پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) با اشاره به سرنوشت کسانی که در انجام وظائف الهی خود کوتاهی کردند، می فرماید: «كسى كه در عمل كوتاهى كند، به اندوه گرفتار مى شود». البته ممکن است این اندوه در آستانه انتقال از این دنیا و مشاهده سرنوشت رقت بار خود باشد، از این رو فريادشان بلند مى شود و مى گويند: «پروردگارا! مرا باز گردانيد، شايد در برابر آنچه ترك كردم عمل صالحى انجام دهم». از سویی ممکن است اشاره به غم و اندوه در سراى آخرت باشد، لذا قرآن از زبان آنان مى گويد: «اى افسوس بر من از كوتاهى هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در حکمت 127 «نهج البلاغه» نخست به سرنوشت كسانى اشاره مى كند كه در انجام وظائف الهى خود كوتاهى مى كنند، مى فرمايد: (كسى كه در عمل كوتاهى كند، به اندوه گرفتار مى شود)؛ «مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ اُبْتُلِيَ بِالْهَمِّ».
از سویی ممكن است اين اندوه و غم در آستانه انتقال از اين دنيا باشد، زیرا آنان چشم برزخى پيدا کرده و سرنوشت رقت بار خود را مى بينند، فريادشان بلند مى شود و مى گويند: «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ»(1)؛ (پروردگارا! مرا باز گردانيد، شايد در برابر آنچه ترك كردم [و كوتاهى نمودم] عمل صالحى انجام دهم).
از سوی دیگر ممكن است اشاره به غم و اندوه در سراى آخرت باشد، همان گونه كه قرآن از زبان آنها نقل مى كند كه مى گويند: «يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللهِ»(2)؛ (اى افسوس بر من از كوتاهى هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم).
و نيز ممکن است اين غم و اندوه در خود دنيا باشد، زيرا گاه انسان بيدار شده و از كوتاهى هايى كه كرده افسوس مى خورد، غم و اندوهى جانكاه او را فرا مى گيرد؛ چرا كه مى بيند ديگران با اعمال صالح سراى جاويدان خود را آباد كرده اند و او با كوتاهى هايش سراى جاويد خود را ويران نموده است. البته جمع ميان اين سه تفسير نيز مانعى ندارد.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه با جمله پرمعنايى كه در واقع شرحى است بر كوتاهى انسان در عمل، مى فرمايد: (خدا به كسى كه در مال و جانش نصيبى براى او نيست، اعتنايى ندارد)؛ «وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِيبٌ». اشاره به اين كه كسانى در دنيا و آخرت مورد عنايت پروردگارند كه از بذل جان و مال در راه خدا دريغ ندارند، و به بيان ديگر، ايمان، يقين و وفادارى خود را در عمل به اسلام ثابت مى كنند.
درست است كه جان و مال همه از سوى خداست و اگر انسان در بذل آنها اقدام كند در واقع به خودش خدمت كرده است؛ زيرا خدا از همگان بى نياز است، اما خداوند بر اساس الطاف بيكرانش آن را به عنوان حاجتى از سوى خود گرفته است. اين سخن درباره مؤمنان داراى مقامات بالا نيست، آنها فقط نصيبى از جان و مالشان را در راه خدا صرف نمى كنند، بلكه هر چه دارند در راه خدا مى دهند.
جمله «لَا حَاجَةَ لِلَّهِ»، به معناى بى اعتنايى و اِعراض خداوند از چنين افرادى است كه چيزى از جان و مال را در راه او نمى بخشند؛ زيرا كسى كه به چيزى يا شخصى نياز ندارد طبعاً اعتنايى هم به او نمى كند، بنابراين جمله «لَا حَاجَةَ...» با توجه به اين كه خدا به هيچ كس نياز ندارد كنايه از بى اعتنايى است و منظور از بى اعتنايى اين است كه خدا آنها را از مواهب خاص و عنايات ويژه اش محروم مى سازد. اين تعبير مانند بيان كنايه آميز ديگرى است كه در آيه 67 سوره «توبه» درباره منافقان آمده است: «نَسُوا اللهَ فَنَسِيَهُمْ»؛ (آنها خدا را فراموش كردند و خداوند نيز آنها را فراموش نمود)، يعنى از رحمت خود محروم ساخت.
از آنچه در تفسير دو جمله بالا آمد روشن مى شود كه هر دو جمله این حکمت با هم كمال ارتباط را دارند، زيرا كسانى كه كوتاهى در عمل كنند (يعنى اعمالى دارند؛ ولى كوتاهى مى كنند) خداوند آنها را مبتلا به غم و اندوه مى كند كه اين خود نوعى اعتناى به آنهاست و اما كسانى كه مطلقاً عملى ندارند؛ نه در بذل مال و نه در بذل جان، خدا اعتنايى به آنها نداشته و حتى غم و اندوه بيدار كننده نيز بر آنان عارض نمى كند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.