پاسخ اجمالی:
واژه «عَفُوّ» از ماده «عَفْو» در اصل به معنى محو كردن است. اين واژه در مورد خداوند به معنى بخشش گناهان و محو آثار معصيت است لکن «عَفُوّ» چون صيغه مبالغه است به معنى بسيار عفو كننده است. تكيه بر اين وصف خدا به خاطر آن است كه اگر عفو او نباشد كسى از آثار گناه رها نمى شود. گستردگي عفو خدا حد و مرزى ندارد و تنها شرك از آن استثناء شده است. از سوى ديگر به بندگان درس عفو را مى آموزد و توصيه مى كند كه تا مى توانند از گناهان يكديگر بگذرند تا خدا گناهان آنان را ببخشد.
پاسخ تفصیلی:
واژه «عَفُوّ» از ماده «عَفْو» به گفته ابن منظور در «لسان العرب» و «ابن اثير» در «نهايه» در اصل به معنى محو كردن است؛ ولى «راغب» در «مفردات» اين معنی را ريشه اصلى نمى داند و معتقد است كه ريشه اصلى، قصد براى گرفتن چيزى است و به همين مناسبت به وزش بادهايى كه سبب برگرفتن اشياء مختلف يا ويرانى مى شود، اين واژه اطلاق شده و اگر به محو كردن، «عَفو» اطلاق مى گردد به خاطر آن است كه آن هم نوعى قصد برگرفتن چيزى است و به رويش گياه نيز «عفو» گفته شده؛ چرا كه خاك ها را كنار مى زند و ظاهر مى گردد.
در «مقاييس اللّغه» دو ريشه براى آن ذكر شده: ترك گفتن چيزى يا طلب كردن آن، سپس معانى ديگر را به اين دو مفهوم باز مى گرداند، از جمله «عفو» به معنى محو و نابودى و «عَفاء» به معنى خاك (خاك متروك). به هر حال اين واژه وقتى در مورد خداوند به كار مى رود به معنى بخشش گناهان و ترك مجازات و محو آثار معصيت است. منتهى «عَفُوّ» چون صيغه مبالغه است به معنى كسى است كه بسيار عفو مى كند.(1)
تكيه بر اين وصف خداوند به خاطر آن است كه اگر عفو او نباشد كسى از آثار گناه رهايى نمى يابد. اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «اَللّهُمَّ احْمِلْنى عَلى عَفْوِكَ وَ لاتَحْمِلْنى عَلى عَدْلِكَ»(2)؛ (خداوندا! با عفو و بخشش خود با من رفتار كن نه با عدل و داد خود). در فرمان مالك اشتر مى فرمايد: «وَ لاغِنىً بكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ»(3)؛ (تو هرگز بى نياز از عفو و رحمت خدا نيستى).
عفو پروردگار به قدرى گسترده است كه هيچ حد و مرزى براى آن متصوّر نيست و قرآن مجيد تنها چيزى را كه از آن استثناء كرده همان شرك است و لذا در حديثى آمده است كه امام حسن عسكرى(عليه السلام) فرمود: «اِنَّ اللهَ لَيَعْفُو يَومَ القيامَةِ عَفْواً يُحيطُ عَلَى العِبادِ حَتّى يَقُولَ اَهْلُ الشِّركِ: وَ اللهِ رَبّنا ما كُنّا مُشْرِكِينَ»(4)؛ (خداوند در روز قيامت آنچنان عفو او بندگان را احاطه مى نمايد تا آنجا كه مشركان طمع مى كنند و مى گويند به پروردگارمان سوگند كه ما مشرك نبوده ايم).
از سوى ديگر به بندگان درس عفو و بخشش را مى آموزد و به آنها توصيه مى كند كه تا مى توانند از گناهان يكديگر بگذرند، به اين اميد كه خدا از گناهان آنان صرف نظر كند. در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) تعبير عجيبى ديده مى شود كه اهميّت مقام عفو را به روشنى اثبات مى كند، فرمود: «اِنَّه يُنادى مُنادٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَنْ كانَ لَهُ عَلَى اللهِ اَجْرٌ فَلْيَقُمْ، فَلايَقُومُ اِلاّ الْعافُوْنَ، اَلَمْتَسْمَعُوا قَوْلَهُ تَعالَى فَمَنْ عَفا وَ اَصْلَحَ فَاَجْرُهُ عَلَى اللهِ»(5)؛ (روز قيامت منادى ندا مى دهد هركسى بر خداوند اجرى دارد برخيزد!، هيچ كس جز آنها كه عفو كرده اند بر نمى خيزند، آيا اين سخن خداوند متعال را نشينده ايد كه مى فرمايد: هركس عفو كند و اصلاح نمايد، اجر و پاداش او بر خدا است).
البتّه عفو تنها يك مسأله اخلاقى نيست؛ بلكه يك مسأله مهم اجتماعى است؛ چرا كه اگر بناى يك جامعه بر انتقام جوئى باشد دائماً جدال و كشمكش و خونريزى در ميان آنها حاكم خواهد بود و روى عزت و آرامش نخواهند ديد، لذا در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «عَلَيْكُم بِالْعَفْوِ فَاِنَّ الْعَفْوَ لايَزيْدُ الْعَبْدَ اِلاّ عِزّاً»(6)؛ (بر شما باد به عفو كردن؛ چرا كه عفو، بندگان را جز عزت نمى افزايد).(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.