پاسخ اجمالی:
خاستگاه تمدن بشرى، منطقه مشرق زمين و از جمله سرزمين مصر بوده است و پيامبران بزرگ الهى از اين منطقه برخاستند. مصر از كانون هاى مهم علم و دانش بشرى بود و در سال بيستم هجرت در عصر خليفه دوم به تصرف مسلمانان در آمد و مردمش با اشتياق اسلام را پذيرفتند. امام على(ع) نخست «محمّد بن ابى بكر» و سپس مالك اشتر را براى فرمانداري آنجا برگزيد كه توسط معاويه به شهادت رسيدند. امروز نیز اگر دست سياست بگذارد مصريان می توانند محور وحدت مذاهب اسلامى باشند، فتواى «شيخ شلتوت» در پيروى از فقه اماميّه مانند ديگر مذاهب اهل سنّت گواه اين مدعاست.
پاسخ تفصیلی:
مورخان تقريباً اتفاق نظر دارند كه خاستگاه تمدن بشرى، منطقه مشرق زمين و از جمله سرزمين مصر بوده است كه در چندين هزار سال قبل، پيش از آنكه ديگر نقاط وارد تمدن شوند آنها پايه هاى تمدن بشرى را گذاردند تا آنجا كه «ويل دورانت» اين منطقه را گهواره تمدن بشرى نام مى گذارد و در واقع چنين است و به همين دليل پيامبران بزرگ الهى كه پايه گذاران تمدن مادى و معنوى بوده اند نيز همگى از اين منطقه برخاستند؛ سپس پيام دعوت آنها به ديگر نقاط عالم منتقل شد. مورخ مزبور در جلد اوّل تاريخ تمدّن معروف خود ده ها صفحه درباره تمدن مصر باستان سخن مى گويد. آثار مهمى كه از آن زمان باقى مانده و هزاران سال است على رغم دگرگونى هاى اعصار و قرون همچنان پابرجاست نيز نشانه ديگرى از اين تمدن كهن است.
مصر يكى از كانون هاى مهم علم و دانش بشرى بود و مخصوصاً شهر «اسكندريه» بر اساس مدارك تاريخى يكى از مهم ترينِ آنها به شمار مى رفت. مردم مصر نه تنها علوم يونانيان را اقتباس كردند؛ بلكه خود علوم فراوان ديگرى بر آن افزودند. اسناد و مدارك تاريخى نشان مى دهد مصر حتى ده قرن پيش از ميلاد مسيح، كشورى بالنده و پيشرفته بوده است؛ مدارس بزرگ، كتابخانه ها و مراكز تحقيقاتى در مصر وجود داشته و تمدن مصر و يونان در قديم به هم گره خورده و دانش هاى اين دو سرزمين با يكديگر مبادله شده است. از نعمت هاى بزرگى كه خداوند به اين كشور باستانى داده رود عظيم نيل است كه آن را كشورى آباد و پربار ساخته كه اگر اين رود عظيم را از آن كشور بگيرند بخش هاى عظيمى از آن به صورت بيابانى لم يزرع در خواهد آمد.
اين كشور در سال بيستم هجرت در عصر خليفه دوم به تصرف مسلمانان در آمد و از شگفتى هاى تاريخ اينكه عمر مانع از دخول لشكر اسلام به مصر بود؛ ولى عمرو بن عاص لشكرى فراهم كرد و خودسرانه به سوى مصر حركت نمود. اين خبر به عمر رسيد. او از اين مى ترسيد كه اگر لشكر اسلام وارد شود روميان و مصريان دست به دست هم دهند و آنها را در هم بكوبند، لذا نامه اى نوشته و به وسيله «عقبة بن عامر» به سوى او فرستاد. عقبه هنگامى به عمرو بن عاص رسيد كه وى نزديك مصر بود. او وقت ملاقات به عقبه نداد و نامه را دريافت نكرد تا وارد يكى از شهرهاى ساحلى مصر شد. آن گاه به عقبه گفت: نامه را بياور. او نامه را به دست عمروعاص داد. عمر نوشته بود اگر داخل مصر نشده اى فوراً برگرد. عمرو به سربازانش گفت: آيا اينجا كه ما هستيم مصر است يا بيرون مصر؟ گفتند: داخل مصر شده ايم. گفت: دستور خليفه اين بوده است كه اگر داخل مصر نشده ايم برگرديم، بنابراين اين شرط حاصل نشده است و بايد به پيشروى ادامه دهيم؛ ولى عمرو عاص در فتح مصر با مشكل روبه رو شد و از ترس شكست نامه اى براى عمر نوشت و تقاضاى كمك كرد. خليفه دوم چند نفر از مردان دلاور اسلام را با دوازده هزار نفر به يارى او فرستاد سرانجام مصر فتح شد و مصريان با اشتياق اسلام را پذيرفتند.
اما متأسفانه بعضى حاكمان ظالم از طرف خلفا به زمامدارى مصر برگزيده شدند. از جمله در زمان عثمان، «عبدالله بن ابى سرح»(1) زمامدار مصر بود كه ظلم و ستم او بر مردم مصر سبب شورش آنها گشت و چنان كه مى دانيم دامنه اين شورش به «مدينه» كشيده شد و خطاى بزرگ خليفه سوم به اين شورش دامن زد، آنجا كه فرمان عزل عبدالله را نوشت و به دست شورشيان داد تا به مصر برگردند و همراه آن، نامه ديگرى با شخص ديگر براى عبدالله فرستاد كه هنگامى كه شورشيان به مصر بازگشتند همه آنها را گردن بزند. اين نامه به دست آنها [شورشيان] افتاد و از وسط راه بازگشتند و غائله قتل عثمان فراهم شد.
اميرمؤمنان على(عليه السلام) براى جبران خطاهاى گذشته نخست «محمّد بن ابى بكر» را براى حكومت مصر فرستاد و چون در عمل ثابت شد كه او توان كشيدن اين بار سنگين را ندارد، امام(عليه السلام) شخص توانا و قدرتمندى همچون مالك اشتر را براى اين مأموريت برگزيد و با نامه 53 نهج البلاغه او را براى سامان بخشيدن به اوضاع اين كشور پهناور به سوى مصر فرستاد و افسوس كه جنايت معاويه نگذاشت اين برنامه به انجام رسد و مردم مصر نفس راحتى بكشند. از امتيازات مصر اين است كه محبّان اهل بيت و عاشقان مكتب علوى در آنجا فراوانند و حتى اهل سنّت مصر به آنها عشق مى ورزند و زيارت «رأس الحسين» و بارگاه و مدفن منسوب به حضرت زينب(عليها سلام) در آنجا زيارتگاه عمومى مردم آن سرزمين است. اگر دست سياست بگذارد آنها مى توانند وسيله خوبى براى ايجاد وحدت مذاهب اسلامى باشند؛ فتواى معروف «شيخ شلتوت» كه پيروى از فقه اماميّه را هم رديف پيروى از مذاهب چهارگانه اهل سنّت قرار داده گواه بر اين مدعاست.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.