى قيام بر ضدّ اسلام و وليد؛ امّا چون وليد با آنها خصومتى داشت همين را بهانه كرده و برگشت و آن خبر نادرست را خدمت پيغمبر اكرم(ص) عرض كرد. وليد از صحابه پيغمبر(ص) بود يعنى از كسانى بود كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) را درک كرد و در خدمت پيغمبر بود اما قرآن در اينجا او را فاسق مى داند. آيا این مسأله با عدالت همه صحابه سازگار است؟
در آیه 58 سوره توبه نیز تعبیری وجود دارد که به هیچ وجه با عدالت همه صحابه قابل جمع نیست. در این آیه می خوانیم که برخی از صحابه هنگام تقسیم زکات به پیامبر(صلی الله علیه وآله) اعتراض می کردند: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ»؛ (در ميان آنها كسانى هستند كه در تقسيم غنايم به تو خرده مى گيرند اگر سهمى از آن به آنها داده شود، راضى مى شوند و اگر داده نشود خشم مى گيرند). حال ما می پرسیم که آيا با این اوصاف می توان هنوز گفت همه این افراد عادلند؟(3)
بررسی روایات ارتداد صحابه در منابع شیعه و معنای صحیح آنها
تعداد این روایات در منابع شیعی بیش از هفت روایت نیست که فقط یکی از آنها موثق و دو تا صحیح هستند اما بقیه شان به خاطر تضعیفی که در کتب رجالی نسبت به روات شان ایراد شده، ضعیف شمرده می شوند.(4)
با این وجود می گوییم اولا این روایات باقی مانده هیچ وقت تشکیل خبر متواتر(هم چون تواتری که راجع به این موضوع در منابع اهل سنت وجود دارد) نمی دهند و همواره در حد خبر واحد می مانند و ثانیا ما معتقدیم حتی آن سه روایت هم دلالت بر موضوع ارتداد مصطلح فقهی(خروج از اسلام) ندارند و معنای دیگری دارند و آن هم اینکه «ارتداد» در این روایات به معنای کفر و گمراهی و بازگشت به تاریکی زمان جاهلیت نیست، بلکه مراد از آن وفا نکردن به عهدی است که پیامبر از امت خویش در غدیر خم و جاهای دیگر مبنی بر ولایت و خلافت حضرت علی(علیه السلام) گرفت.(5)
در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که «جَاءَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ وَ غَيْرُهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَى عَلِيٍّ (ع) فَقَالُوا لَهُ: أَنْتَ وَ اللَّهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ أَحَقُّ النَّاسِ وَ أَوْلَاهُمْ بِالنَّبِيِّ (ع) هَلُمَّ يَدَكَ نُبَايِعْكَ فَوَ اللَّهِ لَنَمُوتَنَّ قُدَّامَكَ! فَقَالَ عَلِيٌّ (ع): إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَاغْدُوا غَداً عَلَيَّ مُحَلِّقِينَ! فَحَلَقَ عَلِيٌّ (ع) وَ حَلَقَ سَلْمَانُ وَ حَلَقَ مِقْدَادُ وَ حَلَقَ أَبُو ذَرٍّ وَ لَمْ يَحْلِقْ غَيْرُهُم»(6)؛ (مهاجرین و انصار و غیر آنها بعداز جریانات مربوط به سقیفه نزد امام علی(علیه السلام) آمدند و گفتند: به خدا تو امیرالمؤمنین هستنی و به خدا تو سزاوارترین مردم و محق ترین آنها برای جانشینی رسول خدا هستی. پس دست دراز کن تا با تو بیعت کنیم و به خدا سوگند ما آماده فدا شدن در راه تو هستیم. امام(علیه السلام) در پاسخ گفت که اگر در ادعای خود راستگو هستنید فردا به نزدم بیایید در حالی که حلق کرده اید (و برای اعتراض و ستاندن حق آماده گشته اید) اما فقط خود آن حضرت و سلمان و مقداد و ابوذر حلق کردند و دیگران چنین نکردند).
این روایت قرینه واضحی است بر اینکه مراد از پایمردی در راه اسلام یاری کردن در راه امام علی(علیه السلام) در بازپس گیری حق غصب شده شان بوده است و بنابراین معنای «ارتداد» در اینجا نیز یاری نکردن آن حضرت در جنگ برای بازپس گیری خلافت غصب شده خواهد بود.(7)
با این توضیحات می گوییم بعید نیست این روایات از جمله ساخته های غلات و حشویه برای تحکیم امر ولایت و نیرنگ در ایجاد اخلاص در بین شیعیان باشد درحالی که چنین اشخاصی غافل اند از این که این روایات با قرآن کریم و روایات امیرالمؤمنین(علیه السلام)(8) و امام سجاد(علیه السلام)(9) در مدح برخی صحابه در تضاد است.(10)
به هر حال ما به ارتداد همه صحابه قائل نيستيم؛ ما مخالف نظريه عدالت همه صحابه هستيم و اين مخالفت به مقتضای آيات قرآن و شواهد تاريخی و حدیثی از اعمال صحابه است. قرآن اگرچه در بسیاری از جاها همچون بیعت شجره(11) از صحابه تمجید کرده ولی درعین حال در بین صحابه منافقان را مذمت می کند.(12) پس این که تمام صحابه عادل باشند یا این که همه آنان مرتد شدند با بیانات قرآن در تضاد است.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.