پاسخ اجمالی:
روانشناسان معتقدند همان طور که انسان از نظر جسم چهار بُعدى است، روح و روان او نیز حدّاقل چهار بُعد دارد. اول: «حسّ حقیقت جویی» که سرچشمه تمام علوم و دانش های انسان در مورد جهان هستی می باشد. دوم: «حسّ زیبايي» که باعث جذب و پیدایش زیبایی هایی مثل شعر، نقاشی، معماری و ... می شود. سوم: «حسّ نیکی» که موجب انجام کارهای خوب و اخلاقی مثل عدالت، شهامت، فداکاری و ... می شود. چهارم: «حسّ مذهبی» كه موجب ایمان به مبدأ جهان و نیایش با او می گردد.
پاسخ تفصیلی:
جمعى از محقّقان روانشناسى جديد معتقدند، همان طور كه انسان از نظر جسم چهار بُعدى است، روح و روان او نيز حدّاقل چهار بُعد دارد كه زمان زيادى از كشف بُعد چهارم آن نمى گذرد. ابعاد چهارگانه روح آدمى به اين شرح است:
1- حسّ راستى يا (حقيقت جويى)
اين حس، سرچشمه انواع علوم و دانشها و انگيزه كنجكاوى تلاش جويانه انسان در شناخت جهان هستى و پديده هاى گوناگون آن است. پيوند اين حسّ به نيازهاى اقتصادى و مانند آن، به همان اندازه ناشيانه و دور از حقيقت است، كه به عنوان مثال بخواهيم عامل جنگ جهانى اوّل را قتل «فرانسيس فرديناند» شاهزاده اطريشى بدانيم؛ زيرا ما همان طور كه در درون جان و روح خود عطشى براى شناخت محيط اطرافمان مي يابيم، علاقه منديم بدانيم در كرات ديگر آسمانى كه ميليونها سال نورى از ما دورند چه خبر است؟ آيا موجودات زنده اى در آنها هست؟ تمدّنى درخشانتر از ما دارند؟ يا بدانيم ميلياردها سال قبل در چه شرايطى كره زمين از خورشيد جدا شده و يا در سال سه هزار ميلادى كه ما وجود نخواهيم داشت و فرض هر گونه پيوند اقتصادى با ما در آن منتفى است چهره زندگى انسانها چگونه خواهد شد؟
اين عطش درونى كه از لحظه آغاز حيات بشر در او هست و تا واپسين دم عمر با او خواهد بود، شعله اى است جاودانى و خاموش نشدنى و بدون هيچ حدّ و مرز و اين خود نشان مي دهد كه اين «انگيزه» در اعماق وجود او نهفته است.
2- حسّ زيبايى
علاقه انسان به هنرهاى اصيل و واقعى، زيبايي ها، ذوقيّات و كششى كه در درون روح خود به اين امور حس مي كند، به طور قطع يك عامل اقتصادى ندارد. لذّتى را كه به انسان از يك قطعه شعر جالب، يك صنعت ظريف، يك نقّاشى و معمارى بديع، دست مي دهد، نمي توان با نيازهاى اقتصادى پيوند داد، بلكه به عكس قسمتى از رشته هاى اقتصادى مولود اين نياز و كشش روحى است و اين خود دليل بر اصالت اين حسّ و تأثير آن در پيدايش بخش عظيمى از پديده هاى صنعتى و اجتماعى است. يك انسان سالم در هر شرايطى- با تفاوت هايى - اين «انگيزه» را در خود احساس مي كند.
3- حسّ نيكى
كيست كه در درون و وجدان خود، كششى هر چند ضعيف به سوى مفاهيم اخلاقى همانند عدالت، شهامت، فداكارى و پايمردى احساس نكند؟ حتّى اگر مربوط به انسان هايى باشد كه هزاران سال بعد در كره زمين و يا در كرات ديگر مي زيسته يا خواهند زيست و اثر اقتصادى و اجتماعى در زندگى امروز ما ندارند، و همچنين عشق و علاقه ما به يك قهرمان اخلاقى در زمان هاى گذشته يا آينده، به طور قطع نه به خاطر نيازهاى اقتصادى و مانند آن است؛ بلكه همانند علاقه به ذوقيّات و زيبايي ها يا عشق به دانستن هر چه بيشتر، احساس اصيلى است كه در ريشه هاى جان ما نهفته شده و همانند ابعاد جسم ما يك عامل خاصّ اجتماعى ندارد.
4- حسّ مذهبى
ايمان به يك مبدأ متعالى و پرستش و نيايش او از همين است و ريشه آن در اعماق روان آدمى است و تراوشى است كه از درون به برون مي آيد، نه اين كه از زندگى اجتماعى، اقتصادى و جنسى بشر به درون سرايت كرده باشد، اين يكى از ابعاد چهارگانه روحى آدمى و از احساسات اصيل او است و نه تنها مسائل زندگى مادّى، آن را به وجود نياورده؛ بلكه بسيار مي شود كه زندگى مادّى خود را فداى آن مي كند همان طور كه گاهى فداى حسّ راستى يا زيبايى يا نيكى مي نمايد. اين بود آن چه جمعى از محقّقان روانشناسى اخير به آن رسيده اند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.