پاسخ اجمالی:
«روح» فعالیت های خودآگاه و ناخودآگاه فراوانی دارد، مانند: اندیشیدن؛ برای حل مجهولات، ابتکار؛ برای حل مشکلات پیش بینی نشده، حافظه؛ برای نگهداری و طبقه بندی انواع معلوماتی که برای انسان حاصل شده، تجزیه و تحلیل مسائل؛ برای ریشه یابی علل حوادث، تخيّل؛ يعنى ايجاد صورتهاى ذهنى كه احيانآ در خارج وجود ندارد، و همچنین اراده و تصمیم و عشق ورزیدن، و... . البته اين مسائل از یکدیگر جدا نيستند بلكه در «روح» انسان متمركزاند؛ كه نشان مى دهد «روح» برترين آفریده و از مهمترين نشانه هاى خداوند است.
پاسخ تفصیلی:
ما فعاليّت هاى روحى و فكرى فراوانى داريم، چه در بخش خود آگاه و چه در بخش ناخودآگاه؛ كه هر كدام مى تواند موضوع بحث جداگانه اى در كتاب هاى فراوانى واقع شود و غالبآ هم واقع شده است. قسمتى از اين فعاليّت ها به شرح زير است:
الف) انديشيدن؛ براى راه يابى به مجهولات يا به تعبير فلاسفه: حركت فكر به سوى مبادى و سپس حركت ديگرى از مبادى به سوى مقصود و مراد.
ب) ابتكار؛ براى حل مشكلات پيشبينى نشده زندگى و مقابله با حوادث گوناگون و رفع نيازمندىهاى مختلف و ابداعات و اكتشافات و اختراعات.
ج) حافظه؛ براى نگهدارى انواع معلوماتى كه از طريق حس يا تفكّر و انديشه براى انسان حاصل شده؛ و طبقه بندى و بايگانى آنها و سپس يادآورى به هنگام لزوم.
د) تجزيه و تحليل مسائل؛ براى پيدا كردن علل و ريشه هاى حوادث از طريق جدا كردن مفاهيم ذهنى از يكديگر و سپس تركيب آنها با هم و رسيدن به علل و نتائج حوادث.
ه) تخيّل؛ يعنى ايجاد صورت هاى ذهنى كه احيانآ در خارج وجود ندارد به عنوان مقدمه اى براى فهم مسائل جديد.
و) اراده و تصميم؛ براى انجام كارها يا متوقّف ساختن و يا دگرگون كردن آنها.
ز) ادراكات فطرى و عقلانى؛ كه پايه اى براى استدلالات نظرى و غير بديهى است.
ح) عشق ورزيدن؛ دوست داشتن؛ دشمنى با دشمنان؛ و ده ها پديده ديگر روحى كه در اعمال انسانى اثرات مثبت يا منفى دارد.
البته اينها مسائلى جدا از يكديگر نيستند؛ بلكه همه آنها در درون روح انسان متمركزاند؛ امواجى هستند از اين اقيانوس بى كران و انوارى هستند از اين خورشيد فروزان. اينها است كه نشان مى دهد روح آدمى برترين آيت خدا و مهمترين نشانه هاى او است.
اينكه قرآن مجيد در آيه 21 سوره «ذاريات» مى گويد: «در وجود شما (يا در درون روح شما) آيات و نشانه هاى خدا است، آيا نمى بينيد؟» اشاره اى به همين واقعيّت است. راه دور نمى رويم؛ همين حافظه انسان كه بايگانى معلومات مختلف او است به قدرى عجيب و شگفت انگيز است كه اگر ما بخواهيم صدها نفر را مأمور نگهدارى و بايگانى معلومات خود كنيم محال است بتوانند كار حافظه را با اين سرعت و ظرافت انجام دهند. اگر يك ساعت نيروى حافظه از ما گرفته شود زندگى كردن براى ما غير ممكن خواهد شد. نه تنها راه خانه خود را پيدا نخواهيم كرد؛ بلكه حتى براى خوردن غذا فراموش مى كنيم كه بايد لقمه را در دهان بگذاريم! همه چيز براى ما ناشناخته، نامأنوس و مجهول و حيرتزا خواهد شد. جوانى كه در يك حادثه رانندگى بر اثر يك ضربه مغزى تنها بخشى از حافظه خود را از دست داده بود وقتى او را به خانه اصلى اش بردند آنجا را نشناخت و مى گفت: اين اولين بارى است كه گام در اين خانه مى گذارد! و حتى مادرش را زن بيگانه اى تصور كرد، و تابلوی نقاشى كه كار خود او بود كاملا ناآشنا به نظرش مى رسيد و مى گفت: اولين بارى است كه آن را مى بينم!
ما هزاران هزار موجود و هزاران هزار انسان و هزاران هزار مواد مختلف و هزاران هزار خاطره و صحنه و هزاران هزار معلومات مختلف ديگر را در بايگانى حافظه خود جاى داده ايم؛ و شگفت انگيز اينكه براى يادآورى يك خاطره بيش از يك هزارم ثانيه وقت لازم نيست تا انسان بتواند خاطره مورد نظر را كه مربوط به يك لحظه، يا يك سال، يا پنجاه سال پيش است، از ميان معلومات طبقه بندى شده بيرون آورد و مورد توجّه قرار دهد!
مخصوصآ دانشمندان به يكى از كارهاى حيرت انگيز حافظه اشاره مى كنند كه به آن معجزه حافظه نام داده اند و آن به اين شرح است: بسيار مى شود كه انسان نام شخص يا موضوعى را فراموش كرده، سپس به تلاش و كوشش براى پيدا كردن آن مى پردازد و قفسه هاى بايگانى حافظه را يكى پس از ديگرى زير و رو مى كند. خوب، اگر انسان آن اسم يا آن موضوع را مى داند، چرا دنبالش مى گردد؟ و اگر نمى داند چگونه دنبال چيزى كه نمى داند مى گردد؟ آيا ممكن است انسان دنبال گمشده اى بگردد كه نمى داند چيست، يا كيست؟! با اين حال اين مطلب در مورد حافظه انسان صادق است كه به هنگام نسيان و فراموشى دنبال گمشده اى مى گردد كه نمى داند چيست؟ و ناگهان به سراغ قفسه اى مى رود كه گمشده او آنجا است و آن را مى يابد.(1)
در اينجا نكته باريكى وجود دارد كه راه حل شگفت آور مسأله در آن نهفته است؛ و آن اينكه: در اينگونه موارد انسان دنبال خود آن نام يا آن موضوع كه نمى داند چيست نمى گردد؛ بلكه براى به دست آوردن آن، مجموعه حوادثى را كه اجمالا مى داند همراه نام مورد نظر در ذهنش جمع آورى و بايگانى شده جستجو مى كند - زيرا حوادث مختلف به صورت مجموعى و گروهى بايگانى مى شوند - مثلا مى داند با شخص مورد نظر كه نامش را فراموش كرده، در فلان روز و فلان محل براى نخستين بار آشنا شده است؛ فورآ پرونده آن روز و آن محل را از بايگانى حافظه مى خواهد و برق آسا آن را ورق مى زند تا در لابلاى آن نام شخص مورد نظر را پيدا كند.
اين سخن را با كلامى از امام صادق(علیه السلام) كه در توحيد مفضّل آمده است پايان مى دهيم که فرمود: «اى مفضّل! در اين قوا و نيروهايى كه در نفس و روح آدمى است، بينديش. در تفكّر و وهم و عقل و حافظه و غير اينها. اگر از ميان همه اينها حافظه به تنهايى از دست رود حال انسان چگونه خواهد بود؟ و چه اختلالاتى در امر معاش و تجارت رخ مى دهد؟ اگر نتواند آنچه را كه به نفع او يا به زيان او است حفظ كند، و همچنين اگر آنچه را گرفته و آنچه را داده، آنچه را ديده و آنچه را شنيده، آنچه را گفته و آنچه درباره او گفته اند همه اينها را فراموش كند چه خواهد شد؟ در صورت فراموشكارى اگر هزاران بار از جادّه اى برود باز هم آن را پيدا نمى كند و اگر در تمام عمر درسى بخواند چيزى فرا نمى گيرد و به هيچ دين و مذهبى نمى تواند عقيده پيدا كند و از هيچ تجربه اى نمى تواند بهره گيرد و نه از هيچ حادثه اى عبرت بياندوزد؛ بلكه سزاوار است كه نام انسانيّت به كلّى از او برداشته شود!».
سپس امام افزود: «از نعمت حافظه بالاتر نعمت فراموشى است. (فراموشى در موارد معيّن) اگر نسيان و فراموشى نبود يك مصيبت كه در زندگى انسان رخ مى داد براى هميشه او را داغدار مى كرد؛ حسرت و اندوهش هرگز پايان نمى يافت و با يادآورى آفات و مشكلات هيچ نعمتى در دنيا براى او گوارا نبود».(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.