پاسخ اجمالی:
ولايت تشريعى، همان حاكميت و سرپرستى قانونى و الهى است كه گاه در مقياس محدود مانند ولايت پدر و جد بر طفل صغير است و گاه در مقياس بسيار وسيع و گسترده مانند ولايت حاكم اسلامى بر تمام مسائل «حكومت» و «اداره كشور اسلامى»؛ امّا ولايت تكوينى آن است كه كسى بتواند به فرمان و اذن خداوند در جهان آفرينش و تكوين تصرف كند و بر خلاف عادت و جريان طبيعى عالم اسباب، حوادثى را به وجود آورد، مانند زنده كردن مردگان و شفاي مريض به اذن خدا و با سلطه اى كه خداوند در اختيارش گذارده است.
پاسخ تفصیلی:
ولايت بر دو گونه است:
1. ولايت تشريعى
2. ولايت تكوينى
منظور از «ولايت تشريعى»، همان حاكميت و سرپرستى قانونى و الهى است كه گاه در مقياس محدودى مانند ولايت پدر و جد بر طفل صغير است و گاه در مقياس بسيار وسيع و گسترده مانند ولايت حاكم اسلامى بر تمام مسائل مربوط به «حكومت» و «اداره كشور اسلامى» است.
اما منظور از «ولايت تكوينى» آن است كه كسى بتواند به فرمان و اذن خداوند در جهان آفرينش و تكوين تصرف كند و بر خلاف عادت و جريان طبيعى عالم اسباب، حوادثى را به وجود آورد، مثلاً بيمار غير قابل علاجى را به اذن خدا با نفوذ و سلطه اى كه خداوند در اختيار او گذارده است شفا دهد و يا مردگان را زنده كند و كارهاى ديگرى از اين قبيل و هر گونه تصرف معنوى غير عادى در نفوس و اجسام انسانها و جهان طبيعت داخل در اين نوع است.
«ولايت تكوينى» چهار صورت مى تواند داشته باشد كه بعضى «قابل قبول» و بعضى «غير قابل قبول» است:
1. «ولايت در امر خلقت و آفرينش جهان»: به اين معنى كه خداوند به بنده اى از بندگان يا فرشته اى از فرشتگان خود توانايى دهد كه عوالمى را بيافريند، يا از صفحه هستى محو كند، به يقين اين، امر محالى نيست؛ چرا كه خداوند قادر بر همه چيز است و هر گونه توانايى را مى تواند به هر كس بدهد؛ ولى آيات قرآن در همه جا نشان مى دهد كه آفرينش عالم هستى و سماوات و ارضين، جن و انس، فرشته و ملك، گياه و حيوان، كوهها و درياها همه به قدرت پروردگار انجام گرفته، نه به وسيله بندگان خاص يا فرشتگانش و لذا همه جا نسبت خلقت به او داده شده و در هيچ موردى اين نسبت (به طور گسترده) به غير او داده نشده است، بنابراين خالق آسمانها و زمينها، گياه و حيوان و انسان تنها خدا است.
2. «ولايت تكوينى به معنى واسطه فيض بودن»: به اين معنى كه هر گونه امداد و رحمت و بركت و قدرتى که از سوى خداوند به بندگانش يا ساير موجودات جهان هستى مى رسد از طريق اولياء الله و بندگان خاص او است، همانند آب هاى آشاميدنى خانه هاى يك شهر كه همه از طريق شاه لوله اصلى مى گذرد، اين لوله عظيم آبها را از منبع اصلى دريافت مى دارد و به همه جا مى رساند و از آن تعبير به «واسطه در فيض» مى نمايند. اين معنى نيز از نظر عقلى محال نيست و نمونه آن در عالم صغير و در ساختار وجود انسان و تقسيم مواد حياتى به تمام سلولها از طريق شاهرگ قلب ديده مى شود، چه مانعى دارد كه در عالم كبير نيز چنين باشد؟ ولى بدون شك اثبات آن نياز به دليل كافى دارد و اگر هم ثابت شود باز به اذن الله است.
3. «ولايت تكوينى در مقياس معين»: مانند احياى مردگان و شفاى بيماران غير قابل علاج و امثال آن.
نمونه هايى از اين نوع ولايت درباره بعضى از پيامبران در قرآن مجيد با صراحت آمده، روايات اسلامى نيز شاهد و گواه بر آن است، از اين رو اين شاخه از ولايت تكوينى نه تنها از نظر عقل امكان پذير است؛ بلكه دلايل نقلى متعددي نيز دارد.
4. «ولايت به معنى دعا كردن براى تحقق امور مطلوب و انجام آن به وسيله قدرت خداوند»: به اين ترتيب كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) يا امام معصوم(علیه السلام) دعا مى كند و آنچه او از خدا خواسته است تحقق مى يابد. اين معنى نيز هيچ گونه مشكل عقلى و نقلى ندارد و آيات و روايات مملو از نمونه هاى آن است؛ بلكه شايد از يك نظر نتوان نام ولايت تكوينى بر آن گذاشت چرا كه استجابت دعاى او از سوى خدا است.
در بسيارى از روايات، اشاراتى به «اسم اعظم» ديده مى شود كه در اختيار پيامبران يا امامان يا بعضى از اولياء الله (غير از پيامبران و امامان) بوده است و به وسيله آن مى توانستند تصرفاتى در عالم تكوين كنند. قطع نظر از اينكه منظور از «اسم اعظم» چيست؟ اين گونه روايات نيز مى تواند ناظر به همان قسم سوم از ولايت تكوينى باشد و به طور كامل بر آن انطباق دارد.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.