پاسخ اجمالی:
به عالَمى كه ميان دنيا و عالَم آخرت قرار گرفته، «برزخ» گفته مى شود. در زندگى برزخى روح انسان بعد از پايان زندگى اين جهان در اجساد لطيفى قرار مى گيرد كه بسيارى از عوارض و خصوصیات ماده را ندارد؛ اما چون از هر نظر شبيه اين جسم است، به آن «قالب مثالى» يا «بدن مثالى» مى گويند. بعضى از محققان زندگی برزخی را تشبيه به وضع روح در حالت خواب كرده اند كه در آن حال، انسان با مشاهده نعمت هائى واقعا لذت می برد و يا بر اثر ديدن مناظر هولناك معذّب می شود، آنچنان كه گاه فرياد مى كشد و بدن او غرق عرق مى شود.
پاسخ تفصیلی:
«عالَم برزخ» چه عالَمى است؟ و كجا است؟ و دليل بر اثبات چنين عالَمى كه در ميان دنيا و عالَم آخرت قرار دارد چيست؟ آيا برزخ براى همه است يا براى گروه معينى؟ و بالاخره وضع حال مؤمنان و صالحان و نيز كافران و بدكاران در آنجا چگونه است؟ اينها سؤالاتى است كه در اين زمينه وجود دارد و در آيات و روايات، اشاراتى به آن شده است.
واژه «برزخ» در اصل به معنى چيزى است كه در ميان دو شىء، حائل مى شود و سپس به هر چيزى كه ميان دو امر قرار گيرد «برزخ» گفته شده است و روى همين جهت به عالَمى كه ميان دنيا و عالَم آخرت قرار گرفته، «برزخ» گفته مى شود. دليل بر وجود چنين جهانى كه گاهى از آن تعبير به «عالَم قبر» و يا «عالَم ارواح» مى شود از طريق ادله نقليه است. آيات متعددى از قرآن مجيد داريم كه بعضى ظهور و بعضى صراحت در اين معنى دارد. آيه «وَ مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»(1) ظاهر در وجود چنين عالَمى است، هر چند بعضى خواسته اند كلمه برزخ را در اين آيه به معنى مانعى براى بازگشت به اين دنيا معرفى كنند و گفته اند: مفهوم آيه اين است كه پشت سر انسان مانعى است كه او را از بازگشت به اين جهان منع مى كند؛ ولى اين معنى بسيار بعيد به نظر مى رسد؛ زيرا تعبير به «إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»؛ (تا روز رستاخيز) دليل بر اين است كه اين برزخ در ميان دنيا و آخرت قرار گرفته، نه ميان انسان و دنيا. از آياتى كه «صريحاً» وجود چنين جهانى را اثبات مى كند آيات مربوط به حيات شهيدان است مانند: «وَ لَاتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»(2)؛ (هرگز گمان نكن كسانى كه در راه خدا كشته شدند مردگانند آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند). در اينجا خطاب به پيامبر است و در آيه 154 سوره «بقره» خطاب به همه مؤمنان كرده مى گويد: «وَ لَاتَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِن لَاتَشْعُرُونَ». نه تنها در مورد مؤمنان عالي مقامى همچون شهيدان، جهانِ برزخ وجود دارد؛ بلكه درباره كفار طغيانگرى همچون فرعون و يارانش نيز وجود برزخ صريحاً در آيه 46 سوره «مؤمن» آمده است: «اَلنَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيهَا غُدُوّاً وَ عَشِيّاً وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»؛ (آنها [فرعون و يارانش] هر صبح و شام در برابر آتش قرار مى گيرند و به هنگامى كه روز قيامت بر پا مى گردد فرمان داده مى شود آل فرعون را در شديدترين كيفرها وارد كنيد).(3)
بنابراين اصل وجود عالَم برزخ جاى بحث نيست، مهم آن است كه بدانيم زندگى برزخى چگونه است كه در اينجا تصويرهاى مختلفى ذكر شده است كه روشن ترين آنها آن است كه روح انسان بعد از پايان زندگى اين جهان در اجساد لطيفى قرار مى گيرد كه از بسيارى از عوارض ماده بر كنار و منزه است و چون از هر نظر شبيه اين جسم است، به آن «قالب مثالى» يا «بدن مثالى» مى گويند كه نه به كلى مجرد است و نه مادى محض؛ بلكه داراى يك نوع «تجرد برزخى» است. بعضى از محققان آن را تشبيه به وضع روح در حالت خواب كرده اند كه در آن حال، ممكن است با مشاهده نعمت هائى براستى لذت ببرد و يا بر اثر ديدن مناظر هولناك معذّب و متألّم شود آنچنان كه گاه واكنش آن در همين بدن نيز ظاهر مى شود و به هنگام ديدن خواب هاى هولناك، فرياد مى كشد، نعره مى زند، پيچ و تاب مى خورد، بدن او غرق عرق مى شود؛ حتى بعضى معتقدند كه در حال خواب به راستى روح با قالب مثالى فعاليت مى كند و حتى بالاتر از آن معتقدند كه ارواح قويه در حال بيدارى نيز مى تواند همان تجرد برزخى را نيز پيدا كند، يعنى از جسم جدا شده و با همين قالب مثالى به ميل خود و يا از طريق خواب هاى مغناطيسى در جهان سير كند و از مسائلى با خبر گردد(4)؛ بلكه بعضى تصريح مى كنند كه قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى هست، منتها به هنگام مرگ و آغاز زندگى برزخى جدا مى شود و گاه در همين زندگى مادى دنيا نيز امكان جدائى ـ چنانكه گفتيم ـ براى او حاصل مى شود. حال اگر تمام اين مشخصات را براى قالب مثالى نپذيريم اصل مطلب را نمى توان انكار كرد؛ چرا كه در روايات بسيارى به آن اشاره شده و از نظر دليل عقل نيز هيچ گونه مانعى ندارد. ضمناً از آنچه گفتيم پاسخ اين ايراد روشن شد كه بعضى مى گويند: اعتقاد به جسد مثالى مستلزم اعتقاد به مسأله تناسخ است؛ چرا كه تناسخ چيزى جز اين نيست كه روح واحد منتقل به جسم هاى متعدد گردد.
جواب اين ايراد را مرحوم «شيخ بهائى» به طرز روشنى بيان كرده است، او مى گويد: تناسخى كه همه مسلمانان بر بطلان آن اتفاق دارند اين است كه روح بعد از ويرانى اين بدن به بدن ديگرى در همين عالم باز گردد؛ اما تعلق روح به بدن مثالى در «جهان برزخ» تا قيام قيامت كه باز به بدن هاى نخستين به فرمان خدا بر مى گردد هيچ گونه ارتباطى به تناسخ ندارد و اگر مى بينيد ما تناسخ را شديداً انكار كرده و معتقدان آن را تكفير مى كنيم به خاطر آن است كه آنها قائل به ازلى بودن ارواح و انتقال دائمى آنها از بدنى به بدن ديگرند و معاد جسمانى را در جهان ديگر به كلى منكرند(5) و اگر همان طور كه بعضى گفته اند: قالب مثالى در باطن همين بدن مادى باشد پاسخ مسأله تناسخ روشن تر مى شود؛ زيرا روح از قالب خود به قالب ديگرى منتقل نشده؛ بلكه بعضى از قالب هاى خود را رها ساخته و با ديگرى ادامه حيات برزخى داده است.(6)،(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.