پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در حکمت 125 نهج البلاغه، حقيقت اسلام را به گونه اى تفسير مى كند كه پيش از او هيچ كس تفسير نكرده، آن حضرت مى فرمايد: «اسلام را چنان تفسير مى كنم كه هيچ كس پيش از من آن را چنين تفسير نكرده باشد»؛ نخست می فرمایند: «اسلام همان تسليم است، و تسليم همان يقين است، و يقين همان تصديق است، و تصديق همان اقرار است و اقرار همان اداست و ادا همان عمل است». در واقع حضرت اشاره به حقیقتى دارد كه در درون جان انسان نفوذ كرده و آثار آن يكى پس از ديگرى در قلب و زبان و عمل انسان ظاهر می گردد.
پاسخ تفصیلی:
امام(عليه السلام) در حکمت 125 نهج البلاغه حقيقت اسلام را به گونه اى تفسير مى كند كه پيش از او هيچ كس تفسير نكرده، آن حضرت مى فرمايد: (اسلام را چنان تفسير مى كنم كه هيچ كس پيش از من آن را چنين تفسير نكرده باشد)؛ «لاَنْسُبَنَّ الاْسْلاَمَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي».
سپس در شش جمله پى در پى كه هر كدام با جمله پیشین به گونه ای زيبا پیوند خورده، روح اسلام و حقيقت آن را هويدا مى كند.
نخست مى فرمايد: (اسلام همان تسليم است)؛ «ألاْسْلاَمُ هُوَ التَّسْلِيمُ». تسليم در برابر فرمان خدا و دستورات پيامبر اكرم و امامان معصوم(عليهم السلام)، و تسليم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن در آيه 83 سوره آل عمران مى فرمايد: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَالاْرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»؛ (و تمام كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ [فرمان] او تسليم اند و به سوى او باز گردانده مى شوند).
در جمله دوم مى فرمايد: (تسليم همان يقين است)؛ «وَالتَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ». زيرا بدون ايمان و يقين، تسليم حاصل نمى شود، در واقع «تسليم» از لوازم «يقين» است كه امام(عليه السلام) انهاا را لازم و ملزوم يك دىگر شمرده و مى فرمايد: «تسليم همان يقين است».
در جمله سوم مى فرمايد: (يقين همان تصديق است)؛ «وَالْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ». منظور از «تصديق» در اينجا علمى است كه از مقدمات يقينى حاصل مى شود و تا اين علم حاصل نگردد «يقين» پيدا نمى شود و تا يقين حاصل نگردد، تسليم كه روح اسلام است نيز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادى كه نام يقين بر آن گذارده ايم نتيجه علمى است كه به صورت تصديق در مى آيد و در واقع تصديق و يقين، لازم و ملزوم يكديگرند كه امام(عليه السلام) به واسطه شدت ارتباط اين دو با يكديگر آنها را يكى شمرده و فرموده: «يقين همان تصديق است».
در چهارمين جمله مى فرمايد: (تصديق همان اقرار است)؛ «وَالتَّصْدِيقُ هُوَ الاْقْرَارُ». اشاره به اين كه تصديق قلبى به تنهايى كافى نيست، بايد با زبان نيز اقرار شود و به صورت شهادتين كه بيان اركان اسلام است درآيد و به همين دليل تا افراد اقرار به شهادتين نمى كردند مسلمان شمرده نمى شدند.
در پنجمين جمله مى فرمايد: (اقرار همان اداست)؛ «وَالاْقْرَارُ هُوَ الاْدَاءُ». منظور از «اداء» در اينجا احساس مسئوليت و آماده شدن و عزم را جزم كردن بر انجام تکالیف است، زيرا اگر اقرار از دل برخيزد، آمادگى براى انجام وظائف و اداى مسئوليت ها را ايجاد خواهد كرد. در غير اين صورت اقرار، اقرار دروغين است.
آن گاه در ششمين و آخرين جمله مى فرمايد: (و ادا همان عمل است)؛ «وَالاْدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ». زيرا كسى كه عزم خود را بر اداى مسئوليت ها جزم مى كند بلافاصله وارد صحنه عمل مى گردد و اعمال صالحى بر طبق احساس مسئوليت درونى برخاسته از اقرار واقعى و تصديق و يقين و تسليم انجام مى دهد.
سخن امام(عليه السلام) در اين تفسير عميق براى اسلام، اشاره به اسلام واقعى و حقيقى دارد كه در درون جان انسان نفوذ كرده و آثار آن يكى پس از ديگرى ظاهر می گردد؛ نخست در مقام تسليم برآيد؛ تسليمى كه زائيده يقين است و يقينى كه مولود تصديق است و سپس اقرار از اين تصديق متولد مى شود و اين اقرار چون از عمق جان برمی خیزد ملازم با احساس مسئوليت در برابر فرمان الهى است و به دنبال اين احساس اعمال صالح يكى پس از ديگرى ظاهر مى شود و قلب و زبان و عمل هر سه هماهنگ مى گردند.
بنابراين اگر كسانى ايمان داشته باشند و اقرار به شهادتين كنند ولى در عمل كوتاهى نمايند چنان نيست كه مسلمان نباشند و گرنه اكثر مسلمانان از اسلام بيرون خواهند رفت، بلكه اسلامِ آنها اسلامى در مرحله پايين و ضعيف است و آنچه امام(عليه السلام) در اين كلام پربار بيان فرموده اسلام در درجات عالى وكامل است.
شبيه همين معنا در روايات ديگر اسلامى نيز آمده كه عمل را معيار ايمان شمرده اند. در حديثى در غررالحكم از امام امير مؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «الشَّرَفُ عِنْدَ اللهِ بِحُسْنِ الاْعْمالِ لا بِحُسْنِ الاْقْوالِ»؛ (شرف و مقام والا در نزد خداوند سبحان به اعمال نيك است نه سخنان زيبا). در همان كتاب حديث ديگرى نقل شده که: «اَلْعَمَلُ شِعارُ الْمُؤمِنِ»؛ (عمل شعار افراد باايمان است). از اين رو بهترين ذخيره انسان براى بعد از مرگ و روز قيامت عمل صالح شمرده شده همان گونه كه امام(عليه السلام) در نامه معروف خود خطاب به مالك اشتر می فرمایند: «فَلْيَكُنْ أحَبَّ الذَّخائِرِ اِلَيْكَ ذَخيرَةُ الْعَمَلِ الصالِحِ»؛ (بهترين ذخيره ها را نزد خود ذخيره عمل صالح قرار بده).
بنابراين كسانى كه به نام اسلام قناعت مى كنند يا تنها به ايمان قلبى و اقرار زبانى قانع هستند و يا تنها به بعضى از ظواهر اسلام پايبندند از حقيقت اسلام دورند و در بيراهه مى روند و خيال مى كنند در مسير حقند. در كلام حكيمانه 113 نيز بر اين معنا تأكيد شده آنجا كه امام(عليه السلام) می فرماید: «وَلاَ تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ».(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.