پاسخ اجمالی:
در گزارشات تاريخی دو كتاب به امام حسن عسكری(ع) منسوب شده است. يكی کتاب تفسیری است که شامل تفسیر سوره حمد و قسمتی از سوره بقره است. اين كتاب موافقان و مخالفاني دارد و اشكالاتی به آن وارد شده، که پاسخ هايی نیز به آن داده اند. دوم كتاب «المقنعة» است که «ابن شهر آشوب» آن را به امام(ع) منسوب کرده است، که اين كتاب مشتمل بر علم حلال و حرام است.
پاسخ تفصیلی:
بر اساس گزارشات تاريخی، چند كتاب به امام حسن عسكری(عليه السلام) منتسب شده است.
الف: تفسیر؛ کتاب تفسیری به امام عسکری(علیه السّلام) نسبت داده شده که شامل تفسیر سوره حمد و قسمتی از سوره بقره است. این کتاب از ابتدای طرح آن در محافل علمی، از قرن چهارم تا به امروز، مورد قضاوت های گوناگونی قرار گرفته است. شماری از عالمان آن را از آثار امام(عليه السلام) دانسته و احادیثی نیز از آن نقل کرده اند. برخی دیگر آن را ساختگی شمرده و آن را فاقد اعتبار علمی دانسته اند. بخشی از این قضاوت ها متکی به سند کتاب است؛ زیرا دو نفر به نام های «یوسف بن محمد بن زیاد» و «محمد بن سیّار»، اساس روایت آن هستند و واسطه این دو و شیخ «صدوق»، یک نفر با نام «محمد بن قاسم استرآبادی» است، گرچه بر اساس روایت «ابن شهر آشوب»، «حسن بن خالد برقی» نیز راوی این تفسیر است.(1) افزون بر ابهام و اشکالاتی که در هویت افراد فوق به جز «خالد بن حسن» وجود دارد، در کیفیت سند و نیز این که آیا این دو نفر خود، راوی کتاب هستند یا پدرانشان، صحت انتساب آن به امام(علیه السّلام) را زیر سؤال می برد.(2) از برخی از این اشکالات پاسخ هایی داده شده است.
اشکال دیگری که بر کتاب وارد شده، این است که در آن روایاتی نقل شده که از نظر محتوی به طور جدی قابل انتقاد و ایراد بوده و گاهی به صورتی آمیخته با خرافات است که به هیچ وجه نمی توان آن را به امام(علیه السّلام) نسبت داد. چنان که علامه «تستری» چهل مورد از این نمونه ها را ارائه داده است.(3) از میان مخالفان این تفسیر می توان به «ابن الغضائری»، علامه «حلّی»، علامه «بلاغی» و آیة الله «خویی» اشاره کرد. اما در مقابل، شماری دیگر سخت با نسبت آن به امام موافقند که از جمله آنان، شیخ «صدوق»، «طبرسی» صاحب «احتجاج»، «کرکی»، «مجلسی» اول و دوم و شیخ «حرّ عاملی» را می توان نام برد.(4) از این اسامی چنین به دست می آید که گرایش اخباری نوعاً کتاب را پذیرفته و گرایش عقل گرا آن را نامقبول دانسته است.
برخی دیگر از علما موضعی میانه برگزیده و نظر داده اند که این تفسیر، مانند کتب دیگر می تواند مورد انتقاد قرار گرفته و روایات صحیح آن پذیرفته شود. علامه «بلاغی» ضمن رساله ای در نقد آن، مواردی را که موجب سلب اعتبار آن تفسیر می شود، برشمرده است.(5) نکته مهم این است که «علی بن ابراهیم قمی» و «محمد بن مسعود عیاشی» از مفسران متقدم شیعه، هیچ کدام در تفسیرهای خود، روایتی از این کتاب نقل نکرده اند، که این مسأله می تواند نقش تعیین کننده ای در قضاوت درباره این تفسیر داشته باشد.
ب: کتاب المقنعة؛ کتاب دیگری که «ابن شهر آشوب» به امام(عليه السلام) منسوب کرده، کتاب «المقنعه» است. کتاب مزبور در نسخه ای از مناقب با عنوان «کتاب المنقبه» ضبط شده و صاحب «ذریعه» نیز تحت همین عنوان از آن یاد کرده است. اما در چاپ «نجف» و «قم» از مناقب، «رسالة المقنعة» آمده است. «بیاضی» هم از آن با عنوان «کتاب المقنعه» یا «رسالة المقنعه» یاد کرده است.(6) در هر دو منبع آمده است که این کتاب مشتمل بر علم حلال و حرام است. بنابراین نمی تواند اثری در مناقب باشد و بدین ترتیب در عنوان المنقبه باید تصحیفی صورت گرفته باشد.
برای حل این مسأله باید سه نقل مختلف در کنار هم قرار گیرد:
1- «نجاشی» در شرح حال «رجاء بن یحیی عبرتایی» کاتب می نویسد: «رجاء از امام هادی(علیه السّلام) روایت می کرده و به وسیله پدرش که در خانه ابو الحسن مشغول به کار بوده، به خانه آن حضرت راه یافته، از خواص وی شده و کتابی با عنوان المقنعة فی ابواب الشریعه از او نقل کرده است. ابو المفضل شیبانی نیز آن را از رجاء بن یحیی، روایت کرده است».(7)
2- «ابن طاووس» نوشته است: «علی بن عبدالواحد با سند خود به رجاء بن یحیی، نقل کرد که از خانه ابو محمد حسن بن علی صاحب العسکر، در سال 255 کتابی به دست ما رسید. آنگاه الرسالة المقنعه را به تمامه نقل کرد».(8)
3- «ابن شهر آشوب» آورده است که کتاب مزبور در سال 255 تألیف شده است.(9)
بر اساس این سه نقل چنین به دست می آید که کتاب مزبور، اثری بوده است که محتوایش بر گرفته از امام هادی(علیه السّلام) که توسط «رجاء بن یحیی» روایت شده و در سال 255 از خانه امام عسکری -که آن زمان منصب امامت شیعه را داشته- به بیرون راه یافته است. نکته قابل توجه: در مناقب تصریح شده است که در آغاز کتاب «المقنعه» چنین آمده: «أخبرنی علی بن محمد بن موسی (که همان امام هادی(علیه السّلام) است). ابو المفضل در سال 314 از رجاء بن یحیی نقل کرده که فوت رجاء نیز در همین سال اتفاق افتاده است».(10)،(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.