پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) در ارتباط با بي اعتباری «دنیا» می فرماید: «حالِ دنيا دگرگونى [دائمى] است و گام هاى محكمش لرزان، عزّتش ذلّت، برنامه هاى جدي اش شوخى، و بلنديش عين سقوط است، دنيا سراى غارت و دزدى و ربودن [اموال و مقامات يكديگر] و تباه شدن و هلاكت است و اهل آن پيوسته آماده حركت [به سوى مرگ] و پيوستن [به پيشينيان] و جدايى [از دوستان و عزيزان] هستند، راه هايش حيرت زا، گريزگاه هايش ناتوان كننده و مقاصدش يأس آور و نوميدزا است».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از خطبه 191 «نهج البلاغه» با پنج جمله كوتاه بر بى اعتبار بودن مواهب مادّى تأكيد مى كند و مى فرمايد: (حالِ دنيا دگرگونى [دائمى] است و گام هاى محكمش لرزان، عزّتش ذلّت، برنامه هاى جديش شوخى، و بلنديش عين سقوط است)؛ «حَالُهَا اِنْتِقَالٌ، وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ، وَ عِزُّهَا ذُلٌّ، وَ جِدُّهَا هَزْلٌ، وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ(1)». اما «دگرگونيِ حال دنيا» بر كسى پوشيده نيست چه بسا شبانگاه، بر تخت قدرت نشسته و قصد كشورگشايى دارد؛ ولى سحرگاه نه تن، سر و نه سر، تاج دارد! با يك گردش چرخ نيلوفرى نيرومندان سقوط مى كنند و ضعيفان به قدرت مى رسند و عزيزانِ ديروز ذليلانِ امروز مى گردند.
اما «متزلزل بودن گام هاى آن» به اين علّت است كه قرارگاه انسان در اين جهان دائماً متزلزل است؛ بر هر چيز تكيه كند ـ مال، ثروت، جوانى و سلامتى ـ همه امورى متزلزلند و امّا اينكه «عزّتش عين ذلّت» است، بعضى از شارحان آن را به اين معنا تفسير كرده اند كه عزّت هاى مادى و نامشروع سبب ذلّت در آخرت است و بعضى گفته اند: سبب دورى از خدا در همين دنياست؛ ولى تفسير روشن تر اين است كه عزّت هاى مادّى سبب وابستگى هاى شديد مى شود، وابستگى هايى كه او را به ذلّت مى كشاند و براى حفظ آن بايد در مقابل هر كس و ناكس سر تعظيم فرود آورد. اما اينكه «جِدّ آن هزل و شوخى است» علّت آن ناپايدارى و سرعت زوال و عدم استقرار است و بلنديش پستى است از اين رو كه افراد بلند مقام براى حفظ قدرت خويش تن به پستى هاى فراوانى مى دهند و از افراد آلوده و كثيف براى حفظ قدرت خود بهره مى گيرند.
سپس با دو وصف ديگر، اين مطلب را كامل تر مى سازد و مى فرمايد: (دنيا سراى غارت و دزدى و ربودن [اموال و مقامات يكديگر] و تباه شدن و هلاكت است و اهل آن پيوسته آماده حركت [به سوى مرگ] و پيوستن [به پيشينيان] و جدايى [از دوستان و عزيزان] هستند)؛ «دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ، وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ أَهْلُهَا عَلَى سَاقٍ وَ سِيَاقٍ(2)، وَ لَحَاقٍ وَ فِرَاقٍ(3)».
واژه «حَرَبٍ وَ سَلَبٍ، وَ نَهْبٍ»؛ هر چند همه به معناى غارت كردن و بردن اموال كسى است؛ ولى به نظر مى رسد در ميان آنها تفاوت دقيقى است. «حَرَب» آن است كه همه اموال كسى را ببرند؛ زيرا در لغت به عنوان «اَخْذُ جَميعِ مالِهِ» تفسير شده است؛ ولى «سَلَب» غالباً به معناى بردن لباس افراد و آنچه در دست دارند تفسير شده است و لذا در حديث داريم: «مَنْ قَتَلَ قَتِيلاً فَلَهُ سَلَبُهُ»(4)؛ (كسى كه در ميدان جنگ فردى را به قتل برساند لباس و سلاحش از آن اوست).
و اما «نَهْب» كه در لغت به معناى غنيمت گرفتن و غارت كردن آمده است ممكن است اشاره به غارت هاى گروهى و دسته جمعى باشد، بنابراين معناى كلام امام(عليه السلام) اين مى شود كه: دنيا گاه تمام هستى انسان را مى برد و گاه بخشى از آن را و گاه گروهى از غارتگران به عناوين مختلف بر سر كار مى آيند و اموال گروه هايى از مردم را به غارت مى برند.
آرى، به راستى دنيا ـ اگر خوب دقّت كنيم ـ ميدان كارزارى است كه غارتگران در آن به جان هم افتاده اند و غارت در اشكال مختلف آن صورت مى گيرد و سرانجامش «عطب» يعنى هلاكت و نابودى است و اينها همه در حالى است كه همه انسان ها در آستانه سفر، به جهان ديگر قرار دارند و كسى از فرداى خود با خبر نيست.
سپس امام(عليه السلام) در سه جمله ديگر به بخش ديگرى از مشكلات و معايب دنيا اشاره كرده مى فرمايد: (راه هايش حيرت زا، گريزگاه هايش ناتوان كننده و مقاصدش يأس آور و نوميدزا است)؛ «قَدْ تَحَيَّرَتْ مَذَاهِبُهَا، وَ أَعْجَزَتْ مَهَارِبُهَا(5)، وَ خَابَتْ مَطَالِبُهَا». اشاره به اينكه انسان هاى بيدار هر گاه بخواهند از مشكلات آن، نجات و رهايى يابند آن هم كار آسانى نيست. تشخيص دادن راه فرار در آن بسيار مشكل و پيدا كردن گريزگاه بسيار پيچيده است. اين مسئله را ما با تجربه دريافته ايم كه افراد هنگامى كه گرفتار دنيا مى شوند سپس بيدار مى گردند و قصد فرار دارند امور مختلفى، دست و پاى آنها را مى بندند و با زحمت زياد، بايد راه را پيدا كنند.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.