پاسخ اجمالی:
لازمه رؤيت چيزى، امورى است كه هيچ يك از آنها در مورد خداوند امكان پذير نيست، مانند: جسم بودن، مكان داشتن و داراى اجزا بودن. به علاوه همه اجسام دستخوش دگرگونى و تغييرند و داراى عوارضى مانند رنگ، حجم و ابعاد هستند؛ در حالى كه واجب الوجود نه جزء دارد و نه تغييرى مى پذيرد. نه در معرض حوادث است و نه چيزى بر او عارض مى گردد. تمام اينها از صفات ممكنات است. بنابراين او نه شباهتي به اجسام دارد و نه يك امر مادى و قابل مشاهده است، نه زمانى براى او تصوّر مى شود نه مكانى و نه مى توان به او اشاره حسّى كرد.
پاسخ تفصیلی:
لازمه رؤيت و ديده شدن چيزى، امورى است كه هيچ يك از آنها در مورد خداوند امكان پذير نيست، مانند: جسم بودن، مكان داشتن، جهت داشتن و داراى اجزا بودن؛ زيرا مى دانيم هر جسمى داراى اجزايى است، به علاوه همه اجسام دستخوش دگرگونى و تغييرند و داراى عوارضى مانند رنگ، حجم و ابعاد هستند. در حالى كه واجب الوجود نه جزء دارد و نه تغيير و دگرگونى مى پذيرد نه در معرض حوادث است و نه چيزى بر او عارض مى گردد. تمام اينها از صفات ممكنات است.
بعضى از طرفداران امكان رؤيت خدا در برابر اين استدلال، گفته اند: هيچ دليلى نداريم كه رؤيت با چشم مخصوص اجسام است! چه مانعى دارد كه غير امور مادى نيز با چشم ديده شود؟ مخصوصاً اگر ديدِ چشم، دگرگون گردد و در سطحى بالاتر از سطح امروز قرار گيرد! بطلان اين سخن واضح است؛ زيرا رؤيت با چشم، جنبه مادى دارد و اين امر مادى حتماً تعلّق به امور مادى مى گيرد و معقول نيست كه انسان با ابزار مادى ماوراء ماده را ببيند.
مرحوم علامه «طباطبايى» در تفسير «الميزان» در اين زمينه چنين مى گويد: «رؤيت با چشم خواه به همين كيفيتى باشد كه امروز است و يا تحول به شكل ديگرى پيدا كند به هر حال يك امر مادى و طبيعى است كه با اندازه و شكل و رنگ و نور سر و كار دارد و اينها همه امورى مادى و طبيعى هستند و محال است به ذات پاك پروردگار چه در دنيا و چه در آخرت ارتباطى پيدا كند».(1)
از اين گذشته آيات قرآن با صراحت مى فرمايد: هيچ چيز همانند خدا نيست، «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ»(2)؛ (هيچ چيز مانند او نيست). بنابراين او نه شباهتي به اجسام دارد و نه يك امر مادى و قابل مشاهده است، نه زمانى براى او تصوّر مى شود نه مكانى او را در برمى گيرد و نه مى توان به او اشاره حسّى كرد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.