پاسخ اجمالی:
خدا در قرآن به عنوان «خَيْرُ الْماكِرين» توصيف شده است. «ماكر» از ماده «مكر» به معنى منصرف ساختن ديگرى از رسيدن به مقصود از طريق حيله است. از این رو مکر اگر برای رسیدن به هدف مطلوبی باشد پسندیده و اگر برای رسیدن به هدف مذمومی باشد، ناپسند خواهد بود. اما در تبیین دلیل توصيف خدا به «خَيْرُ الْماكِرين» باید گفت: خدا قوی ترین مدبر است و تدبير صحيح آن است كه شخص، عالم به عواقب امور و آينده و گذشته باشد و اضافه بر اين هرگونه قدرت بر انجام تدبيرهاى خود داشته باشد، لذا شایسته توصیف به این وصف می گردد.
پاسخ تفصیلی:
در آيه 30 سوره انفال، سخن از چاره جوئى هاى بى مانند خداوند در برابر توطئه هاى منحرفان و ظالمان است و در آن خدا را به «خَيْرُ الْماكِرينَ»؛ (بهترين چاره جويان) توصيف مى كند. «ماكر» از ماده «مكر» به گفته «راغب» در اصل به معنى منصرف ساختن ديگرى از رسيدن به مقصود از طريق توسّل به چاره جوئى و حيله است و آن بر دو قسم است: قسمتى پسنديده و آن در جائى است كه هدف از آن، وصول به مقصد مطلوبى باشد و قسمى مذموم که آن در جائى است كه هدف، كار زشت و قبيحى باشد. از اينجا روشن مى شود كه آنچه در ذهن ما است [كه واژه «مكر» را هميشه توأم با نوعى خرابكارى و فساد انگيزى مى دانيم] درست نيست، همان گونه كه واژه حيله نيز داراى مفهوم مشتركى است هر چند در اذهان عامه مردم، نوع فاسد آن تداعى مى شود.
قرطبى در تفسير خود مى گويد: «مكر» به معنى تدبير در انجام كارى توأم با مخفي كارى است؛ ولى از بعضى از كلمات ارباب لغت، چنين استفاده مى شود كه واژه «مكر» را آميخته با نوعى مذمّت مى دانند، لذا مى گويند: هرگاه اين واژه در مورد خداوند به كار رود معنى مجازى دارد؛ ولى عموميت مفهوم مكر آنچنان كه از بسيارى از مفسّران و اهل لغت استفاده مى شود صحيح تر به نظر مى رسد.
به هر حال توصيف خداوند به «خَيْرُ الْماكِرينَ» يا به خاطر آن است كه قدرت او بر تدبير و چاره جوئى از همه بيشتر است و يا اين كه «مكر» ديگران ممكن است از نوع خوب و بد باشد؛ ولى در مورد خداوند هميشه از نوع ممدوح است. «زبيدى» در «شرح قاموس» چند معني براى «مكر»، هنگامى كه به خدا نسبت داده مى شود ذكر كرده، از آن جمله: نازل كردن بلا بر دشمنان نه بر دوستان و ديگر مجازات استدراجى يعنى بخشيدن نعمت در مقابل كارهاى بد تا آنجا كه شخص خيال كند صاحب طاعات مقبولى است [سپس او را مجازات نمايد] و سوم جزا دادن بندگان در برابر اعمالشان.(1)
به هر حال تدبير و چاره جوئى صحيح، آن است كه شخص، عالم به عواقب امور و حقايق اشياء و آينده و گذشته باشد و اضافه بر اين هرگونه قدرت بر انجام تدبيرهاى خود داشته باشد و چون اين دو وصف علم و قدرت نامحدود مخصوص خدا است او به عنوان «خَيْرُ الْماكِرينَ» توصيف شده است.
جالب اين كه توصيف خداوند به «خَيْرُ الْماكِرينَ» تنها دوبار در قرآن مجيد آمده يكى در داستان هجرت است كه مهمترين فصل زندگى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى باشد، قرآن مى فرمايد: «[به خاطر بياور] هنگامى را كه كافران براى تو نقشه مى كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند يا به قتل برسانند و يا [از مكّه] بيرون كنند؛ آنها توطئه مى كردند و خداوند هم تدبير مى كرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است».(2)
مى دانيم توطئه قتل پيامبر(صلى الله عليه وآله) از سوى قريش، اراده او را در هجرت قوى تر ساخت، همان هجرتى كه سرچشمه بزرگترين تحول ها در تاريخ مسلمين و سرآغاز حكومت اسلامى در پهنه جهان شد و اينجا است كه برترى مكر الهى روشن مى شود. ديگر در مورد توطئه هاى مشترك يهود و نصارى در مبارزه با اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است.(3) كه آن هم از خطرناكترين توطئه ها بود؛ ولى خداوند نقشه هاى آنها را نيز نقش بر آب كرد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.