پاسخ اجمالی:
عوامل درونی مثل عقل و هوش و ... و عوامل بيروني مانند وراثت، تربيت، تغذيه، محيط اقتصادی و ... همه براى انجام يك عمل لازم هستند و هيچ يك از آنها به اختيار ما به وجود نيامده است، ولى چون وجود اين عوامل، علّت ناقصه فعل محسوب مى شوند نه علّت تامّه بنابراين موجب جبر نخواهد شد؛ چراكه با وجود تمام اين عوامل، انسان در انتخاب يك راه معيّن مجبور نيست، بلكه عاملى به نام «انتخاب و اراده» پشت سر همه اينها قرار گرفته است، و سایر عوامل فقط مى توانند «زمينه» را مساعد يا نامساعد كنند.
پاسخ تفصیلی:
شكّى نيست كه براى انجام يك كار، عوامل زيادى لازم است كه بعضى از آنها به طور قطع از اختيار ما بيرون مى باشد. به عنوان مثال وجود عقل، هوش و نيروهاى جسمانى، همه براى انجام يك عمل لازم است و هيچ يك از آنها به اختيار ما به وجود نيامده است، ولى چون وجود اين عوامل، علّت ناقصه فعل محسوب مى شوند نه علّت تامّه (؛ زيرا انتخاب و اراده ما عامل نهايى وجود فعلى است)، موجب جبر نخواهد شد، اين در مورد عوامل درون وجودى ما، همچنين عوامل فراوانى در بيرون وجود ما هست كه به انجام فعل كمك مى كند و يا انجام فعل، بدون آن ممكن نيست، اين عوامل نيز باعث جبر در فعل نمى گردد، مادام كه اختيار، انتخاب و اراده از ما سلب نشده باشد، و به عبارت ديگر همان طور كه گفتيم اين «عوامل بيرونى» مانند «عوامل درونى» هيچ يك علّت تامّه فعل نخواهد بود.
از اين جا روشن مى شود كه تأثير عوامل: 1. وراثت، 2. تربيت، 3. تغذيه، 4. محيط اقتصادى، 5. وضع حكومت(1)، 6. فرهنگ، 7. وسايل تبليغاتى و ارتباط جمعى، 8. معاشرت و... در تفكّر و اعمال هر انسانى قابل انكار نيست و به يقين هر يك از اينها مى تواند به افكار و اعمال انسان شكل دهد، بعضى بيشتر و بعضى كمتر، ولى نكته مهم اين جاست كه با وجود تمام اين عوامل، انسان در انتخاب يك راه معيّن مجبور نيست، بلكه عاملى به نام «انتخاب و اراده»، پشت سر همه اينها قرار گرفته كه «عامل تعيين كننده سرنوشت» همان است، اگر چه عوامل ديگر مى تواند «زمينه» را مساعد يا نامساعد كند، و به همين دليل وجود اين عوامل مساعد يا نامساعد در هيچ دادگاهى موجب تبرئه يك جنايتكار نمى گردد، اگر چه مى تواند مجازات او را تشديد يا تخفيف دهد؛ ولى كسانى كه اين «علل ناقصه» را به جاى «علل تامّه» اشتباه كرده اند، آنها را دليل بر جبر دانسته اند. بد نيست اين موضوع را با دو مثال روشن سازيم:
مثال اوّل: فرض كنيد شما براى رسيدن به مقصدى دو راه در پيش داريد، يكى از اين دو، جادّه اى است آسفالته، سرسبز، پرنور، صاف و... امّا ديگرى جاده اى است خاكى، بی آب و علف، كم نور و ناهموار؛ به يقين هر يك از جهات فوق مى تواند شما را تشويق به انتخاب جادّه اوّل كند، ولى در عين حال خودتان را آزاد مى بينيد كه جادّه دوّم را انتخاب كنيد؛ زيرا عامل نهايى كه اراده است در اختيار شماست.
مثال ديگر: براى روشن شدن يك لامپ يا جارى شدن آب از سيستم لوله كشى، عوامل زيادى لازم است، وجود توربين هاى برق و مخزن آب و نيز سيم كشى دقيق، و همچنين مادّه انرژى زا براى به كار انداختن توربين ها، و يا تلمبه هاى آب و مهندسين و كارگرانى كه بر اين امور نظارت كنند، همه اينها لازم است و تا نباشند نه چراغ را مى توان روشن كرد و نه آب را در لوله ها جارى ساخت، ولى وجود تمام اينها نيز به تنهايى كافى نيست؛ بلكه زدن كليد چراغ و گرداندن شير آب هم لازم است و بدون آن، اين پديده ها وجود نخواهد يافت.
در مورد اعمال انسان، زمينه هاى اقتصادى، تربيتى، فرهنگى، سياسى، وراثتى و مانند آن در بالاترين حد در حكم لوله كشى، تلمبه، چاه آب، مواد انرژى زا و ... مى باشد، امّا اراده ما لااقل مانند گرداندن شير آب و زدن كليد برق است، يعنى سرانجام، عاملِ تعيين كننده سرنوشتِ فعل، به دست ماست. اين سخن به آن معنا نيست كه ما نقش مؤثّر عوامل ديگر را ناديده بگيريم، بلكه به اين معناست كه آنها جبرآفرين نيستند و اختيار را هرگز از ما سلب نمى كند و به همين دليل در برابر زمينه هاى نامساعد، مسئوليّت از ما سلب نمى شود، همان طور كه در شرايط مساعد، انجام وظيفه كردن نيز اجبارى نيست، اگر چه درجه حسن و قبح عمل در زمينه هاى مساعد و نامساعد، متفاوت است و از آن بالاتر اين كه انسان در بيشتر مواقع مى تواند با اراده خود زمينه هاى مساعد را ايجاد كند و از زمينه هاى نامساعد بكاهد. توجّه به اين حقايق به قسمت زيادى از سؤالات اين بحث پاسخ مى دهد.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.