پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) قاعده اى كلّى و بسيار فراگير در مورد «حق» در فرهنگ اسلامى بیان می فرمايد و آن اینکه: «حق در مرحله بيان، از هر چيز وسيع تر است و همه از آن دفاع مى كنند، ولى در مرحله عمل از هر چيز سخت تر و پيچيده تر است؛ چرا كه حق به نفع كسى جريان نمى يابد، مگر اينكه در برابر آن حقى به گردن او قرار مى گيرد و مسئوليتى براى او به وجود مى آورد و حق بر گردن كسى نمى آيد مگر اينكه به نفع او حقى بر ديگرى خواهد بود».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 216 نهج البلاغه به قاعده اى كلّى و بسيار فراگير در فرهنگ اسلامى، اشاره كرده می فرمايد: (حق در مرحله بيان، از هر چيز وسيع تر است و همه از آن دفاع مى كنند، ولى در مرحله عمل از هر چيز سخت تر و پيچيده تر است. چرا كه حق به نفع كسى جريان نمى يابد مگر اينكه در برابر آن حقى به گردن او قرار مى گيرد [و مسئوليتى براى او به وجود مى آورد] و حق بر گردن كسى نمى آيد، مگر اينكه به نفع او حقى بر ديگرى خواهد بود)؛ «فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الاَْشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ(1)، وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ(2)، لاَيَجْرِي لاَِحَد إِلاَّ جَرَى عَلَيْهِ، وَ لاَ يَجْرِي عَلَيْه إِلاَّ جَرَى لَهُ».
در واقع امام(عليه السلام) در اين عبارت به دو نكته اشاره مى فرمايد: نخست اينكه همه انسانها با واژه حق آشنا هستند و هر كس دم از طرفدارى حق مى زند و براى حفظ منافع خود زير چتر اين واژه قرار مى گيرد، در حالى كه هنگام عمل، براى اداى حقوق ديگران بسيار سخت گير است، گويى حق را يك طرفه مى داند؛ لذا امام(عليه السلام) در بيان نكته دوم به اين اصل اساسى اشاره مى فرمايد كه در هيچ مورد حق يك جانبه وجود ندارد، در همه جا بدون استثنا اگر حقّى براى كسى قرار داده شود طرف مقابل نيز حقّى بر او پيدا مى كند، مثلا استاد بر شاگرد خود حق دارد، زيرا او را تعليم داده و تربيت آموخته است؛ به يقين شاگرد نيز بر استاد حق دارد، زيرا هنگامى كه فكر و عمر و جوانى خويش را در اختيار استاد قرار مى دهد، بايد در تعليم و تربيت او بكوشد و چيزى فروگذار نكند.
اگر طلبكار حقّى بر بدهكار دارد كه بايد آن را به موقع ادا كند، بدهكار نيز حق متقابلى بر طلبکار دارد و آن اينكه اگر توان پرداخت را نداشته باشد به او مهلت دهد «وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَة فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَة».(3) اگر مردان حقوق متعددى بر همسران خود دارند، زنان نيز حقوق بسيارى بر گردن شوهران دارند «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ».(4) در مورد پدر و مادر و فرزند نيز اين مسئله كاملا نمايان است. اینطور نیست که فقط پدر و مادر بر فرزند حقوق سنگينى داشته باشند، بلكه فرزندان نيز بر آنها حقوق بسيارى دارند. اگر كسى رسالة الحقوق امام سجاد زين العابدين(عليه السلام) را به دقت مطالعه كند به گسترش حقوق متقابل مردم بر يكديگر كاملا آگاه مى شود.(5) حتى اگر انسان بر حيوانى كه مملوك اوست حقى دارد، حيوان نيز بر او حق دارد.(6)
آنگاه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به حق خداوند بر بندگان اشاره مى كند كه حتى اين حق نيز يك طرفه نيست، گرچه تعبير حق عباد بر خدا از جهاتى نامتناسب است، ولى به هر حال اين حق در لباس تفضّل در اينجا خود را نشان مى هد، مى فرمايد: (اگر قرار بود حق يك طرفه باشد و به سود كسى جريان يابد و بر او حقى نباشد، اين امر مخصوص خداوند سبحان بود نه مخلوقش، زيرا قدرتش بر همه بندگان احاطه دارد و عدالتش در همه امورى كه فرمانش جارى است، ثابت است)؛ «وَ لَوْ كَانَ لاَِحَد أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لاَ يَجرِيَ عَلَيْهِ، لَكَانَ ذلِكَ خَالِصاً لِلّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ».
اين سخن اشاره به آن است كه از يك سو قدرت خداوند ايجاب مى كند كه بندگان خود را تنها نگذارد و به يارى آنها در همه زمينه ها عنايت كند و از سوى ديگر عدالتش موجب مى شود که كمترين ظلم و ستمى، نه در جهان تشريع و نه در جهان تكوين بر كسى وارد نشود. بنابراين، حساب خداوند از حساب بندگان جداست، بندگان بر اثر عجز و ناتوانى و يا نيازهايى كه آنها را به ترك عدالت وا مى دارد، ممكن است حقوق ديگران را رعايت نكنند، امّا قادر مطلق و عادل على الاطلاق، چگونه ممكن است راضى به ضايع شدن حقوق بندگانش شود؟! بنابراين ممكن است دو طرفه بودن حق در مورد خداوند، استثنا شود و حق او يك طرفه باشد.
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: (ولى خداوند سبحان حق خود را بر بندگانش اين قرار داده است كه اطاعتش كنند و [در مقابل] پاداش آنها را بر خود به صورت مضاعف و از باب تفضّل و توسعه براى كسانى كه شايستگى دارند لازم دانسته است)؛ «وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ، وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ، وَ تَوَسُّعاً بِما هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ».
به بيان ديگر، خداوند در برابر حقّى كه بر بندگان دارد حقّى براى بندگان بر خويش قائل است، هر چند اين حق، جنبه تفضّل دارد، بى آنكه بندگان از خداوند طلبكار باشند. زيرا در برابر آن همه نعمتهايى كه او به بندگان ارزانى داشته هر قدر اطاعت و عبادتش كنند بخش اندكى از شكر آن را ادا نخواهند كرد. به اين ترتيب حتى خداوند متعال از اين امر مستثنا نيست. يعنى در برابر حقى كه او بر بندگان دارد آنها هم بر او حقى دارند، هر چند اين حق از باب تفضّل است نه استحقاق و طلبكار بودن.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.