پاسخ اجمالی:
«وجود» و هستی، امری است که برتری آن بر «عدم» روشن و بدیهی است و هیچ کسی بدون دلیل، عدم و نبودن خویش را بر وجود داشتن ترجیح نمی دهد. آفرینش همه موجودات از جمله انسان خیر محض است و در عالم شرّ ذاتی وجود ندارد. اینکه در وجود آمدن خویش اختیار نداریم به این معنی نیست که وجودمان خیر نباشد؛ خدا انسان را به بهترین صورت آفرید و اجازه گرفتن برای چنین آفرینشی نه ممکن است و نه لازم. این امر ممکن نیست، چون محال است مخلوق قبل از اینکه آفریده شود موجود باشد تا اجازه بدهد! بعد از آن نیز لازم نیست، چون خلاف حکمت اولیّه آفرینش الهی است و خداوند هر چه آفریده، خصوصا انسان در کمال نیکویی و برای بهره مندی از فضل بی کران الهی است. تکالیف و سختی ها نیز در راستای کمال انسان است و در مقایسه با خیر فراوان آنها قابل توجه نیست.
پاسخ تفصیلی:
درست است که ما انسانها به لحاظ اعمال و رفتار خود موجوداتی مختار هستیم، اما در بسیاری از امور نیز اختیاری نداریم، از جمله آفرینش. همین مسأله باعث شده است هر زمان که دچار سختی و مشکلات دنیا یا مصیبت دردناک شده ایم یا می خواهیم از بار سنگین مسئولیت شانه خالی کنیم، این سؤال را مطرح کنیم که چرا به دنیا آمدیم و چرا باید مشکلات دنیا و تکالیف دشوار به ما تحمیل گردد؟ این سؤال بیشتر جنبه روانشناختی دارد تا جنبه علمی، وگرنه وجود و هستی، امری است که برتری آن بر عدم روشن و بدیهی است و هیچ کسی بدون دلیل، عدم و نبودن خودش را بر وجود داشتن ترجیح نمی دهد. لذا برای پاسخ به این سؤال بهتر است به جنبه های مثبت زندگی بپردازیم تا متوجه شویم در برابر سختی های جزئی دنیا سعادت ابدی وجود دارد که هیچ انسان عاقلی حاضر نیست از آن بگذرد.
شرور امور عدمی هستند و هر آنچه آفریده شده است خیر محض است.
آفرینش همه موجودات از جمله انسان خیر محض است و در عالم شرّ ذاتی وجود ندارد. قرآن کریم در آیه 7 سوره سجده می فرماید: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ»؛ (خدا کسى است که هر چه را آفريد، به نيکوترين وجه آفريد). همچنین در آيه 4 سوره «تين» صریحا می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»؛ (ما انسان را به بهترين صورت و ساختمان آفريديم). از سوى ديگر ما در مشاهده جهان هستى نیز به نظام دقيق و عجيبى كه بر غالب موجودات حاكم است برخورد مى كنيم. اين نظام تفسيرى جز وجود يك عقل كل و علم بى پايان در ماوراى اين نظام ندارد. حتی آنچه در ظاهر ما شرور می پنداریم با کمی دقت و در پرتو پيشرفت هاى علمى و كشف اسرار تازه از جهان آفرينش آنها را مفيد و سودمند خواهیم یافت، فى المثل در سابق قضاوت عمومى بر اين بود كه گريه پى درپى نوزادان جز شكنجه اى براى خودشان، و آزارى براى پدر و مادر بيش نيست، در حالى كه امروز مى گويند اگر اين گريه نباشد ممكن است نوزاد سلامت خود را به كلى از دست دهد. و از اين نمونه ها بسيار است.
از طرفی خداوند هيچ گونه نياز به هيچ کس ندارد و از همه چيز آگاه است، بنابراين آفرینش او از روی علم و حکمت و برای رساندن فیض به بندگان بوده و هرگز در آن ظلم وجود ندارد. دليلى ندارد كه او نسبت به كوچكترين بندگان خود ستمى روا دارد، پس آنچه را ما ستم يا بى عدالتى يا تبعيض و سختی مى پنداريم قطعاً نتيجه محدوديت آگاهى ما است.(1)
اجازه گرفتن برای آفرینش انسان نه ممکن است نه لازم.
اجازه گرفتن برای آفرینش انسان یا هر موجود دیگری ممکن نیست؛ چون محال است مخلوق قبل از اینکه آفریده شود موجود باشد تا اجازه بدهد و بر اساس قانون علّیت وقتی زمینه و علت وجود شیئ فراهم شد معلول بوجود می آید؛ لذا مانند همه موجودات عالم، اراده و اختیار داشتن انسان نیز در اصل خلقت، غیر منطقی و غیر عقلانی و محال است. به عبارت دیگر لازمه چنین چیزی این است که مخلوق قبل از اینکه آفریده شود موجود باشد، یعنی مخلوق در حالی که معدوم است موجود نیز باشد که این امر ممکن نیست. البته انسان در شیوه زندگی کردن خود با سایر موجودات تفاوت دارد و این گونه نیست که برای زندگی آینده خود نیز قدرت اختیار نداشته باشد، بلکه او می تواند در مسیر کمال حرکت کند و به سعادت ابدی برسد، یا در مسیر شقاوت حرکت کند و سقوط کند و از حیوان نیز بدتر باشد.
پس از آفرینش نیز لازم نیست از انسان و هر مخلوق دیگری برای بقای بر وجود اجازه گرفته شود؛ چرا که این امر خلاف حکمت اولیّه آفرینش الهی است، زیرا خداوند کار بیهوده و عبث انجام نمی دهد و همانطور که بیان شد هر آنچه آفریده به نیکوترین وجه آفریده و در وجود آن خیر فراوان بوده است؛ لذا معنا ندارد بخاطر شرّ اندکی که در حقیقت نیز شرّ نیست اصل وجود را زیر سؤال ببریم و به آن اعتراض کنیم.
حتی برفرض این امکان وجود داشته باشد که خدا انسان را یک بار برای اجازه گرفتن خلق کند و از او بپرسد که می خواهی خلق شوی یا خیر؟ روشن است که تا از عاقبت چنین وجودی آگاه نگردد نمی تواند تصمیم بگیرد. بررسی عاقبت نیز فقط در نظر گرفتن زندگی دنیا نیست و آخرت و زندگی ابدی نقش مهم تری در این تصمیم دارد. با این اوصاف انسانی در دنیا گرفتار مشکلات شود نباید سریع از آمدن به دنیا پشیمان شود، چون انتهای امر را مشاهده نکرده است، اما خدا این پیشگویی را برای ما کرده است که تمام انسان ها با دیدن پایان امر آرزو می کنند ای کاش در تمام طول دنیا گرفتار رنج و عذاب می بودند؛ چنانکه در روایتی از امام رضا(علیه السلام) می خوانیم: «أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَوَدُّ أَهْلُ الْبَلَاءِ وَ الْمَرَضِ أَنَّ لُحُومَهُمْ قَدْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ جَزِيلِ ثَوَاب»(2)؛ (به درستی که هنگام قیامت اهل بلاء و بیماری وقتی آن ثواب عظیم را مشاهده می کنند آرزو می کنند ای کاش گوشت بدنشان با قیچی چیده شده بود).
انسان باید به این امر واقف باشد که زندگیش در مشکلات خلاصه نشده و خداوند او را عبث و بیهوده در کوران مشکلات نیافریده است، زیرا انسان شایستگی و قابلیت بهره مندی از فضل بی کران الهی را دارد و در نهایت به سرچشمه خوبی ها و زیبایی ها باز می گردد. قرآن نیز در آیه 115 سوره مؤمنون این نوع احساس پوچ گرایی را بدین شکل مورد مواخذه و خطاب قرار می دهد: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ»؛ (آیا گمان کردید شما را عبث و بیهوده آفریده ایم، و به سوى ما بازگردانده نمى شوید؟).
تکالیف و سختی ها در راستای کمال انسان است و در مقایسه با خیر فراوان آنها قابل توجه نیست.
از آنجا که هدف از آفرینش حکیمانه الهی، هدایت انسان جهت تعالی و بهره مندی های پایدار است و کسی جز خداوند از فرآیندها و نیازمندی های آن بطور کامل اطلاعی ندارد؛ قطعا جهت رسیدن به این مقامات نیازمند آموزش و هدایت های الهی هستیم که جز در سایه شناخت و عبودیت ذات باری تعالی حاصل نخواهد شد. لذا خداوند مسیر عبودیت و تکامل را در قالب تکالیفي براي ما تعيين نموده که موجب تعالی وجودي ماست. او نيازي به عبادات و اطاعات ما ندارد و اينها در واقع کلاس هاي تربيتي ما هستند. به عنوان مثال در بسياري از کشورها، سوادآموزي الزامي است و اين سوال پيش مي آيد که چه لزومي دارد افراد را وادار به تحصيل علم و دانش کنند؟ هر کسی در جواب مي گويد: اين کاري است که مي بايست بشود و نتيجه اش عايد خود اين افراد مي گردد. خداوند نیز با توجه به فرآیند تکامل و هدایت انسان تکالیفی قرار داده است. این تکالیف هر چند کمی دشوار به نظر بیایند چون لطف الهی جهت منافع انسان بوده و پایبندی به آن ابدیت و عاقبت نیکویی را رقم می زند، در نهادش آسانی نهفته است کما اینکه در آیه 5 - 6 سوره شرح می خوانیم: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ (همانا با هر سختي آساني است * حقيقتا با هر سختي آساني است).
مشکلات زندگي نیز به بقيه زندگي روح مي دهد و آن را شيرين و قابل تحمل مي سازد. ارزش نعمت ها را آشکار مي کند، و به انسان امکان مي دهد که از مواهبي که در دست دارد حداکثر بهره برداري را داشته باشد. قرآن سرانجام و پاداش تلاش انسان در تقابل با مشکلات را در ابديتي روشن و سرشار از بهره مندي ها و رضایت مندی از پروردگار ترسيم مي نمايد. در آیه 8 سوره بینه می خوانیم: «جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»؛ (پاداش آنها نزد پروردگارشان باغ هاى جاویدان بهشتى است که نهرها از پاى درختانش جارى است. همیشه در آن مى مانند؛ خدا از آنها خشنود است و آنها نیز از خدا).
نا امیدی، گلایه و قهر با خدا زیبنده اشرف مخلوقات نیست، چون انسان مي تواند در شرائط سخت و به خاطر محروميت هايي كه كشيده و صبر و استقامتي كه نموده يكي از بندگان خاص خدا شود، كما اينكه بندگان مقرب نيز همين مسير را طي نمودند و با اين كار، هم مي توان آتيه خوبي در اين دنيا داشت و هم در قيامت صاحب مقام عالي شد.
بسیاری از سختی های دنیا نتیجه اعمال خود ماست.
نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که بسیاری از سختی هایی که در دنیا متوجه ما می گردد مقصر اصلی آن خود ما هستیم و نباید خداوند و دستگاه آفرینش را سرزنش کنیم و از زندگی مأیوس شده و از اینکه خداوند ما را خلق کرده شکایت کنیم. در آیه 36 سوره روم می خوانیم: «وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ»؛ (و هنگامى كه رحمتى به مردم بچشانيم، از آن شاد مى شوند؛ و هر گاه رنج و مصيبتى بخاطر اعمالى كه انجام داده اند به آنان رسد، ناگهان مأيوس مى شوند).
اگر به مدت کوتاهی بخاطر امتحان و برای اینکه در کوره دنیا آب دیده گردیم ناملایماتی به ما تحمیل گردد نیز نباید ناشکری کرده و تصور کنیم وجود ما هیچ خیر و برکتی ندارد و از لطف پروردگار نا امید گردیم. در آیات 15 و 16 سوره فجر در این باره می خوانیم: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ»؛ (اما انسان هنگامى كه خداوند او را براى آزمايش اكرام مى كند و نعمت مى بخشد [مغرور مى شود و] مى گويد: پروردگارم مرا گرامى داشته! * و اما هنگامى كه براى امتحان روزى را بر او تنگ بگيرد مايوس مى شود و مى گويد پروردگارم مرا خوار كرده!).
اين دو آيه هشدار مى دهد كه نه اقبال نعمت دليل بر تقرب به خدا است، و نه ادبار نعمت دليل بر دورى از حق، اينها مواد مختلف امتحانى است كه خداوند طبق حكمتش هر گروهى را به چيزى آزمايش مى كند، اين انسان هاى كم ظرفيتند كه گاه مغرور، و گاه مايوس مى شوند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.