پاسخ اجمالی:
در طول تاریخ، زیاده خواهی و عدم تسلّط بر امیال و خواهش های نفسانی، یکى از دلایل اصلی ظلم، بلکه شایع ترین آنها است. هنگامی که انسان نتواند امیال درونی اش را تربیت و مدیریت کند، به ناچار براى ارضاى آن از حدّ خویش تجاوز می کند و حقوق دیگران را پایمال می نماید. اسطوره و نماد عدالت خواهی، یعنی امام حسین(ع)، یکی از اهداف اصلی قیام خود را ظلم ستیزی قرار داده؛ و حضرت مهدی(عج) نیز تکمیل کننده راه و نهضت اوست.
پاسخ تفصیلی:
در طول تاریخ، زیاده خواهی و عدم تسلّط بر امیال و خواهش های نفسانی، یکى از دلایل اصلی ظلم، بلکه شایع ترین آنها است. هنگامی که انسان نتواند امیال درونی اش را تربیت و مدیریت کند، به ناچار براى ارضاى آن از حدّ خویش تجاوز کرده و حقوق دیگران را پایمال می نماید.
نکته قابل توجه اینست که این افزون طلبی هیچ حد و مرزی نمی شناسد، و شخص زیاده خواه حاضر است همه چیز و همه کس را در راستای خواسته هایش فدا کند.
جهت روشن شدن این مطلب، به سخن امام علی(علیه السلام) درباره یکی از حکومت های ظالم تاریخ ـ یعنی حکومت بنی امیه ـ اشاره می کنیم. ایشان می فرماید: «به خدا سوگند! آنها همچنان به ستم پردازند تا آنجا كه هیچ خانه و خيمه اى باقى نماند مگر آنكه ستمشان در آنجا راه يابد؛ و فساد و سوء تدبير آنها مردم را از خانه هاى خويش فرارى دهد؛ تا آنجا كه مردم دو دسته شوند و هر دو دسته بگريند. گروهى براى دينشان، و گروهى براى دنيايشان. كار به جایی می رسد كه شما همچون بردگانى ـ كه خود را مجبور به يارى اربابان مى بينند ـ ناچار به كمك به آنها می شويد. این ظلم تا آنجا پیش می رود که هر كس به خدا اميدوارتر [و پرهيزكارتر] است بيش از همه مصيبت و رنج بيند».(1)
با این وصف، روشن می شود که کوتاه آمدن و سکوت در مقابل ظالمان، در کم شدن دشمنی ها و تجاوزات آنها تأثیری ندارد. سکوت در چنین شرایطی پسندیده نیست؛ بلکه مخالف با فطرت انسانی نیز می باشد؛ چرا که خداوند انسان را موجودی مختار و آزاد آفریده است و حس عدالت خواهی و ظلم ستیزی را جزء ذات و فطرت او قرار داده است. لذا هیچ گاه ندای آزادی خواهی و ظلم ستیزی، درون انسانها خاموش نگردیده است؛ و در طول تاریخ، مبارزه های بسیاری بین ظالمان و عدالت خواهان به وقوع پیوسته است.
از میان این مبارزات، قیام امام حسین(علیه السلام) شهرتی فراوان و تاثیری شگرف و منحصر به فرد دارد، به گونه ای که تاکنون الهام بخش نهضت های عدالت خواهانه بسیاری گردیده است.
از برجسته ترين وجوه مكتب ایشان، مساله عدالت خواهي و ظلم ستيزي بود، که از ابتداي نهضت تا زمان شهادتش آن را بارها مطرح می نمود. ایشان معتقد است که نه باید ظلم کرد و نه زیر بار ظلم رفت. بنابراین در یکی از سخنانش می فرماید: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»(2)، یعنی حرکت و قیام من ظالمانه نیست و من نیامده ام تا ظلم کنم.
علاوه بر این، او زندگى در زير يوغ ستم و تسليم پذيرى را نیز ناپسند و بی ارزش می شمرد و همگان را به جانفشانی در راه تحقّق حقّ و عدالت تشویق کرده، می فرمود: (وقتی به «حقّ» عمل نمیشود و از «باطل» نهی نمی گردد، سزاوار است که مؤمن برای کشته شدن در راه مبارزه با باطل و تحقق عدالت، مشتاق باشد. چرا که مرگ با عزّت، چیزی جز خوشبختى نیست و زندگى با ستمكاران، ثمری جز ملال و افسردگی ندارد)؛ «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ حقّاً حقّاً إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً».(3)
ایشان معتقد بود مهمّ ترین علت مشکلات و ناهنجاری های جوامع بشری، وجود حاکمان جائر و باطل در رأس حکومت است و نجات مردم از چنگال آنان وظیفه ای الهی است.
امام حسین(علیه السلام) در خطابه اى با صراحت هدف از تلاش و تکاپوى خویش را چنین بیان مى کند: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِك»(4)؛ (پروردگارا! تو می دانی این حرکت ما نه به خاطر رقابت بر سر حکومت و قدرت، و نه به منظور به دست آوردن مال دنیا است؛ بلکه به خاطر آن است که نشانه های دین تو را به مردم بنمایانم و اصلاحاتی در شهرها و دیار تو اجرا کنم که بندگان ستمدیده ات از چنگال ظالمان در امان باشند و واجبات و احکام و سنت های تعطیل شده تو، دوباره اجرا گردد).
ایشان همچنین، طی نامه ای به بزرگان كوفه این گونه نوشت: «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً ... يَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»(5)؛ (اگر كسى حاكم ستمكاری را ببیند كه ... در ميان مردم با گناه و ظلم حکومت می نمايد، اما به مبارزه عملی و گفتاری با او برنخیزد، سزاوار است که خدا او را در جايگاه آن سلطان ستمگر [جهنم] وارد كند).
برای روشن شدن علّت این سخنان، باید توجّه کنیم که وقتی ظالمی راه طغیان پیش می گیرد و همه چیز را به تباهی می کشاند، اگر «داعیه داران حق» در مقابل او سکوت کنند و حرکت او را تخطئه ننمایند، با این کار، او را تأیید نموده و با او همراه شده اند.
حسین بن علی(علیه السلام)، در بیانات خود فهماند که برای دنیای اسلام در چنین شرایطی، مبارزه با حاکم ظالم واجب ترین واجبات است. بدیهی است که ایشان، اگر در مدینه می ماند می توانست معارف الهی و اخلاقی را برای مردم بیان کند و به مستمندان و بینوایان رسیدگی نماید؛ اما او همه این وظایف را، فدای وظیفه ای مهمتر کرد!
این تکلیف ـ همان طور که خود ایشان تصریح فرمود ـ نجات مظلومان و مبارزه با حاکمی ظالم و فسادگر است.(6)
آن حضرت با فدا کردن تمام هستی خویش در این راه، درسی عملی به بشریت داد، مبنی بر اینکه در صورت فراهم بودن شرایط باید «اقدام» نمود؛ حتی اگر این اقدام خطرات زیادی در پی داشته باشد.
او نهضتی را بنا نهاد که احیاگر روح عدالت خواهی و ظلم ستیزی در جوامع بشری گردید. یاران او نمونه ی کاملی از آزادگانی هستند که در ظلم ستیزی سرآمدند. آنان به درستی، الگویی شایسته برای آیندگان ترسیم کردند.
آری، نهضت حسینی، نهضتی است که حتی یاران منجی و موعود آخرالزمان با الگوگیری از آن، عدالت گستری می نمایند و (همه زمین را از عدل و داد فراگیر می کنند، همانطور که از ظلم و بیداد فراگیر شده بود)؛ «... يَمْلَؤُهَا (الأرض) عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً».(7)
شعار ظلم ستیز «یا لثارات الحسین» طنین انداز می گردد و بر همگان عیان خواهد شد که راه همان راه، و مقصود همان است.
بشریّت باید از حماسه حسینی درس بگیرد؛ و مقدمات ظهور منجی موعود را آماده سازد؛ و امیدوار باشد که سرانجام جهان به دست آزادگان فتح خواهد شد؛ همانطور که کتب آسمانی به آن وعده داده اند.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.