پاسخ اجمالی:
مبارزه امام كاظم(ع) با حكومت عباسی از نوع مبارزه منفی بود كه باعث عدم مشروعیّت حكومت می شد؛ به عنوان نمونه امام(ع) از اجاره شتران صفوان به هارون براي سفر حج گلايه كردند و صفوان نيز همه شترانش را يك جا فروخت. همچنین حضرت ضمن تاييد و اصرار به ماندن «علی بن یقطین» در دستگاه عباسي، از وی خواست تا در حل مشكل شیعیان بكوشد. مبارزه با علمای فاسد درباری كه باعث مقبولیت حکومت شده بودند از ديگر اقدامات امام هفتم(ع) بود.
پاسخ تفصیلی:
نمونه هایي از مبارزه امام كاظم(عليه السلام) و برخورد آن حضرت با دستگاه حاکم عباسی نقل شده است. از آن جمله، نوعی مبارزه منفی است، مبارزه ای که گرچه در قالب نقشه های براندازی نیست؛ بر عدم مشروعیّت نظام تأکید کرده و می کوشد تا اعتماد مردم را نسبت به آن سست کند. نکته مهم در مبارزه منفی، عدم همکاری است؛ امری که به خودی خود، عدم مشروعیّت هیأت حاکمه را نشان می دهد. شیوع و رسوخ چنین نگرشی نسبت به یک حکومت در میان مردم، خطر عمده ای برای آن بشمار می رود، زیرا با عدم اعتقاد مردم به مشروعیت حکومت، هر آن ممکن است جنبشی برای براندازی آن ایجاد شده و مردم به آن جنبش بپیوندند.
درباره برخورد امام هفتم(علیه السلام) با «صفوان بن مهران جمّال» آمده است: زمانی که وی به عنوان یک شیعه خدمت امام کاظم(علیه السّلام) مشرف شد، آن حضرت به او فرمودند: «یَا صَفْوَانُ کُلُّ شَیْءٍ مِنْکَ حَسَنٌ جَمِیلٌ مَا خَلَا شَیْئاً وَاحِداً»؛ (همه کارهای تو نیکو و زیبا است جز یک کار). صفوان پرسید: ای فرزند رسول خدا! آن چیست؟ امام فرمود: «اِکْرَاءُکَ جِمَالَکَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ - یَعْنِي هَارُونُ - »؛ (این که شترهایت را به هارون کرایه می دهی). صفوان گفت: من شترهایم را برای لهو و صید و امثال آن به وی کرایه نمی دهم؛ بلکه تنها برای سفر حج این کار را انجام می دهد. در این کار او خودش هم مباشرتی ندارد؛ بلکه دیگران را برای آن اجیر می کند. امام فرمود: «یَا صَفْوَانُ أَیَقَعُ کِرَاءُکَ عَلَیْهِمْ؟»؛ (آیا به نظر تو کرایه دادن شترانت به آنها صحیح است؟) صفوان گفت: آری. امام فرمود: «أَتُحِبُّ بَقَائَهُمْ حَتَّی یَخْرُجَ کِرَاءَکَ؟»؛ (آیا دوست داری آنها تا انقضای مدت کرایه و پس دادن شترانت زنده بمانند؟) صفوان گفت: آری. امام فرمود: «فَمَنْ أَحَبَّ بَقَائَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کَانَ مِنْهُمْ کَانَ وَرَدَ النَّارَ»؛ (هر کس بخواهد آنها زنده بمانند، در صف آنان قرار می گیرد و هر کس که از آنها باشد داخل جهنم می شود).
پس از آن، صفوان تمامی شتران خود را فروخت و وقتی هارون از علت این کار پرسید، جواب داد: دیگر پیر شده ام و غلامانم چنانکه باید به این کار نمی رسند. هارون گفت: می دانم به اشاره چه کسی شترانت را فروخته ای؛ موسی بن جعفر تو را به این کار واداشته است. او گفت: مرا با موسی بن جعفر چهکار! هارون گفت: «دَعْ عَنْكَ هَذا، فَوَاللَّه لَولا حُسْن صُحْبَتِکَ لَقَتَلْتُك»(1)؛ (این حرفها را کنار بگذار، به خدا اگر به خاطر صفای مصاحبت با تو نبود تو را می کشتم).
نوع دیگر از برخورد امام کاظم(علیه السّلام) با خلافت عباسی، حرکتی بود که امام در برخورد با «علی بن یقطین» داشت و از وی خواست تا در دربار عباسی بماند و بکوشد تا شیعیان را از گرفتاری نجات دهد. «علی بن یقطین» در شمار اصحاب خاص امام کاظم(علیه السّلام) بود که در دستگاه خلافت عباسی دارای نفوذ بود. او در دوره «مهدی» و «هارون» نفوذ فراوانی داشت و از آن به نفع شیعیان بهره گیری می کرد. زمانی که او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترک گوید امام از دادن چنین اجازه ای خودداری کرده و فرمود: «لَاتَفْعَلْ فَاِنَّ لَنَا اُنْساً وَ لِاِخْوَانِکَ بِکَ عِزّاً وَ عَسَی أَنْ یَجْبِرَ اللهُ بِکَ کَسْراً وَ یَکْسِرُ بِکَ نَائِرَةَ الْمُخَالِفِینَ عَنْ أَوْلِیَاءِهِ یَا عَلِیُّ کَفَّارَةُ اَعْمَالِکُمْ اَلْإِحْسَانُ اِلَی إِخْوَانِکُمْ»(2)؛ (این کار را نکن که ما به تو در آنجا انس گرفته ایم و تو مایه عزّت برادرانت [شیعه] هستی و شاید خدا به وسیله تو شکستی از دوستانش را جبران نموده و توطئه های مخالفان را درباره آنها بکشند. ای علی! کفّاره گناهان شما همانا نیکی به برادرانتان است).
در روایت دیگری آمده است که امام در جواب او چنین فرمود: «لَا لَکَ الْمَخْرَجُ مِنْ عَمَلِهِمْ وَ اتَّقِ اللهُ»(3)؛ (تو را چارهای جز ادامه کارت نیست، از خدا بترس). و در نقل دیگری آمده که وقتی امام به «عراق» آمد، «علی بن یقطین» از این که امام را در چنین حالی می بیند اظهار تأسف کرد. امام به او فرمود: «یَا عَلِیُّ! إِنَّ لِلّهِ تَعَالَی أَوْلِیَاءً مَعَ أَوْلِیَاءِ الظَّلَمَةِ یَدْفَعُ بِهِمْ عَنْ أَوْلِیَاءِهِ وَ أَنْتَ مِنْهُمْ یَا عَلِیُّ»(4)؛ (ای علی بن یقطین! خدا را دوستانی در صفوف دوستان ستمکاران هست که به وسیله آنها از دوستانش دفع شرّ می کند و تو از آنها هستی). و در روایت دیگری آمده: «اِنَّ لِلّهِ مَعَ کُلِّ طَاغِیَةٍ وَزِیراً مِنْ اَوْلِیَاءِهِ یَدْفَعُ بِهِ عَنْهُمْ»(5)؛ (خدا را در کنار هر طغیانگری، یارانی هست که به وسیله آنها بلاها را از دوستانش دفع می کند).
تأکید امام(عليه السلام) بر درستی و حتی لزوم کار «علی بن یقطین» و نیز توصیه هایی که گذشت، نشان می دهد که آن حضرت از وی در دفاع از حقوق شیعیانش بهره گیری می کرده است. درباره «علی بن یقطین» خبرچینی های فراوانی شد که با استفاده از تقیّه و راهنمایی های امام کاظم(عليه السلام) از مهلکه نجات یافت.(6) «ابن یقطین» همچنین در حل پاره ای از مشکلات مذهبی که حکومت با آن درگیر می شد، می کوشید تا از نظرات امام کاظم(علیه السّلام) بهره گیری کند.(7)
مبارزه با علمای خودفروخته و فاسدی که خود را در خدمت دربار عباسی قرار داده بودند، نمونه دیگری از مبارزات امام کاظم(علیه السّلام) است که در کلمات آن حضرت دیده می شود. وجود این افراد در دستگاه خلافت، مشروعیّت آن را از نظر عوام تضمین می کرد و به طور طبیعی عاملی در مقبولیت حکومت بود. به همین جهت چنین افرادی در دستگاه خلافت از محبوبیّت فراوانی نیز برخوردار بودند. در روایتی از آن حضرت آمده که رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: «اَلْفُقَهَاءُ اُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ یَدْخُلُوا فِی الدُّنْیَا»(8)؛ (فقها تا هنگامی که خود را به دنیا نفروخته اند اُمنای پیامبرانند). سؤال شد: چگونه در دنیا داخل می شوند؟ حضرت فرمود: «اِتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَی أَدْیَانِکُمْ»؛ (وقتی که پیروی از حکّام نمایند. در این زمان بر دین خود از آنان بترسید). نمونه چنین عالمانی، کسانی بودند که هارون هنگام شهادت امام(عليه السلام)، از آنها بر مرگ طبیعی امام(عليه السلام) شهادت خواست و از وجهه آنها برای تحمیق مردم استفاده کرد.
همچنین امام کاظم(علیه السّلام) شیعیان خود سفارش می کردند تا ظاهری آراسته و مرتب داشته و شخصیت اجتماعی خود را حفظ کنند. روزی آن حضرت، یکی از شیعیان خود را دید که ماهیی در دست گرفته، راه می رود. خطاب به او فرمود: شما گروهی هستید که دشمنان زیادی دارید؛ پس هر چه می توانید ظاهری آراسته داشته باشید.(9)،(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.