پاسخ اجمالی:
قرآن برای خداوند اسمائی را برشمرده و از انسانها خواسته که خدا را با آنها بخوانند. بعضی از مفسران معتقدند، با توجه به بیان قرآن، اسماء الهی توقیفی هستند. منابع حدیثی شیعه، مثل اصول کافی به صراحت بر توقیفی بودن اسماء الهی تاکید دارند؛ اصول کافی بابی به نام «النهي عن الصفة بغير ما وصف به نفسه تعالى» دارد. دلیل توقیفی دانستن اسماء الهی این است که انسانها بواسطه ضعف معرفتی، اسماء و صفاتی را به خدا نسبت می دهند که در شأن آن ذات مقدس نیست.
پاسخ تفصیلی:
برای فهمیدن اینکه «آیا كسی حق دارد که خدا را به هر نامى که خواست بخواند و به هر وصفى که دوست داشت توصيف كند یا نه؟» راهی جز پیمودن مسیر معارف قرآن و احادیث نداریم.
اسماء الهی در قرآن:
در آیه 180 سوره اعراف می خوانیم: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا»؛(و برای خدا نام های نیک است؛ خدا را به آن [نام ها] بخوانيد). خداوند متعال در این آیه از بندگانش خواسته که او را به «نام های نیک» بخوانند.
آیات متعدد دیگری نیز به اصطلاح «اسماء الحسنی»؛ (نام های نیک) اشاره کرده اند؛ نظیر آیه 24 سوره حشر، آیه 8 سوره طه و آیه 110 سوره إسراء.
سؤالی که ممکن است بعد از خواندن این آیات به ذهن برسد، این است که آیا بین اتصاف خداوند به «اسماء الحسنی» و دستور الهی به خواندنش به آن ها با موضوع «توقیفیت در اسماء» رابطه ای وجود دارد یا خیر؟ آیا کسی می تواند چنین برداشتی از آیه 180 سوره اعراف داشته باشد که منظور از «اسماء الحسنی»، نام های نیک مشخص و معدودی است که نمی توان هنگام مناجات با خدا از دایره آنها خارج شد؟
ممکن است کس دیگر پیدا شود و چنین برداشتی را از این آیه صحیح نداند و ادعا کند اینکه گفته شده «خدا را به نام های نیک بخوانید» بدین معناست که خداوند را به هر نامی که به نظر خودتان «نیک» رسید بخوانید و در این نام گذاری هیچ محدودیتی وجود ندارد.
صاحب مجمع البیان صریحا ادعا کرده که: «از این آیه (آیه 180 سوره اعراف) برمى آيد كه خدا را بايد به نام هايى خواند كه خودش خوانده است».(1) البته مرحوم طبرسی توضیح و تحلیلی راجع به چگونگی برداشت خود از این آیه ارائه نداده است.
مرحوم طبرسی در میان مفسرین قدیمی چنین نظری را ابراز کرده اند. از میان مفسران معاصر و شناخته شده اما کسی نبوده که دلالت این آیه کریمه را بر بحث «توقیفیت» صریحا و مستقیما مورد بررسی قرار دهد؛ با این حال می توان از جمع بندی نظرات برخی از آنها به این نتیجه رسید که ظاهرا معنای این آیه زیاد هم بی ارتباط با موضوع «توقیفیت» نیست.
برای مثال می بینیم که علامه طباطبایی هنگام تحلیل اصطلاح «اسماء الحسنی» شرایط و ضوابطی را برای این «نیک بودن» برمی شمرد که عملا این اصطلاح معنای محدود و مشخصی می یابد و بسیاری از اوصافی که به نظر ما می تواند به عنوان وصف یا اسمی نیک بر خدا اطلاق گردد، از دایره شمولش خارج می شود.(2)
علاوه بر آن آیت الله مکارم شیرازی نیز این احتمال را تقویت می کند که منظور از «اسماء الحسنی» در این آیات، نه هر اسم و عنوان «نیک» دلخواه و نه حتی همه اسماء و صفات ثابت شده برای خداوند، که فقط تعداد محدودی از اسماء و اوصاف متمایز و ممتاز آن وجود مقدس اند؛ اسماء و صفاتی که تعداد و عناوین آنها در برخی از آیات و روایات مورد اشاره قرار گرفته است.(3)
به هر حال آرای این مفسران نشان می دهد که موضوع «اسماء الحسنی» زیاد هم بی ارتباط با موضوع «توقیفیت» نیست و شاید با توضیحاتی که در بالا بیان شد، بتوان ادعا کرد که این آیه کریمه در صدد اثبات موضوع توقیفیت است.
توقیفی بودن اسماء الهی از منظر روایات:
روایات دال بر توقیفیت فراوان هستند؛ مثلا در اصول کافی بابی به عنوان «النهي عن الصفة بغير ما وصف به نفسه تعالى»(4)؛ (نهی از توصیف خداوند با اوصافی غیر آنچه خودش، خودش را به آنها وصف کرده است) وجود دارد.
ما در اینجا به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:
مرحوم كلينى در حديثى از امام کاظم(علیه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «أَنَّ اللَّهَ أَعْلى وَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يُبْلَغَ كُنْهُ صِفَتِهِ؛ فَصِفُوهُ بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ، وَ كُفُّوا عَمَّا سِوى ذلِكَ»(5)؛ (خداوند بالاتر و برتر و بزرگ تر از آن است كه به كنه صفتش برسند؛ پس او را تنها به صفاتى توصيف كنيد كه خودش خويشتن را توصيف كرده و از غير آن خوددارى كنيد). امام کاظم(علیه السلام) در این حدیث تصریح می کند که چون نمی توان کنه صفات خدا را درک کرد، باید او را تنها به صفاتی توصیف کرد که خودش ذات مقدس خود را به آن توصیف کرده است.
علاوه بر آن در حديث ديگرى از امام رضا(علیه السلام) نقل شده كه در جواب سؤال مفضل درباره بعضى از صفات خداوند فرمود: «لَا تَجَاوَزْ مَا فِي الْقُرْآنِ»(6)؛ (از آنچه در قرآن آمده است فراتر نرو). باز هم می بینیم که امام(علیه السلام) صراحتا منع کرده است که کسی در صفات خداوند از محدوده مورد اجازه قرآن فراتر برود.
همچنین در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه براى يكى از يارانش چنين نوشت: «فَاعْلَمْ- رَحِمَكَ اللَّهُ- أَنَّ الْمَذْهَبَ الصَّحِيحَ فِي التَّوْحِيدِ مَا نَزَلَ بِهِ الْقُرْآنُ مِنْ صِفَاتِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ، فَانْفِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى الْبُطْلَانَ وَ التَّشْبِيهَ، فَلَا نَفْيَ وَ لَا تَشْبِيهَ، هُوَ اللَّهُ الثَّابِتُ الْمَوْجُودُ، تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ، وَ لَا تَعْدُوا الْقُرْآنَ؛ فَتَضِلُّوا بَعْدَ الْبَيَانِ»(7)؛ (بدان، خداوند تو را رحمت كند كه مذهب صحيح در توحيد، همان صفاتى است كه در قرآن براى خداوند متعال آمده است بنابراين از خداوند بطلان و تشبيه را نفى كن. نه تعطيل صفات صحيح است و نه تشبيه او. خداوند ثابت موجود است و بالاتر از توصيف واصفان است و از قرآن تجاوز نكنيد كه گمراه خواهيد شد بعد از اتمام حجت). این حدیث نیز به لزوم اکتفا به صفات الهی بیان شده در قرآن تصریح می کند.
تصریح این احادیث بر موضوع توقیفیت جای کمترین تردیدی را باقی نمی گذارد که ما مجاز نیستیم در تسمیه خداوند، از عناوین دلخواه خودمان استفاده کنیم.
به راستی چرا چنین است و چرا ما نباید چنین حقی داشته باشیم؟!
در تحلیل عقلی پاسخ این پرسش شاید بتوان گفت، این به آن خاطر است که بسيارى از نام ها و اوصاف، آميخته با مفاهيمى است كه از نقائص مخلوقات و محدوديت آنها خبر مى دهد و اطلاق اين نام ها بر خداوند، ما را از معرفت او دور مى سازد و در پرتگاه شرک و تشبيه مى افكند و به همین خاطر اطلاق نام های خداوند منوط به اجازه شرع دانسته شده است.(8)
به عبارت ساده تر، همان طور که در حدیث نقل شده از امام کاظم(علیه السلام) نیز به آن اشاره شد، نامیدن خداوند به عناوین و واژه های دلخواه فقط وقتی امکان پذیر است، که ما نسبت به آن وجود مقدس شناخت و درک صحیح و کاملی داشته باشیم؛ از آنجا که کنه ذات و صفات او برای ما قابل درک نیست، ممکن است در تشخیص اسامی و صفات شایسته او دچار اشتباه شویم. یعنی بسیار محتمل است که ما از باب قیاس به نفس گمان کنیم فلان اسم یا صفت در انتساب به خداوند معتبر است؛ اما به خاطر پوشیده بودن ذات و صفات خدا از ما، به راه انحرافی انتساب نقص و محدودیت به خدا بلغزیم. با وجود چنین احتمال حساسی، به نظر می آید تنها راه براى اطلاق نامى بر ذات پاک خدا، یادگیری از خود او و نماینگان اوست.(9)
بیان شهید مطهری نیز درباره این موضوع چنین است: «قرآن در این باره به ما ضابطه ای داده است و آن هم این است که تمام صفات کمالیه(حیات، قدرت، علم و امثال اینها) را می توان به نحو اکملش بر خدا اطلاق کرد و احادیثی که درباره توقیفیت اسماء و صفات صادر شده از این باب نیست که اسماء الهى محدود است؛ بلكه از آن جهت است كه احيانا انسان ها هنگام به کار بردن این صفات دقتی در به کار بردن آنها نمی کنند. يک چيزى را نمى داند كه اين صفتِ كمال است یا نه، به خدا نسبت مى دهد. مثلا ممكن است انسان از باب قياس به نفس چون يک چيزى را براى خودش كمال مى بيند و نمى داند كه اين، كمال نسبى است نه كمال مطلق، مى آيد آن را به خداى متعال نسبت مى دهد. همه اسماء حسنى بر او اطلاق مى شود ولى در تشخيص، لااقل افرادى كه از نظر فكرى و معرفت مجرب نيستند اشتباه مى كنند. از برخی احاديث مربوط به اين مسأله نیز بر مى آيد كه چون در زمان قرن دوم هجرى و در زمان صدور این احادیث، افرادى پيدا شده بودند كه حرف هاى عجيب و غريبى در باره خداوند مى زدند ائمه نسبت دادن هر اسمى به خداوند را منع كردند».(10)
امام باقر(عليه السلام) فرمود: «كُلَّمَا مَيَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِكُمْ فِي أَدَّقِّ مَعَانِيهِ مَخْلُوقٌ مَصُنُوعٌ مِثْلُكُمْ مَرْدُودٌ إِلَيْكُمْ وَلَعَلَّ النَمْلَ الصِّغَارِ تَتَوَهَّمُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى زَبَانِيَتَيٰن فَإِنَّ ذَلِكِ كَمَالُهُا وَيَتَوَهَّمُ أَنَّ عَدَمَهَا نُقْصَانٌ لِمَنْ لَا يَتَّصِفُ بِهِمَا وَهَذَا حَالُ الْعُقَلَاءِ فِيمَا يَصِفُونَ اللَّهَ تَعَالَى بِهِ»(11)؛ (هر آنچه در وهم تان تصور می کنید حتی در ظریف ترین صورت هایش، مخلوق و ساخته شده ای است مثل وجود مخلوق خودتان و به خودتان برمی گردد. شاید مورچه ها تصور می کنند که خدا، دو شاخک مثل شاخک های شان است. و همچنین ممکن است چنین مورچگانی بپندارند که نبود این شاخک ها نقص است برای هر کسی که آنها را نداشته باشد. عقلا نیز هنگام توصیف خداوند چنین اند [یعنی ممکن است خداوند را به چیزهایی وصف کنند که برای خود کمال می دانند]).
به هر حال با توجه به این توضیحات و احادیث به نظر می آید انتخاب نام هایى براى خداوند غير از آنچه در كتاب و سنت آمده، کار صحیحی نیست؛ پس احتياط در آن است که غير از اوصاف و نام هايى كه در شرع ثابت شده، از نام و وصف ديگرى استفاده نشود.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.