پاسخ اجمالی:
خداوند در قرآن می فرماید: «به هر سو رو كنيد، رو به خدا كرده ايد»؛ در واقع وجود او چنان وسيع است كه همه جا حاضر است و محل و مكانى براى او نيست. این عبارت تعبير روشني براى «لامكان» بودن خداست؛ زيرا همه جا بودن به اين معنی است كه داراى اجزاء زيادى بوده و فضا را پر كند و هر جزيى از او در سويى باشد، که چنين چيزى درباره خدا محال است؛ چراكه او اجزاء ندارد. همچنین دامنه الوهيت خداوند در همه جا گسترده است، لذا از همه چيز با خبر و افعالش حكيمانه است.
پاسخ تفصیلی:
بعد از مسأله تغيير قبله (از بيت المقدّس به كعبه) يهوديان كوشش مي كردند كه در اذهان مسلمانان از اين طريق شبهه ايجاد كنند و تغيير قبله را دليلى بر عدم ثبات پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر آئينش بشمرند، آيه نازل شد و بيان داشت كه (مشرق و مغرب، از آن خدا است! پس به هر سو رو كنيد، رو به خدا كرده ايد. خداوند داراى قدرت وسيع و [به همه چيز] دانا است)؛ «وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ إِنَّ اللهَ واسِعٌ عَليمٌ».
او همه جا است و از همه چيز آگاه است، بنابراين به هر سو رو كنيد به سوى او است و مسأله قبله براى تمركز توجّه مؤمنان مى باشد، نه اين كه خداوند محل و جهت خاصى كه همان محل و جهت قبله است داشته باشد، وجود او چنان وسيع و گسترده است كه همه جا حاضر و ناظر مى باشد، در عين حال محل و مكانى براى او نيست!
البتّه منظور از «مشرق» و «مغرب» در آيه فوق خصوص اين دو جهت جغرافيائى نيست؛ بلكه اين تعبير معمولا كنايه از تمام جهان است، لذا هنگامى كه مى خواهيم بگوئيم دشمنان امام على(عليه السلام) در اخفاى فضائلش كوشيدند و دوستانش نيز از ترس دشمنان آن را مخفى ساختند، در عين حال فضائل او جهان را پر كرده است، مى گوييم: فضايل او شرق و غرب عالم را فرا گرفته! به هر حال اين تعبير كه به «هر سو رو كنيد خدا آنجا است» تعبير زنده و روشن و جالبى براى «لامكان» بودن خدا است؛ زيرا همه جا بودن، يا به اين است كه موجودى داراى ابعاد وسيع و اجزاء زيادى باشد و فضا را پر كند و هر جزيى از او در سويى قرار گرفته باشد و مى دانيم چنين چيزى درباره خداوند محال است؛ چرا كه او اجزاء ندارد، بعلاوه قرآن مى گويد: خداوند در آنجا است، نه اين كه جزيى از وجود خدا در آنجا است.
قرآن در سوره زخرف، در پاسخ به مشركان و كسانى كه براى خداوند فرزندى قائل بودند، ضمن منزّه دانستن خداوند از اين اوصاف، مى فرمايد: (او كسى است كه هم در آسمان معبود است و هم در زمين؛ و او حكيم و دانا است)؛ «وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ». الوهيت خداوند، مخصوص جاى معيّن و مكان خاصّى نيست و دامنه ربوبيّتش در همه جا گسترده است و به دليل حضورش در همه جا، از همه چيز آگاه و با خبر و افعالاش حكيمانه است، بلكه اين تعبير نشان مى دهد كه تنها «عليم» و «حكيم» در عالم هستى او است؛ چرا كه علم و حكمت غير او قاصر و ناقص و آميخته با جهل است.
مشركان در طول تاريخ، براى هر يك از موجودات عالم، «اله» و «رب» قائل بودند. خداى آسمان، خداى زمين، خداى دريا، خداى صحرا، خداى جنگ و خداى صلح و مانند اينها، آيه فوق تمام اين پندارها را نفى مى كند و بر ربوبيّت خداوند يكتا و بى همتا بر سراسر عالم هستى تأكيد مى كند.
بعضى از مفسّران گفته اند: اين آيه بهترين دليل بر اين موضوع است كه خداوند در آسمان قرار نگرفته؛ چرا كه مى گويد: نسبت او به آسمان و زمين يكسان است، مسلّماً مكان خداوند در زمين نيست، پس در آسمان ها نيز نمى باشد.(1) بعضى از مفسّران نيز گفته اند كه منظور از اين آيه اين است كه او در زمين و آسمان معبود است، فرشتگان آسمان او را مى پرستند و موجودات زمين نيز در برابر او سجده مى كنند.
در حديث جالبى مى خوانيم: «ابو شاكر ديصانى» _كه يكى از زنادقه عصر امام صادق(عليه السلام) بود_ به «هشام بن حكم» گفت: در قرآن آيه اى است كه سخن ما را مى گويد! هشام پرسيد: كدام آيه؟ گفت: آيه «وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ»؛ زيرا اين آيه براى خداوند مكانى در زمين و آسمان قائل شده يا به تعدد خدايان اشاره مى كند. هشام بن حكم مى گويد: من نتوانستم پاسخى به او بدهم تا اين كه به زيارت خانه خدا مشرف شدم و ماجرا را خدمت امام صادق(عليه السلام) عرض كردم فرمود: اين كلام زنديق خبيثى است، وقتى برگشتى به او بگو: نام تو در كوفه چيست؟ مى گويد: فلان، سپس سؤال كن نام تو در بصره چيست؟ مى گويد: فلان، بگو پروردگار ما نيز چنين است، در آسمان اله است و در زمين اله. در درياها اله است و در صحراها اله و در هر مكانى اله است. هشام مى گويد: هنگام برگشت به سراغ ابوشاكر آمدم و مطلب را به او گفتم، ابوشاكر گفت: «هذِهِ نُقِلَتْ مِنَ الْحِجازِ!»؛ (اين استدلال و منطقى است كه از حجاز آورده شده!) [اين سخن تو نيست سخن امام صادق(عليه السلام) است].(2)
اين تعبير اشاره اى به لامكان بودن و در عين حال حضور در همه جا است. درست مثل اين است كه مى گوئيم: «دو به اضافه دو مساوى با چهار است» در زمين همين است و در آسمان و در هر يك از كرات همان، در عين حال اين رابطه رياضى محل معيّنى ندارد و در مفهوم خاص خود همه جا حضور دارد و در عين حال بى مكان است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.