پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره بردباری می فرماید: «اگر بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار كن؛ زيرا كمتر شده كسى خود را شبيه قومى كند و سرانجام از آنان نشود». از این رو اگر انسان عصبانى مى شود، خودش را كنترل كند و قيافه اى همچون حليمان و بردباران به خود بگيرد. راه ديگر براى تحصيل حلم، مطالعه زندگی معصومین(ع) است كه آنها چقدر در برابر افراد جسور بردبار بوده اند. در روایت آمده مردى به قنبر دشنام داد، امام علی(ع) فرمودند: «قنبر آرام باش. دشنام دهنده را رها كن كه سبب خشنودى خدا و خشم شيطان مى شود».
پاسخ تفصیلی:
حضرت علي(عليه السلام) در حکمت 207 «نهج البلاغه» به نكته مهمى درباره «حلم و بردبارى» اشاره مى كند و مى فرمايد: (اگر حليم و بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار كن [و همانند حليمان عمل نما]؛ زيرا كمتر شده است كسى خود را شبيه قومى كند و سرانجام از آنان نشود)؛ «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ؛ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ».
امام(عليه السلام) در اين كلام، راه رسيدن به اين خُلق از اخلاق فضيله را بيان مى كند كه چون افرادى داراى اين صفت نيستند خود را وادار به آن كنند، مثلاً حادثه خشم آورى واقع مى شود و انسان عصبانى مى گردد و از درون مى جوشد و مى خروشد، ولى خودش را كنترل كند و قيافه اى همچون حليمان و بردباران به خود بگيرد. اين كار در مرحله نخستين ممكن است بسيار مشكل باشد؛ ولى هرچه تكرار شود آسان تر مى گردد تا زمانى كه انسان به آن عادت کرده و تبديل به حالت و سپس تبديل به ملكه شود. البته تمام صفات فضيله را مى توان با این شیوه به دست آورد، علماى اخلاق به افراد «جبان و ترسو» توصيه مى کنند: «خود را در ميدان هاى ترسناك وارد كنند و شجاعت را بر خويش تحميل نمايند، پس از مدتى عادت كرده و ملكه شجاعت در آنها پيدا مى شود». در واقع جمله «قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ» نيز دليل بر اين كليت و عموميت است، در واقع امام(عليه السلام) آن را به عنوان درسى فراگير در مسير تحصيل فضايل تعليم داده و اين همان چيزى است كه نه تنها علماى اخلاق؛ بلكه روانشناسان نيز بر آن اصرار دارند و آن را يكى از طرق رفع نقايص روانى مى شمارند.
راه ديگر براى تحصيل اين فضیلت اخلاقى، مطالعه حالات علما و پيشوايان بزرگ مخصوصاً رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) است كه آنها چقدر در برابر افراد جسور حليم و بردبار بوده اند. در حديثى كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در كتب شيعه و اهل سنت نقل شده مى خوانيم كه: «روزى مرد عربى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد و [بدون مقدمه] عباى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را گرفت و به گردن آن حضرت انداخت و به شدت كشيد به گونه اى كه اثر آن روى گردن مبارك حضرت آشكار شد. سپس گفت: اى محمد! از آن مال خدا كه نزد توست چيزى به من بده. پيامبر(صلى الله عليه وآله) نگاهى به او كرد و خنديد [اشاره به اين كه اگر مالى مى خواهى راه آن اين كار نيست] سپس دستور داد چيزى به او بخشيدند [و از خود هيچ عكس العمل خشنى در برابر او ظاهر نساخت] و اين نشانه حِلمِ فوق العاده آن حضرت است».(1)
در حديث ديگرى كه در «مكارم الاخلاق» آمده مى خوانيم كه: «گاهى كودكان را خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى آوردند تا براى آنها دعا كرده و مبارك باشند و يا براى آنها نامى انتخاب كند. پيامبر(صلى الله عليه وآله) كودك را در دامان خود مى گرفت و چه بسا كودك دامان پيامبر(صلى الله عليه وآله) را تَر مى كرد، بعضى از حاضران فرياد مى كشيدند، حضرت مى فرمود: آرام باشيد مانع وى نشويد، او را آزاد مى گذاشت تا بولش تمام شود، سپس به او دعا مى فرمود يا نامگذارى مى كرد. اين كار سبب خوشحالى خانواده كودك مى شد و احساس مى كردند پيامبر(صلى الله عليه وآله) به هيچ وجه از ماجراى كودكشان ناراحت نشده است. هنگامى كه باز مى گشتند پيامبر(صلى الله عليه وآله) لباس و بدن خود را تطهیر می کرد».(2)
مرحوم كلينى در كتاب شريف «كافى» ذيل بابى با عنوان «الحلم» حدیثی را نقل کرده که امام صادق(عليه السلام) خدمتكار خود را به دنبال كارى فرستاد، مدتى گذشت و نيامد. امام(عليه السلام) در جستجوى وى برآمدند و مشاهده کردند در گوشه اى خوابيده، امام(عليه السلام) بالاى سرش نشست و او را باد مى زد تا زمانى كه بيدار شد. در آن هنگام امام(عليه السلام) به او فرمود: «يا فُلانَ وَ اللهِ ما ذلِكَ لَكَ تَنامُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لَكَ اللَّيْلُ وَ لَنا مِنْكَ النَّهارُ»(3)؛ (اى غلام! به خدا سوگند اين سزاوار تو نيست، هم شب را مى خوابى هم روز، شب براى تو باشد و روز براى ما).
مرحوم مفيد در كتاب «مجالس» خود از جابر نقل مى كند كه اميرمؤمنان(عليه السلام) شنيد مردى «قنبر» را دشنام مى دهد و «قنبر» مى خواهد به او پاسخ دهد. امام(عليه السلام) او را صدا زد فرمود: «مَهْلاً يا قَنْبَر دَعِ الشّاتِمَةَ مُهاناً تَرْض الرَّحْمانَ وَ تَسْخَطُ الشَّيْطانَ وَ تُعاقِبُ عَدُوَّكَ»؛ (قنبر آرام باش، دشنام دهنده را رها كن كه سبب خشنودى خدا و خشم شيطان مى شود و اين مجازاتى است براى دشمن تو)، سپس افزود: «فَوَ الَّذي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ ما أرْضَى الْمُؤْمِنُ رَبَّهُ بِمِثْلِ الْحِلْمِ وَ لَا أسْخَطَ الشَّيْطانَ بِمِثْلِ الصَّمْتِ وَ لَا عُوقِبَ الاَحْمَقُ بِمِثْلِ السُّكُوتِ عَنْهُ»(4)؛ (به خدايى كه دانه را در زمين مى شكافد و انسان را مى آفريند سوگند هرگز انسان با ايمانى پروردگارش را به چيزى مانند حلم و بردبارى خشنود نكرده است و شيطان را به مانند سكوت [در اين گونه موارد] خشمگين نساخته و احمق را همانند خاموشى در برابرش مجازات ننموده است).
اين سخن را با كلامى از شريف رضى در كتاب «خصائص الائمة» پايان مى دهيم او در آن كتاب، كلام حكيمانه فوق را با اضافه اى روشنگر آورده و چنين نقل كرده است: «أفْضَلُ رِدَاءٍ يُرْتَدَى بِهِ الْحِلْمُ فَإنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً...»(5)؛ (برترين لباس، لباس حلم است و اگر حليم نيستى خود را مشابه حليمان كن...).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.