پاسخ اجمالی:
اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح كامل انسانى و اراده دانسته و او را در مسير تكامل مى بيند و هر دو را در يك صف قرار داده و با خطاب هاى «يا ايها الناس» و «يا ايها الذين آمنوا» مخاطب كرده و برنامه هاى تربيتى و علمى برايشان قرار داده است. قرآن، زن و مرد را در پيشگاه خدا و در رسيدن به مقامات معنوى در شرائط مشابه يكسان شمرده و اختلاف جنسيت و تفاوت جسمانى را در مسؤليت هاى اجتماعى دليل بر تفاوت آنها در كسب تكامل انسانى نمى شمارد؛ بلكه هر دو را از اين نظر در يك سطح قرار داده و در كنار هم آورده است.
پاسخ تفصیلی:
با ظهور اسلام و تعليمات ويژه آن، زندگى زن وارد مرحله نوينى گرديد، كه با گذشته فاصله زيادى داشت، زن در اين دوره مستقل و از كليّه حقوق فردى و اجتماعى و انسانى برخوردار گرديد، پايه تعليمات اسلام در مورد زن همان است كه در آيات قرآن مى خوانيم: «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ»(1)؛ (و براى آنان، همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شايسته اى قرار داده شده)؛ يعنى زن همان اندازه كه در اجتماع وظائف سنگين بعهده دارد حقوق قابل توجهى نيز دارد.
اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح كامل انسانى و اراده و اختيار دانسته و او را در مسير تكامل - كه هدف خلقت است - مى بيند، لذا هر دو را در يك صفّ قرار داده و با خطاب هاى «يَا اَيُّهَا النَّاسُ» و «يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» مخاطب ساخته، برنامه هاى تربيتى و اخلاقى و علمى را براى آنها لازم كرده است و با آياتى مثل: «وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»(2)؛ (ولى هر كس كار شايسته اى انجام دهد - خواه مرد يا زن - در حالى كه مؤمن باشد آنها وارد بهشت مى شوند و در آن روزى بى حسابى به آنها داده خواهد شد) وعده برخوردار شدن از سعادت كامل به هر دو جنس داده و با آياتى مانند: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كانُوا يَعْمَلُونَ»(3)؛(هر كس كار شايسته اى انجام دهد - خواه مرد باشد يا زن - در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مى داريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مى دادند، خواهيم داد)، تصريح كرده است كه هر يك از زن و مرد مى توانند بدنبال اجراء برنامه هاى اسلام به تكامل معنوى و مادّى برسند و به حياتى «طيّب» و پاكيزه كه سراسر آرامش است گام نهند.
اسلام زن را مانند مرد به تمام معنى مستقل و آزاد مى داند و قرآن با آياتى نظير: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»(4)؛ ([آرى] هر كس در گرو اعمال خويش است) و يا «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا»(5)؛ (كسى كه عمل صالحى انجام دهد، سودش براى خود اوست و هر كس بدى كند، به خويشتن بدى كرده است). اين آزادى را براى عموم افراد اعم از زن و مرد بيان مى دارد و لذا در برنامه هاى مجازاتى هم مى بينيم در آياتى مثل: «الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةً»(6)؛ (هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد) و مانند آن هر دو را به مجازات واحدى محكوم مى كند.
از طرفى چون استقلال، لازمه اراده و اختيار است لذا اسلام اين استقلال را در كليه حقوق اقتصادى مى آورد و انواع و اقسام ارتباطات مالى را براى زن بلامانع دانسته و او را مالك درآمد و سرمايه خويش مى شمارد. در سوره «نساء» مى خوانيم: «لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»(7)؛ (مردان نصيبى از آنچه به دست مى آورند دارند و زنان نيز نصيبى؛ [و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد]). با توجه به لغت «اكتساب» كه بر خلاف «كسب» براى بدست آوردن مالى است كه نتيجه اش متعلق به شخص بدست آورنده است(8) و همچنين با در نظر گرفتن قانون كلى: «الناس مسلطون على اموالهم» يعنى «همه مردم بر اموال خويش مسلطند»، بدست مى آيد چگونه اسلام به استقلال اقتصادى زن احترام مى گذارده و تفاوتى بين زن و مرد نگذاشته است. خلاصه آنكه زن در اسلام يك ركن اساسى اجتماع بشمار مى رود و هرگز نبايد با او معامله يك موجود فاقد اراده و وابسته و نيازمند به قيّم نمود.
در معنى تساوى نبايد اشتباه كرد
تنها مطلبى كه بايد به آن توجه داشت و در اسلام به آن توجه خاص شده؛ ولى بعضى روى يك سلسله احساسات افراطى و حساب نشده آنرا انكار مى كنند، مسئله تفاوت هاى روحى و جسمى زن و مرد و تفاوت وظايف آنها است. ما هر چه را انكار كنيم اين حقيقت را نمى توانيم انكار نمائيم كه بين اين دو جنس هم از نظر جسمى و هم از نظر روحى تفاوت زيادى هست، كه ذكر آنها در كتب مختلف، ما را از تكرار آنها بى نياز مى سازد و خلاصه همه آنها اين است كه: چون زن پايگاه پيدايش وجود انسان است و رشد نونهالان در دامن او انجام مى پذيرد، همان طور كه جسماً متناسب با حمل و پرورش و تربيت نسل هاى بعد آفريده شده، از نظر روحى هم سهم بيشترى از عواطف و احساسات دارد. با وجود اين اختلافاتِ دامنه دار آيا مى توان گفت زن و مرد بايد در تمام شئون همراه يكديگر گام برداشته و در تمام كارها صد در صد مساوى باشند؟! مگر نه اين است كه بايد طرفدار عدالت در اجتماع بود؟ آيا عدالت غير از اين است كه هر كس به وظيفه خود پرداخته و از مواهب و مزاياى وجودى خويش بهره مند گردد؟! بنابراين آيا دخالت دادن زن در كارهائى كه خارج از تناسب روحى و جسمى اوست بر خلاف عدالت نمى باشد؟
اينجاست كه مى بينيم اسلام در عين طرفدارى از عدالت، مرد را در پاره اى از كارهاى اجتماعى - كه به خشونت و يا دقت بيشترى نيازمند است مانند: سرپرستى كانون خانه و ... - مقدم داشته و مقام معاونت را به زن واگذار كرده است.
يك «خانه» و يك «اجتماع» هر كدام احتياج به مدير دارند و مسئله مديريت در آخرين مرحله خود، بايد در يك شخص منتهى گردد؛ و گرنه كشمكش و هرج و مرج برقرار خواهد شد. با اين وضع آيا بهتر است كه مرد براى اين كار نامزد گردد يا زن؟ همه محاسبات دور از تعصب مى گويد وضع ساختمانى مرد ايجاب مى كند كه مديريت خانواده به عهده او نهاده شود و زن «معاون» او گردد. گرچه جمعى اصرار دارند اين واقعيتها را ناديده بگيرند؛ ولى وضع زندگى خارجى حتى در جهان امروز و حتى در مللى كه به زنان آزادى و مساوات كامل داده اند، نشان مى دهد كه عملاً مطلب همان است كه در بالا گفته شد اگر چه در سخن، خلاف آن گفته شود.(9)
ارزش معنوى مرد و زن
قرآن مجيد، زن و مرد را در پيشگاه خدا و در وصول به مقامات معنوى در شرائط مشابه يكسان مى شمارد و هرگز اختلاف جنسيّت و تفاوت ساختمان جسمانى و به دنبال آن پاره اى از تفاوتها در مسئوليّت هاى اجتماعى را دليل بر تفاوت ميان اين دو از نظر بدست آوردن تكامل انسانى نمى شمارد؛ بلكه هر دو را از اين نظر كاملاً در يك سطح قرار مى دهد و لذا آنها را با هم ذكر كرده است آيات فراوانِ قرآن در عصر و زمانى نازل گرديد كه بسيارى از ملل دنيا در انسان بودن جنسِ زن ترديد داشتند و آن را يك موجود نفرين شده و سرچشمه گناه و انحراف و مرگ مى دانستند!
بسيارى از ملل پيشين حتّى معتقد بودند كه عبادات زن در پيشگاه خدا مقبول نيست. بسيارى از يونانى ها زن را يك موجود پليد و از عمل شيطان مى دانستند، رومى ها و بعضى از يونانى ها معتقد بودند كه اصولاً زن داراى روح انسانى نيست و بنابراين روح انسانى منحصراً در اختيار مردان است. جالب اينكه تا همين اواخر علماى مسيحى در اسپانيا در اين باره بحث مى كردند كه آيا زن مثل مرد، روح انسانى دارد و روح او بعد از مرگ جاودان خواهد ماند يا نه؟ و پس از مباحثاتى به اين نتيجه رسيدند كه چون روحِ زن، برزخى است ميان روح انسان و حيوان، جاويدان نيست بجز روح مريم!(10)
از اينجا روشن مى شود اين اتّهام كه پاره اى از افراد بى اطلاع گاهى اسلام را متّهم مى كنند كه اسلام دين مردها است نه زنها، چه اندازه از حقيقت دور است، به طور كلّى اگر در پاره اى از قوانين اسلام به خاطر تفاوت هاى جسمى و عاطفى - كه ميان زن و مرد وجود دارد - تفاوت هائى از نظر مسئوليت هاى اجتماعى ديده مى شود به هيچ وجه به ارزش معنوى زن لطمه نمى زند و از اين لحاظ زن و مرد با يكديگر تفاوتى ندارند و درهاى سعادت به طور يكسان به روى هر دو باز است، چنانكه در آيه قرآن مى خوانيم: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»(11)؛ (همه از يك جنس [و يك جامعه] هستيد).(12)،(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.