پاسخ اجمالی:
قرآن، انسان را در برابر اعمال خود مسئول مى داند و اساس موفّقيّت او را آزادى اراده و تلاش براي پيشبرد اهدافش معرّفى می کند مثل «لیس للانسان الا ما سعی»؛ ولی افراد تنبل براى فرار از مسئوليّت ها و جمعى از گناهكاران براى تبرئه خود، به تحريف مفهوم قضا و قدر و تفسير آن به يك معناى جبرى پرداخته، اين چنين وانمود مى كنند كه عامل نيرومندى، آنها را به اين صحنه ها كشانيده است. در احاديث اسلامى نیز اين گونه افراد محكوم شده و بر اين گونه طرز فكرها، خطّ بطلان كشيده شده است.
پاسخ تفصیلی:
در منابع اسلامى به خصوص قرآن، دلايل زيادى وجود دارد كه انسان را در برابر اعمال خود مسئول مى شناسد و مسئله آزادى اراده و استفاده از تلاش و كوشش و سعى و جهاد را اساس موفّقيّت انسان در پيشبرد هدفها معرّفى نموده است، آيه: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»(1)؛ (هر كس در گرو اعمال خويش است) و نيز «وَ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ»(2)؛ (هر كس در گرو اعمال خويش است) و همچنین: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»(3)؛ (و اين كه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست).
اين آيات، انسان غير فعّال را، يك نوع برده و گروگان آزاد نشده معرّفى مى كند كه شرط آزادى او، تلاش و فعّاليّت است؛ زيرا با صراحت مى گويد: «هر انسانى در گرو كار و كوشش خويش است».
آيات مختلف جهاد و اهمّيّتى كه اين دستور در ميان دستورهاى اسلامى دارد و آيه: «إنَّ اللّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(4)؛ (خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمى دهد مگر آن كه آنان آن چه در خودشان است تغيير دهند).
و نيز: «ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِّعْمَةً أنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّروُا مَا بِأَنفُسِهِمْ»(5)؛ (اين به خاطر آن است كه خداوند هيچ نعمتى را كه به گروهى داده تغيير نمى دهد جز آن كه آنها خودشان را تغيير دهند).
گواه روشنى بر اين هستند كه سرنوشت ملّتها و پيروزى و شكست آنها معلول قضا و قدر جبرى نيست؛ بلكه معلول مجاهدتها و يا سستى و تنبلى، خود آنهاست.
منتها هميشه از يك سو افراد تنبل و بيكاره، براى سرپوش گذاشتن روى شكست هاى خود و رهايى يافتن از مسئوليّتها و عواقب سوء اعمال خويش، با تحريف مفهوم اصلى قضا و قدر و تفسير آن به يك معناى جبرى، اين چنين وانمود مى كنند كه عامل نيرومندى فوق اراده آنها، بى اختيار آنها را به اين صحنه ها كشانيده، و از سوى ديگر جمعى از گناهكاران آلوده نيز براى تبرئه خود در برابر مردم و يا در برابر وجدان خود، از اين تفسيرهاى غلط مدد مى گيرند.
در احاديث اسلامى اين گونه افراد محكوم شده و بر اين گونه طرز فكرها، خطّ بطلان كشيده شده است. در حديث معروفى مى خوانيم: «إنّ أمِيرَالْمُؤمِنِينَ عَدَلَ مِنْ عِنْدِ حَائِطٍ مَائِلٍ إِلَى حَائِطٍ آخَرَ فَقِيلَ لَهُ يَا أمِيرَالْمُؤمِنِينَ تَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللّهِ؟ قَالَ اَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللّهِ إلَى قَدَرِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ»(6)؛ (امام على(عليه السلام) از كنار ديوار شكسته و كجى به سوی دیوار دیگری رفت، پرسيدند از قضاى الهى فرار مى كنى؟ فرمود: از قضاى الهى به قدر او پناه مى برم).
اين حديث اشاره به همان حقيقت است كه در بالا گفتيم يعنى درست است كه تا قانون عليّت كه منتهى به فرمان خداست، نباشد ديوار شكسته، سقوط نخواهد كرد؛ امّا همان خداوند به من عقلى داده كه آن خود يك حلقه از سلسله قانون عليّت است و يك عامل بازدارنده در برابر اين گونه حوادث؛ منتها ديوار، عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلى سقوط مى كند، امّا من مى توانم به قدر الهى پناه ببرم يعنى با عقل خود محلّ نشستن خويش را چنان اندازه گيرى كنم كه اگر ديوار سقوط كند روى من نيفتد، پناه بردن از قضا به قدر چيزى جز اين نيست. در حديث ديگرى از امام على(عليه السلام) مى خوانيم: «كسى از آن حضرت درباره قَدَر سؤال كرد، امام فرمود: «سِرُّ اللّهِ فَلا تَفَتَّشُوهُ»؛ (از اسرار الهى است در آن جستجو نكنيد!). دوباره پرسيدند، فرمود: «بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلا تَلْجُوهُ» نفر سوّم همان سؤال را تكرار كرد، امام جواب سربسته به او فرمود؛ امّا سؤال كننده سؤال خويش را تعقيب كرد و گفت: منظورم اراده، توانايى و قدرتى است كه ما با آن قيام و قعود مى كنيم، سرانجام امام فرمود: آيا توانايى تو همراه توانايى خداست يا بدون آن؟ سؤال كنندگان ساكت شدند و جوابى ندادند، فرمود: اگر بگوييد: با خدا، مسلمان نخواهيد بود و اگر بگوييد: بدون خدا، باز هم مسلمان نخواهيد بود. عرض كردند: چه بگوييم اى امير مؤمنان؟! فرمود: شما به اراده خداوند مالك قدرت هستيد، اگر به شما قدرت دهد از عطا و بخشش اوست، و اگر از شما بگيرد بلا و امتحان اوست، او مالك اصلى قدرتى است كه به شما داده، آيا نمى شنويد كه بندگان مى گويند: «لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بالله!» بعضى از حاضران تفسير اين جمله را سؤال كردند، فرمود: مفهوم آن اين است كه جز با کمک الهى نمى توان ترك معصيت كرد و جز با كمك او نمى توان اطاعت نمود».(7)
اين حديث با دقّت و ظرافت خاصّى، مكتب «امر بين الامرين» را بيان كرده و نخست مى گويد: اگر خود را در اراده و توانايى، شريكِ خدا بدانيد از آيين حق دور خواهيد بود؛ زيرا كه مشركيد و اگر خود را در برابر او قادر و توانا بدانيد آن هم يك نوع شرك؛ بلكه شديدتر از اوّل خواهد بود، امّا اگر معتقد باشيد با قدرتى كارهاى خود را انجام مى دهيد كه لحظه به لحظه از طرف او به شما مى رسد و هر زمان بخواهد از شما مى گيرد، بر آيين حق خواهيد بود و سپس جمله «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ» را به طرز جالبى به همين معنا تفسير مى كند كه: «بدون نگهدارى و مدد او نمى توانم از گناه خوددارى كنم و بدون ياريش قادر به اطاعت فرمانش نيستم».(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.