پاسخ اجمالی:
قرآن در آيات فراوانى با صراحت، بخش عظيمى از مصائب را نتیجه اعمال نادرست انسان می داند تا آنجا كه لحن بعضى از اين آيات جنبه عموم دارد و تمام مصائب را شامل مى شود. مانند این آیه که می فرماید: «آنچه از نيكى به تو مى رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست». همچنین می فرماید: «فساد در صحرا و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده اند آشكار شده است» و... در واقع مصائب، نتيجه اعمال خود انسان ها است و به تعبير ديگر اعمال به عنوان سبب و مصائب به عنوان مسبَّب ذكر شده است.
پاسخ تفصیلی:
در قرآن مجيد آيات فراوانى به چشم مى خورد كه با صراحت رابطه ی بخش عظيمى از مصائب را با اعمال نادرست انسان روشن مى سازد تا آنجا كه لحن بعضى از اين آيات جنبه عموم دارد و تمام مصائب را شامل مى شود، در حالى كه مى دانيم هدف بخش مهمّى از مصائب و مشكلات است كه بر اثر فزونى به اين صورت بيان شده، مانند:
1. «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»(1)؛ ([آرى] آنچه از نيكى به تو مى رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست). جالب اين كه مخاطب در اين آيه، شخص پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و براى تأكيد و اهميّت موضوع است، جائى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين باشد تكليف ديگران روشن است وگرنه معلوم است پيامبر(صلى الله عليه وآله) كارى نمى كند كه گرفتار مصيبتى خودساخته شود.
اين كه حسنات را به خدا نسبت مى دهد، به خاطر آن است كه خداوند تمام امكانات آن را در اختيار انسان گذاشته و اين كه سيئات را به خود انسان نسبت مى دهد، به خاطر آن است كه اين امكانات را از اهدافى كه خدا آنها را به خاطر آن آفريده منحرف مى سازد، وگرنه از آن جهت كه او مسبب الاسباب است همه را مى توان به او نسبت داد. شايد به همين جهت در بعضى از آيات قرآن همه آنها به خدا نسبت داده شده است. بنابراين تفاوت به خاطر جهات بحث و زاويه هاى ديد است.
نمى توان انكار كرد كه بسيارى از حوادث دردناك زندگى انسان از خود او سرچشمه مى گيرد، مثلا بسيارى از بيمارى ها به خاطر بى اعتنائى به اصول بهداشت و حفظ الصحة و يا افراط در غذا و پرخورى يا عدم دقّت در نظافت يا عدم تحرك و گوشه گيرى يا عدم پرهيز از مناطق آلوده يا اشخاص آلوده، حاصل مى شود و اگر انسان، اصول و قوانينى را كه خدا در عالم آفرينش و تكوين مقرر داشته رعايت كند، گرفتار آنها نمى شود. ولى با اين حال نمى توان انكار كرد كه بخشى از بيمارى ها كه دامنگير افراد مى شود عوامل آن از قدرت او بيرون است، مانند تغييرات ناگهانى هوا كه برخلاف مقتضاى فصل ايجاد مى شود و عده اى را گرفتار بيمارى هاى مختلف مى كند. در مورد ساير مصائب و حوادث نيز همين تقسيم را مى توان مشاهده كرد. به همين دليل مى گوئيم آيه فوق گرچه به صورت عام است؛ ولى نظر اصلى غالب موارد بوده است.
«فخر رازى» چون نتوانسته است اين مشكل را حل كند، «سيئه» را در آيه به معناى معصيت گرفته(2) در حالي كه بسيار معناي ناموزوني است؛ چراكه مفهوم آيه چنين مى شود «هر معصيتى دامن تو را بگيرد از ناحيه خود تو است» و اين، از قبيل توضيح واضحات است، بنابراين سيئات مفهوم عامى دارد.
2. در جاى ديگر مفاسدى را كه در پهنه خشكى ها و درياها به وجود مى آيد نتيجه اعمال مردم مى شمرد و مى فرمايد: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النّاسِ»(3)؛ (فساد در صحرا و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده اند آشكار شده است). و با توجّه به اين كه «الْفَسادْ» در آيه با الف و لام جنس ذكر شده و در اينجا معناى عموم را مى رساند، نشان مى دهد كه مفاسدى كه در صفحه زمين ظاهر مى شود از قسم خودساخته است و اين، ناظر به مفاسد اجتماعى است. در ادامه همين آيه اضافه مى كند: (خدا مى خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد [به سوى حق] بازگردند)؛ «لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ».
بعضى از مفسّران، آيه را اشاره به عقوبت ها و مجازات هاى الهى دانسته اند كه به خاطر اعمال سوء، دامن مردم را مى گيرد؛ ولى ظاهراً صدر آيه اشاره به يك رابطه تكوينى در ميان فساد و گناه است، ذيل آيه نيز منافاتى با آن ندارد؛ زيرا كلمه عقوبت در آن ذكر نشده، بلكه مى فرمايد: بعضى از اعمالشان را به آنها مى چشاند، نه مجازات آن را و تكيه روى بعض، ممكن است از اين جهت باشد كه خداوند به لطفش قسمتى از اين نتائج طبيعى زيانبار را خنثى مى كند. به هر حال آيه فوق نشان مى دهد كه مفاسد اجتماعى مانند: ناامنى، جنگ ها، تسلط ظالمان، گرفتارى مظلومان و امثال آنها مولود خود انسان و اعمال او است و هرگز نبايد آن را به حساب دستگاه آفرينش گذارد و مسأله عدل الهى را زير سؤال برد. (دقّت كنيد.)
3. از آيات ديگرى استفاده مى شود كه دگرگونى هاى نعمت هاى الهى به خاطر تغيير حال مردم است، در يكجا مى فرمايد: «إِنَّ اللهَ لايُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»(4)؛ (خداوند سرنوشت هيچ قومى [و ملّتى] را تغيير نمى دهد مگر آن كه آنان آنچه را در [وجود] خودشان است تغيير دهند). در جاى ديگر همين مطلب را با تصريح به عنوان «نعمت» بيان كرده، مى فرمايد: «ذلِكَ بِأَنَّ اللهَ لَمْيَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(5)؛ (اين، بخاطر آن است كه خداوند، هيچ نعمتى را كه به گروهى داده، تغيير نمى دهد؛ مگر آن كه آنها خودشان را تغيير دهند). به تعبير روشن تر فيض و رحمت الهى، عام و گسترده است؛ ولى به تناسب شايستگى ها و لياقت ها در ميان مردم تقسيم مى شود. اگر از نعمت ها استفاده صحيح كنند دائمى و جاودانى مى شود و اگر وسيله طغيان، ظلم، بيدادگرى، غرور و ناسپاسى شود، نعمت ها جاى خود را به بلاها مى دهند، اينها همه تأكيدى است بر خودساخته بودن بسيارى از مصائب.
4. در مورد ديگر ضمن بيان كم ظرفيت بودن مردم، اشاره لطيفى به رابطه ميان مصائب و اعمال مردم كرده مى فرمايد: «وَ إِذا أَذَقْنَا النّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ»(6)؛ (و هنگامى كه رحمتى به مردم بچشانيم، از آن شاد مى شوند و هر گاه رنج و مصيبتى بخاطر اعمالى كه انجام داده اند به آنان برسد، ناگهان مأيوس مى شوند).
گرچه بسيارى از مفسّران، اين گونه آيات را اشاره به عذاب هاى الهى دانسته اند؛ ولى ظاهر آيات قطع نظر از پيش داورى ها اين است كه مصائب، نتيجه اعمال خود انسان ها است و به تعبير ديگر اعمال به عنوان سبب و مصائب به عنوان مسبَّب ذكر شده و اگر مجازاتى در اينجا باشد به صورت اثر طبيعى عمل و بازتاب افعال و رفتار خود مردم منعكس شده است و تقدير گرفتن كلمه عقوبت و مجازات در تمام اين موارد به طورى كه در كلمات بسيارى از مفسّران آمده دليل روشنى ندارد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.