پاسخ اجمالی:
اعمال و رفتار انسان در این جهان در چهار دادگاه، بررسی می شود. نخست دادگاه وجدان است كه گاه به تنهايى همه حسابها را تصفيه مى كند. دادگاه دوم، دادگاه آثار طبيعى عمل است كه قضاوت آن در گناهان همگانى، خيلى زود آشكار مى شود. مکافات عمل، محکمه اسرارآمیز دیگری است که گويا قضات اين دادگاه در پشت درهاى بسته به دادرسى مى نشينند و احكام قاطعى صادر مى كنند و به شكل اسرارآميزى نيز اجرا مى گردد. چهارمين دادگاه، دادگاه هاى رسمى و عادى بشرى است كه خلاف های بسیاری را نمی بینند و در موارد بسياری اعتدال شان به هم می خورد.
پاسخ تفصیلی:
انسان در برابر خلافكاري ها و بيدادگري ها و آلودگي ها در «چهار دادگاه مختلف» در همين جهان مجازات و محكوم به پرداختن جريمه هاى سنگينى مى شود كه «نخستين» آنها دادگاه اسرارآميز «وجدان» است كه گاه به تنهايى همه حسابها را تصفيه مى كند و چيزى باقى نمى گذارد. دومين آنها دادگاه «آثار طبيعى عمل» است كه مخصوصاً در گناهانى كه جنبه «همگانى» به خود مى گيرد خيلى زود تأثير قضاوت اين دادگاه آشكار مى گردد.
تاريخ عبرت انگيز بشر مملو است از سرنوشت دردناك جوامعى كه بر اثر ظلم و ستم و تبعيض، و دروغ و خيانت و نفاق و تنبلى در مدت كوتاهى طومار زندگى آنها در هم پيچيده و بكلى از هم متلاشى شدند.
سومين محكمه، محكمه «مكافات عمل» است كه از همه اين محاكم اسرارآميزتر است و روابطش ناشناخته تر! گويا قضات اين دادگاه در پشت درهاى بسته به دادرسى مى نشينند و احكام قاطعى صادر مى كنند و به شكل اسرارآميزى نيز اجرا مى گردد.
ما امروز هيچ توضيح علمى براى مسأله «مكافات» نمى توانيم بدهيم، اما اين را هم نمى توانيم انكار كنيم كه در زندگى خود بارها به چشم ديده ايم يا در صفحات تاريخ بسيار خوانده ايم كه افراد بيدادگرى در پايان كار، چنان در آتش مكافات سوختند كه براى هيچ كس قابل پيش بينى نبود، و رابطه سرنوشت شوم و دردناك آنها با اعمال خلافى كه مرتكب مى شدند، نه از طريق «وجدان» قابل تفسير بود و نه از طريق «اثر طبيعى عمل»، و نه ممكن بود همه آنها را حمل بر تصادف كرد.
و اين اعتقاد قديمى را كه دست مكافاتى در كار است، كه به شكل مرموز و ناشناخته، امّا به صورت قاطع و كوبنده، عمل مى كند در افكار همچنان زنده نگه مى دارد.
بالاخره چهارمين دادگاه، «دادگاه هاى رسمى و عادى بشرى» است كه قدرت ضعيفى دارند، و شايد از ده مورد خلاف تنها يك مورد را ببينند و بقيه، خود را از او پنهان كنند، و تازه در همين يك مورد هم احكام آنها هميشه عادلانه نيست؛ زيرا چنانكه مى دانيم هم چشم فرشته، عدالتش بسته است و با چشم بسته تشخيص دادن، كار آسانى نيست و هم كفه ها و شاهين ترازوى ظريفش تاب تحمل آن همه طوفان هايى كه در دل اجتماعات مى وزد ندارد، لذا بسيار مى شود كه اعتدالش به هم مى خورد!(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.