پاسخ اجمالی:
اينكه عدهاي ملتهاى فاقد ايمان را غرق در نعمت ميبينند، به خاطر اشتباه گرفتن «ثروت» با «خوشبختي» است. درست است كه اين ملت ها ثروتمند هستند اما خوشبخت نيستند. با ديدن دردهاى جانكاه آزار دهنده روح و جسم آنها، متوجه مي شويم كه بسيارى از آنها از بيچارهترين مردم روى زمينند. وقتي كه با يك خاموشى برق، هزاران نفر از مردم يك شهر ثروتمند، غارتگر ميشوند خود دليل بر انحطاط اخلاقى يك ملّت و ناامنى شديد اجتماعى است؛ اما اين خاموشى در كشورهاى عقبمانده شرقى چنين مشكلاتي ايجاد نميكند. پس در اين جوامع، نبايد «وجود ثروت» را با «خوشبختى» اشتباه گرفت.
پاسخ تفصیلی:
در سوره «اعراف»، آيه 96 مىخوانيم: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ...»؛ (اگر مردمى كه در شهرها و آباديها زندگى دارند ايمان بياورند و تقوى پيشه كنند بر آنها بركات آسمان و زمين را مىگشائيم...). با توجه به آيه شريفه، اين سؤال مطرح مىشود كه اگر ايمان و تقوا موجب نزول انواع بركات الهى است چرا مشاهده مىكنيم ملتهاى بىايمانى را كه غرق ناز و نعمتند؟
پاسخ اين سؤال با توجه به دو نكته روشن مىگردد:
1. اينكه تصور مىشود ملتهاى فاقد ايمان و پرهيزكارى غرق در ناز و نعمتند، اشتباه بزرگى است كه از اشتباه ديگرى يعنى ثروت سرچشمه مىگيرد كه آن را دليل بر خوشبختى ميگيرند. معمولا مردم اين طور فكر مىكنند كه هر ملتى صنايعش پيشرفته تر و ثروتش بيشتر باشد خوشبخت تر است؛ در حالى كه اگر به درون اين جوامع نفوذ كنيم و دردهاى جانكاهى كه روح و جسم آنها را درهم مىكوبد از نزديك ببينيم قبول خواهيم كرد كه بسيارى از آنها از بيچارهترين مردم روى زمين هستند، بگذريم از اينكه همان پيشرفت نسبى، نتيجه به كار بستن اصولى همانند كوشش و تلاش و نظم و حسّ مسئوليت است كه در متن تعليمات انبيا قرار دارد.
در همين ايام كه اين قسمت از تفسير را مىنويسيم، اين خبر در جرائد منتشر شد كه در «نيويورك» يعنى يكى از ثروتمندترين و پيشرفتهترين نقاط دنياى مادى، بر اثر خاموشى ناگهانى برق، صحنه عجيبى به وجود آمد؛ يعنى بسيارى از مردم به مغازه ها حمله بردند و هستى آنها را غارت كردند، تا آنجا كه سه هزار نفر از غارتگران بوسيله پليس بازداشت شدند. مسلماً تعداد غارتگران واقعى چندين برابر اين عدد بوده و تنها اين عده بودند كه نتوانستند به موقع فرار كنند و نيز مسلم است كه آنها غارتگران حرفهاى نبودهاند كه نفرات خود را براى چنان حمله عمومى از قبل آماده كرده باشند؛ زيرا حادثه، يك حادثه ناگهانى بود.
بنابراين چنين نتيجه مىگيريم كه با يك خاموشى برق، دهها هزار نفر از مردم يك شهر ثروتمند و به اصطلاح پيشرفته، تبديل به «غارتگر» شدند، اين نه تنها دليل بر انحطاط اخلاقى يك ملّت است؛ بلكه دليل بر ناامنى شديد اجتماعى نيز مىباشد. خبر ديگرى كه در جرائد بود اين خبر را تكميل كرد و آن اينكه يكى از شخصيتهاى معروف كه در همين ايام در نيويورك در يكى از هتلهاى مشهور چندين ده طبقهاى نيويورك سكونت داشت مىگويد: قطع برق، سبب شد كه راه رفتن در راهروهاى هتل به صورت كار خطرناكى درآيد، به طورى كه متصديان هتل اجازه نمىدادند كسى تنها از راهروها بگذرد و به اطاق خود برسد مبادا گرفتار غارتگران گردد، لذا مسافران را در اكيپهاى ده نفرى يا بيشتر، با مأمورين مسلح به اطاقهاى خود مىفرستادند! شخص مزبور اضافه مىكند كه تا گرسنگى شديد به او فشار نمىآورده جرئت نداشته است از اطاق خويش خارج گردد!
اما همين خاموشى برق در كشورهاى عقب مانده شرقى هرگز چنين مشكلاتى را به وجود نمىآورده و اين نشان مىدهد كه آنها در عين ثروت و پيشرفت صنايع، كمترين امنيت در محيط خودشان ندارند، از اين گذشته ناظران عينى مىگويند آدم كشى در آن محيط ها همانند نوشيدن يك جرعه آب است، به همين آسانى.
و مىدانيم اگر تمام دنيا را به كسى بدهند و در چنين شرائطى زندگى كند، از بيچارهترين مردم جهان خواهد بود، تازه مشكل امنيت تنها يكى از مشكلات آنها است، نابسامانيهاى فراوانِ اجتماعى ديگرى دارند كه آنها نيز به نوبه خود بسيار دردناكند، با توجه به اين حقايق، ثروت را نبايد با خوشبختى اشتباه گرفت.
2. اما اينكه گفته مىشود؛ چرا جوامعى كه داراى ايمان و پرهيزكارى هستند عقب ماندهاند؟ [در جواب بايد گفت:] اگر منظور از ايمان و پرهيزكارى تنها ادعاى اسلام و ادعاى پايبند بودن به اصول تعليمات انبياء بوده باشد، قبول داريم چنين افرادى عقب ماندهاند؛ ولى مىدانيم حقيقت ايمان و پرهيزكارى چيزى جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگى نيست و اين امرى است كه با ادعا تأمين نمىگردد.
با نهايت تأسف، امروز اصول تعليمات اسلام و پيامبران خدا در بسيارى از جوامع اسلامى متروك يا نيمه متروك مانده است و چهره اين جوامع، چهره مسلمانان راستين نيست.
اسلام دعوت به پاكى، درستكارى، امانت، تلاش و كوشش مىكند كو آن امانت و تلاش؟ اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهى و بيدارى مىكند كو آن علم و آگاهى سرشار؟ اسلام دعوت به اتحاد، فشردگى صفوف و فداكارى مىكند، آيا براستى اين اصل به طور كامل در جوامع اسلامى امروز حكمفرما است و با اين حال عقب ماندهاند؟! بنابراين بايد اعتراف كرد اسلام چيزى است و ما مسلمانان چيز ديگر.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.