پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) با اشاره به تفاوت در رفتار انسان می فرماید: «از كسانى مباش كه به هنگام بيماری از اعمال زشت خود پشيمان مى گردند و اگر تندرست باشند، با احساس امنيت، به لهو و لعب مى پردازند». آنان در زمان بيمارى با نزدیک دیدن مرگ به فكر توبه مى افتند؛ اما هنگام سلامتی سرگرم لهو و لعب می شوند. اين فراموشكارى و تناقض نشانه كوتاه فکری و ضعف ايمان و غلبه هوای نفسانی است. همچنین قرآن می فرماید: «هنگامى كه سوار كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى خوانند؛ امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند باز مشرك مى شوند».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از حکمت 150 «نهج البلاغه» می فرماید: ([همچون كسى مباش كه] هرگاه بيمار مى شود [از اعمال زشت خود] پشيمان مى گردد و اگر تندرست باشد احساس امنيت مى كند و به لهو و لعب مى پردازد)؛ «إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً، وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً».
آرى آنها به هنگام بيمارى چون چهره مرگ را در نزديكى خود مى بينند، ندامت به آنها دست مى دهد و به فكر توبه از گناه و جبران اعمال سابق خويش مى افتند؛ اما همين كه از بستر بيمارى برخاسته و تندرستى به آنها بازگشت، آن حالت به كلى زائل شده و خود را در هاله اى از امن و امان مى بينند و به لهو و لعب مشغول مى شوند. اين فراموشكارى سريع و تناقض در دو حال نزديك به هم نيز نشانه سطح فكر كوتاه آنها و ضعف ايمان ايشان است. لذا خداوند انسان را در زندگى گرفتار مشكلات و مصائب و بيمارى ها مى كند تا به آنها هشدار دهد از خواب غفلت برخيزند، اما افسوس كه اين بيدارى براى بسيارى از مردم زودگذر است. هنگامى كه آن مشكلات برطرف مى شود بلافاصله در خواب غفلت فرو مى رود.
(به هنگام سلامت، خودخواه و مغرور مى شود و به هنگام گرفتارى نااميد مى گردد)؛ «يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ(1)إِذَا عُوفِيَ، وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ».
اين تناقض در احوال نيز كه در زمان عافيت مغرور و در زمان ابتلاء مأيوس مى شوند از عجايب است و اثر مستقيم همان ضعف ايمان و اراده و غلبه هواى نفسانى است. اين در حالى است كه حالت عافيت قابل اعتماد نيست و «از نسيمى دفتر ايام بر هم مى خورد» و با گذشتن يك روز و حتى يك ساعت ممكن است همه چيز عوض شود و نيز حالت ابتلاء و گرفتارى ابدى نيست كه سبب يأس انسان گردد، زيرا گاه از دلِ گرفتارى ها گشايش برمى خيزد، و به گفته امام(عليه السلام) در این رابطه در حكمت 351 «نهج البلاغه» می فرماید: «عِنْدَ تَنَاهِي الشِّدَّةِ تَكُونُ الْفَرْجَةُ، وَ عِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ يَكُونُ الرَّخَاءُ»؛ (هنگامى كه سختى ها به آخرين درجه شدت برسد فَرَج نزديك است و در آن هنگام كه حلقه هاى بلا تنگ شود راحتى و آرامش فرا مى رسد).
قرآن در سوره «هود» و در آيات 9 و 10 مى فرماید: «وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الاِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ * وَ لَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَآءَ بَعْدَ ضَرَّآءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّى إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ»؛ (و اگر از جانب خويش، رحمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از او بگيريم، بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود و اگر بعد از ناراحتى و زيانى كه به او رسيده، نعمت هايى به او بچشانيم، به يقين مى گويد: بدى ها از من برطرف شده [و ديگر باز نخواهد گشت] و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى شود).
در كتاب شريف «کافی» حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده که می فرماید: «روزى موسى(علیه السلام) نشسته بود كه ناگهان ابليس به سراغ او آمد؛ در حالى كه كلاه بلند رنگارنگى به سر داشت. هنگامى كه نزديك موسى(علیه السلام) رسيد كلاه را از سر برداشت و در برابر وى ايستاد و سلام كرد. موسى(علیه السلام) گفت: تو كيستى؟ گفت: من ابليسم. موسى(علیه السلام) گفت: خدا هرگز خانه تو را به ما نزديك نكند. ابليس گفت: من آمده ام كه به تو سلام كنم به موجب مقامى كه در درگاه خدا دارى. موسى(علیه السلام) گفت: پس اين كلاه چيست؟ گفت: من با اين كلاه رنگارنگ دل هاى بنى آدم را مى ربايم [هر كسى را به گونه اى] موسى(علیه السلام) گفت: «فَأَخْبِرْنِي بِالذَّنْبِ الَّذِي إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَيْهِ! قَالَ: إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَ اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ صَغُرَ فِي عَيْنِهِ ذَنْبُه»؛ (پس به من خبر ده از گناهى كه هنگامى كه انسان مرتكب آن شود، تو بر او غلبه مى كنى؟ گفت: زمانى است كه از خود مغرور شود، عملش را زياد پندارد و گناهش در نظر وى كوچك شود)».(2)
امام(عليه السلام) می فرمایند: ([از كسانى مباش كه] اگر بلايى به او برسد همچون بيچارگان دست بر دعا مى دارد و اگر وسعت و آرامشى به وى دست دهد با غرور از خدا روى گردان مى شود)؛ «إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً، وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً».
درست همان چيزى كه قرآن مجيد كراراً به آن اشاره كرده مى فرمايد: «فَإِذَا رَكِبُوا فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»(3)؛ (هنگامى كه سوار كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى خوانند، [و غير او را فراموش مى كنند]، امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مى شوند). همين معنا به صورت مشروح ترى در آيه 22 و 23 سوره «يونس» آمده است: «هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِى الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِهَا جَآءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَ جَآءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ * فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِى الاَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ»؛ (او كسى است كه شما را در صحرا و دريا سير مى دهد، زمانى كه در كشتى قرار مى گيريد و بادهاى موافق كشتى نشينان را [به سوى مقصد] مى برد خوشحال مى شوند، [ناگهان] طوفان شديدى مى وزد و امواج از هر سو به سراغ آنها مى آيد، و گمان مى كنند هلاك خواهند شد، [در آن هنگام] خدا را از روى خلوصِ عقيده مى خوانند كه؛ اگر ما را از اين گرفتارى نجات دهى، حتماً از سپاسگزاران خواهيم بود، اما هنگامى كه خدا آنها را رهايى بخشيد [بار ديگر] به ناحق، در زمين ستم مى كنند).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.