پاسخ اجمالی:
از جمله مفاهيم مذهبى كه دستاويزي براي طرفداران فرضيّه «تخديرى بودن مذاهب» شده، دعوت به «صبر» است. به باور آنها صبر، با تسليم شدن در برابر مصائب اجتماعى و استعمار و استثمار تفاوتي ندارد و لازمه آن تحمّل، سكوت و تن دادن به ظلم است؛ درحالي كه بايد گفت: صبر، ايستادگى در برابر حوادث و درگيرى مداوم با مشكلات و فرار نكردن از مقابل آن است و به معناى تسليم نشدن و ادامه مقاومت و مبارزه است و در قرآن، از عوامل پيروزى مسلمانان بر دشمنان شمرده شده و در روايات به منزله سر نسبت به بدن دانسته شده است.
پاسخ تفصیلی:
يكى از مفاهيم مذهبى كه دستاويزي براي طرفداران فرضيّه «تخديرى بودن مذاهب» شده، مسئله دعوت به صبر است، چه اين كه صبر، با تسليم شدن در برابر مصائب اجتماعى و از جمله استعمار و استثمار تفاوت چندانى ندارد و لازمه آن تحمّل، سكوت و تن دادن به ظلم و ستم است؛ بنابراين وجود امثال اين مفاهيم در منابع مذهبى كافى است كه انسان را نسبت به انگيزه گرايش به مذاهب بدبين كند.
توضيح و بررسى:
متأسّفانه بسيارى از مفاهيم مذهبى به علل مختلفى دستخوش تحريف معنوى شده اند و مفهوم خود را به كلّى از دست داده اند و يا در نقطه مقابل مفهوم اصلى قرار گرفته اند، البتّه نقش مطالعات محدود و همچنين گرايش هاى خاصّ ضدّ مذهبى را در اين گونه تحريفات نبايد از نظر دور داشت. براى روشن شدن مفهوم واقعى «صبر» بايد موارد استعمال و همچنين تفسيرهايى را كه در لغت و منابع مذهبى براى اين كلمه رسيده، به طور دقيق مورد بررسى قرار داد. با بررسى اين منابع روشن مي شود كه صبر درست بر خلاف آن چه اين دسته انديشيده اند، به معناى ايستادگى در برابر حوادث و درگيرى مداوم با مشكلات و فرار نكردن از مقابل آن است. صبر به معناى تسليم نشدن و ادامه مقاومت و ادامه مبارزه است، نه به معناى تسليم شدن و دست كشيدن از كوشش و تلاش براى رسيدن به هدف. در آيات و روايات بسياري، اين واقعيّت اثبات شده است كه به قسمتى از آنها اشاره مى شود:
1. قرآن يكى از عوامل پيروزى مسلمانان را در برابر تعداد زياد دشمنان در ميدان جهاد، مسئله صبر قلمداد مى كند: «يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُنْ مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِن يَكُنْ مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفاً مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ»(1)؛ (اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ [با دشمنان] تشويق كن، هر گاه بيست نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر غلبه مى كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند پيروز مى گردند، چرا كه آنها گروهى هستند كه نمى فهمند).
اگر صبر به معناى تسليم و ترك مقاومت بود چگونه ممكن بود طبق اين آيه، بيست نفر از سربازانى كه واجد اين صفتند، بر دويست نفر، يعنى ده برابر خود، پيروز گردند؟؛ بلكه به عكس، چنين صبرى بايد سبب شكست هزاران نفر در برابر عدّه معدودى شود، آيه فوق به مسلمانان دستور مى دهد كه حقّ عقب نشينى و متاركه در ميدان جنگ را در برابر دشمن ندارند، حتّى اگر نفرات آنها به يك دهم جمعيّت دشمن برسد! اين نسبت را در آيه بعد به نصف تقليل داده و مى فرمايد: «اَلانَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً فَإِن يَكُنْ مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ»(2)؛ (هم اكنون خداوند به شما تخفيف داد و دانست كه در شما ضعفى است، بنابراين هر گاه يكصد نفر از شما با استقامت باشند، بر دويست نفر پيروز مى شوند و اگر يكهزار نفر باشند بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند كرد و خدا با صابران است).
گرچه مفسّران مى گويند: دستور اوّل مربوط به آغاز اسلام و مجاهدان بدر و مانند آنها بوده كه از صلابت فوق العاده اى بهره مند بوده اند و دستور دوّم مربوط به زمان هاى بعد است كه نفرات تازه و ضعيفى به مسلمانان پيوستند؛ ولى هر چه باشد، صفت صبر در اين دو آيه سبب شده است كه عدم موازنه نفرات جنگى به وسيله آن جبران گردد.
2. در ترسيمى كه از صحنه مبارزه طالوتِ حق طلب در برابر جالوتِ ستمگر شده است چنين مى فرمايد: «وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ * فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ ...»(3)؛ (و هنگامى كه در برابر جالوت و لشكرش قرار گرفتند، گفتند: خداوندا به ما صبر عنايت كن و قدم هاى ما را استوار بدار و بر كافران پيروز گردان * و سرانجام جالوت و لشكرش را به فرمان خدا شكست دادند ...).
مطالعه چگونگى اين مبارزه در آيات قرآن و تواريخ نشان مى دهد كه طالوت، چند بار ارتش خود را تصفيه كرد و افراد فاقد استقامت را كنار زد، با اين حال اگر «صبر» با مفهوم «تسليم» مساوى باشد، چه معنايى دارد كه به هنگام روبرو شدن با صفوف دشمن از خداوند تقاضاى صبر كنند. جالب توجّه اين كه، تثبيت اقدام(استوارى گامها در ميدان جنگ) و نصرت بر دشمن به دنبال اين تقاضا قرار گرفته و نيز به دنبال همه اينها: «فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ (آنها را به فرمان خدا شكست دادند) با فاء تفريع آمده است كه جاى هيچ گونه ترديدى در مفهوم صبر باقى نمى گذارد.
3. نيز مى خوانيم: «و كَأيِّنْ مِنْ نَبِىٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكَانُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ»(4)؛ (چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ كردند، آنها هيچ گاه در برابر آن چه در راه خدا به آنان مى رسيد سست و ناتوان نشدند و خداوند استقامت كنندگان را دوست دارد).
در اين جا نيز صبر در مورد مجاهدان به كار رفته و در نقطه مقابل «وهن»، «ضعف» و «استكانت» قرار گرفته كه به ترتيب به معناى سستى نشان دادن در برابر حادثه، ناتوانى روحيّه و تسليم مى باشد، و با توجّه به قرينه مقابله روشن مى شود كه مفهوم صبر، بر ضدّ اين سه موضوع است.
در آيات قرآن بارها كلمه «صبر» در مورد مجاهدان راه خدا به كار رفته است، مانند: «ثُمَّ جَهَدُوا وَ صَبَرُوا»(5)؛ (سپس جهاد كردند و [در راه خدا] استقامت نمودند) و نيز: «وَ إِن تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً»(6)؛ (و اگر [در برابرشان] استقامت و پرهيزكارى پيشه كنيد نقشه هاى آنان به شما زيانى نمى رساند) و نيز: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا»(7)؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد [در برابر مشكلات و هوسها] استقامت كنيد و در برابر دشمنان پايدار باشيد و از مرزهاى خود مراقبت كنيد) و مانند اينها، كه بديهى است، صبر در مورد مجاهدان چيزى جز مقاومت و استقامت نمى تواند باشد.
4. در موارد مختلفى نيز مسئله صبر در مورد رهبران و پيشوايان ذكر شده و آنها را دعوت به تحمّل انواع شدايد كه خواه ناخواه در مسير رهبريها وجود دارد دعوت مى كند، مانند: «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(8)؛ (استقامت كن همان گونه كه پيامبران اولوا العزم استقامت كردند) و آيات متعدّد ديگر. اين آيات و مانند آن، كه درباره پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ساير رهبران الهى بحث مى كند، به مشكلات طاقت فرسايى كه آنها در مسير رهبرى و هدايت مردم و مبارزه با خرافات، فساد، تبعيض و ستم داشتند، اشاره كرده و آنها را به مقاومت و استقامت در برابر دشمنى ها، جهالت ها، تعصّب ها و مانند آن دعوت مى كند كه تضادّ آن با تسليم و سكوت بديهى و روشن است.
5. در موارد متعدّدى دعوت به صبر در برابر مصائب و مشكلات زندگى است كه انسان از بزرگى مصيبت نهراسد و مأيوس و مضطرب نشود و با دستپاچگى و اضطراب، نيروهاى خود را به هدر ندهد؛ بلكه با روحى بزرگ به مقابله مصيبت بپردازد و براى جبران آن تا آن جا كه ممكن است به پا خيزد، نقطه مقابل صبر در اين گونه موارد «جزع» و «بى تابى» است، مانند: «وَ اصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْاُمُورِ»(9)؛ (در برابر حوادث و مصائبى كه به تو مى رسد شكيبا باش كه اين از كارهاى مهم است). حتّى گاهى اين صبر در رديف صبر در جهاد قرار گرفته است: «و الصَّابِرِينَ فِى الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ البَأْسِ»(10)؛ (و در برابر محروميّتها و بيماريها و در ميدان جنگ استقامت مى كنند). ناگفته پيداست كه صبر به معناى تسليم نه از «عزم امور» است و نه مى تواند در رديف صبر در جهاد و هنگام نبرد قرار گيرد؛ بلكه به معناى مقاومت و خويشتن دارى در مقابل عظمت حادثه است.
6. دانشمندان اسلامى با استفاده از آيات و منابع حديث، «صبر» را به سه شعبه تقسيم كرده اند: «صبر بر اطاعت»، «صبر بر معصيت» و «صبر بر مصيبت» كه شاهد ديگرى است بر اين كه مفهوم صبر همان استقامت و پايدارى است؛ زيرا در مسير اطاعت و انجام وظيفه همواره مشكلاتى وجود دارد كه جز افراد مقاوم نمى توانند با آنها درگير شوند، همچنين براى ترك گناه نيز مقاومت شديد در برابر وسوسه ها و انگيزه هاى گناه لازم است و همچنين در برابر مشكلات و مصائب.
7. در روايات متعدّدى صبر به منزله «سَر» نسبت به «بدن» شمرده شده است. از جمله در «نهج البلاغه» مى خوانيم: «وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإنَّ الصَّبْرَ مِنَ الإيمَانِ كَالرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ».(11) از امام سجّاد(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «الصَّبْرُ مِنَ الإيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لاَ إيمَانَ لِمَنْ لَاصَبْرَ لَهُ».(12) و از امام صادق(عليه السلام) نقل شده: «الصَّبْرُ رَأْسُ الإيمَانِ».(13)
از اين روايات، اهمّيّت صبر در منطق اسلام به وضوح معلوم مى شود؛ زيرا مى دانيم مركز فرماندهى تمام دستگاه هاى بدن، مغز است، به علاوه تمام وسايل ارتباطى انسان با جهان خارج تقريباً در سر قرار دارد و از آن جا كه براى پيشبرد هر گونه هدفى از اهداف ايمان اعمّ از هدف هاى تربيتى، اجتماعى، انسانى، علمى، فرهنگى و سياسى، مقاومت و استقامت شرط نخستين است، رمز اين تأكيد آشكار مى شود.
از مجموع آن چه گفته شد نتيجه مى گيريم كه صبر يك مفهوم به تمام معنا سازنده در مسائل اجتماعى، تربيتى، معنوى و مادّى دارد و نقطه مقابل تخدير و تسليم است و به انسان نيرو مى بخشد و او را از مردم بى نياز مى كند. از امام باقر(عليه السلام) سؤال كردند: «صبر جميل» چيست؟ فرمود: «ذَلِكَ صَبْرٌ لَيْسَ فِيهِ شَكْوَى إلَى النَّاسِ»(14)؛ (صبرى است كه در آن شكايت به مردم نباشد) و نيز صبر، سبب پيروزيها مى گردد، چنان كه در ضرب المثل معروف عرب نيز آمده است: «إصْبِرْ تَظْفَرْ»؛ (استقامت كن تا پيروز شوى) و در شعر معروف عرب نيز مى خوانيم:
«إنِّى رَأَيْتُ و لِلأيّامِ تَجربةٌ *** للصَّبْرِ عَاقِبَةٌ مَحْمُودةُ الأثَرِ
و قل مَن جَدَّ فِى أمْر يُطالبه *** فَاستَصْحَبِ الصَبْرَ إلاّ فَازَ بالظَّفَرِ»
(من تجربه اى دارم كه صبر سرانجام نيكى دارد... كمتر كسى در تحصيل چيزى جدّيت و صبر به خرج داده مگر اين كه به مقصود خود رسيد).
حُسن ختام اين بحث را حديثي گهربار از پيامبر گرامي اسلام قرار مي دهيم كه فرمودند: «قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله): الصَّبْرُ ثَلاَثةٌ صَبْرٌ عِندَ المُصِيبةِ و صَبرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ المَعْصِيَةِ».(15)،(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.