پاسخ اجمالی:
واژه «حَسِيب» از ماده «حِساب» به معني شمردن و كفايت كردن آمده است. اين واژه هنگامى كه در مورد خدا به كار مى رود، به يكى از سه معنی مى باشد: كسى كه همه چيزِ جهان را احصاء كرده و از آنها باخبر است، كسى كه حساب بندگان را در قيامت رسيدگى مى كند و كسى كه امور بندگان را كفايت مى كند. واژه «حسيب» با «سريع الحساب» و «اسرع الحاسبين» متقارب است. خدا «اَسْرَعُ الْحاسِبِيْن» است؛ يعني نيازى به حساب كردن ندارد، چرا كه تمام اعمال بندگان يكجا نزد او حاضر است.
پاسخ تفصیلی:
واژه «حَسِيب» از ماده «حِساب» است و در «مقاييس اللّغه» چند معني براى آن ذكر شده است: شمردن، كفايت كردن. «حُسبان» به معناى نوعى متكاى كوچك و «اَحْسَبْ» به معنى بيمارى «پيسى»، ولى در كتاب «التحقيق» تمام اينها به يك معنی باز گردانده شده و آن جستجو براى اطلاع از حال چيزى و رسيدگى به آن است و از آنجا كه شمردن، وسيله اى است براى اين معنی، همان گونه كه كفايت كردن از لوازم و نتائج آن است، در اين معانى نيز به كار رفته است.
«حَسَبَ» (بر وزن نسب) به معنى دارا بودن پدران و نياكان با شخصيت است كه مى توان آنها را به حساب آورد! و همچنين «احتساب مصيبت» به معنى اين است كه آن را به حساب خدا بگذارند و اجر الهى بطلبند، و «حُسبان» (بر وزن غُفران) به معناى آتش (صاعقه) و عذاب است؛ زيرا مجازاتى است كه بعد از حساب اعمال بعضى از اقوام به آنها مى رسد. به هر حال واژه «حسيب» هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى رود، به گفته مرحوم «صدوق» در كتاب «توحيد» به يكى از سه معنی مى باشد: كسى كه همه چيزِ جهان را احصاء كرده و از آنها آگاه و با خبر است و كسى كه حساب بندگان را (در قيامت) رسيدگى مى كند و به آنها جزا مى دهد و كسى كه كفايت امور بندگان [را] مى كند.(1)
ولى آنچه از آيات قرآن استفاده مى شود اين است كه اين واژه به همان معنى رسيدگى به حساب است؛ زيرا از چهار موردى كه اين تعبير در قرآن مجيد آمده، حداقل سه مورد از آن قطعاً به معناى رسيدگى به حساب اعمال است. از اينجا روشن مى شود كه واژه فوق با واژه «سريع الحساب» و «اَسْرَعُ الْحاسِبِيْن» متقارب است. در اين كه چرا خداوند به عنوان «اَسْرَعُ الْحاسِبِيْن» توصيف شده است؟ مفسّران تعبيرات گوناگونى دارند. «قرطبى» در تفسيرش مى گويد: به خاطر آن است كه حسابگرى او نياز به هيچ گونه تفكر و انديشه ندارد.(2) «آلوسى» در «روح المعانى» مى گويد: به خاطر آن است كه حسابِ تمام خلايق را در كمترين مدت مى رسد، بى آن كه حساب كسى، او را از حساب ديگرى مشغول دارد.(3) همين معنی را مفسّر بزرگ مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» آورده است.(4)
در احاديث اسلامى نيز تعبيرهاى جالبى در اين زمينه آمده است: در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «همان گونه كه خداوند در يك زمان به همه بندگان روزى مى دهد در يك زمان نيز به حساب همه آنها رسيدگى مى كند».(5) در حديث ديگرى مى خوانيم: «اِنَّهُ تَعالَى يُحاسِبُ الْخَلائقَ كُلَّهُمْ فى مِقْدارِ لَمْحِ الْبَصَرِ»(6)؛ (خداوند به حساب همه بندگان در يك چشم بر هم زدن مى رسد). همچنین در حديث ديگرى آمده است: «اِنَّهُ سُبْحانَهُ يُحاسِبُ جَمِيْعَ عِبادِهِ عَلَى مِقْدارِ حَلْبِ شاة»(7)؛ (خداوند حساب تمام بندگان را در زمان كوتاهى به اندازه دوشيدن يك گوسفند رسيدگى مى كند!).
مفسّرانِ ديگر نيز كم و بيش همين تعبيرات را آورده اند؛ ولى حق اين است كه تعبيراتِ مفسّران هيچ كدام نمى تواند عمق واژه هاى فوق را بيان كند. در حقيقت بايد گفت: اصلا خداوند نيازى به حساب كردن ندارد، چرا كه مجموعه تمام اعمال بندگان يكجا نزد او حاضر است! جالب اين كه امروز كامپيوترهايى ساخته شده كه در يك ثانيه چند صد ميليون يا چند ميليارد، حساب رياضى را حل مى كنند! و اين نشان مى دهد كه سرعت حساب در عصر ما به كجا رسيده است! جائى كه بشر با تمام ضعف هايى كه دارد بتواند از چنين سرعت حسابى برخوردار گردد، حسابگرى قادر متعال كه توانائيش نامحدود و علمش بى حساب است ناگفته پيدا است.
اصولا آثار اعمال انسان باقى مى ماند و تدريجاً متراكم مى شود و اين خود بهترين وسيله حساب است. درست مثل كارخانه هايى كه هر قدر چرخ هاى آن گردش مى كند، شماره مى اندازد، يا اتومبيل ها كه هر قدر راه مى رود، كيلومترشمارِ آن به جلو مى رود، براى آگاهى از ميزان كار آن كارخانه و اين اتومبيل هيچ گونه نيازى به حساب گرى نيست، همه چيز روشن و همه چيز حاضر و آماده است. بنابراين از يك سو علم بى پايان خداوند و حضور جاويدان او در همه عالم هستى و از سوى ديگر باقى ماندن آثار اعمال و تراكم آنها سبب مى شود كه در يك چشم بر هم زدن حساب همه خلائق رسيده شود.
پيامى كه اين اوصاف الهى «حسيب، سريع الحساب، اسرع الحاسبين» مى دهد از يك سو هشدارى است به همه انسان ها كه كوچكترين اعمال خلاف خود را از نظر دور ندارند و يقين كنند حسابگر اعمالشان خداوندى است كه ذرّه اى از اعمال نيك و بد انسان ها از ديدگاه علمش پنهان نمى ماند. فراموشىِ فراموشكاران، گَرد نسيان بر آن نمى پاشد و در يك لحظه زودگذر در قيامت عُظمى به تمام اين حساب ها مى رسد.
از سوى ديگر درس حسابگرى در تمام كارها و زندگى را به انسان مى آموزد كه در هر كار و در هر چيز، اهل حساب باشند؛ هيچ امرى بى حساب در زندگى آنها ظاهر نشود.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.