پاسخ اجمالی:
عقيده به عالم پس از مرگ و بقاى آثار اعمال آدمى، مىتواند هم عامل بازدارنده قوى در برابر گناه، و هم محركی نيرومند براى تشويق سرمايه گذارى مادى و معنوى در راه خدمت به خلق خدا و نيكىها گردد. آثارى كه ايمان به عالم پس از مرگ مىتواند در اصلاح و تشويق افراد داشته باشد، به مراتب بيش از آثار كيفرهاى معمولى، و بيش از پاداشهای عادى است. از این رو همه اديان كوشش وسيعى براى پرورش ايمان به عالم پس از مرگ انجام داده اند. خداوند در قرآن می فرماید: «كسي كه اميد ملاقات پروردگار دارد بايد عمل صالح انجام دهد».
پاسخ تفصیلی:
تمام مردم جهان اگر ايمان داشته باشند مرگ پايان دفتر زندگى نيست؛ بلكه آغاز دفتر است و آنچه در اين دنيا مىگذرد فقط ديباچهاى بر آن است، همه چيز رنگ ابديت به خود مىگيرد؛ اعمال و گفتار و نيكىها و بدىها، هيچ كدام فانى نمىشوند، و همانها هستند كه در زندگى طولانى كه در پيش داريم مزاحم و آزار دهنده ما هستند و يا وسيله آرامش و نيكبختى ما.
همان طور كه اگر «جنين» عقل داشته باشد و در دوران كوتاه زندگى خود در شكم مادر - كه دوران سازندگى جسم و جان است - در ساختن خود كوتاهى كند، و با افراط كارىها نقايصى در خود ايجاد نمايد، يك عمر طولانى (يكصد ساله مثلاً) بايد عواقب آن را تحمل كند و رنج ببرد، كسانى كه در اين زندگى دنيا نيز در سازندگى خود كوتاهى كنند و با نقايص و عيوب و انواع بيمارىهاى اخلاقى و روانى گام در جهان ديگر و عالم پس از مرگ بگذارند بايد براى هميشه رنج و شكنجه ببينند.
اين عقيده مىتواند زندگى انسان را به كلى دگرگون كند و به عنوان يك درس عالى تربيتى، روح و جان انسان را پرورش دهد، و از آن همه جناياتى كه از يك انسان مادى ممكن است سر بزند و به عقيده او با فنا و نابوديش همه آنها نيز نابود مىشوند، باز دارد.
عقيده به عالم پس از مرگ و بقاى اثر اعمال آدمى، هم مىتواند يك «عامل بازدارنده قوى» در برابر گناه و خطاكارى، و هم يك «عامل محرك نيرومند» براى تشويق سرمايه گذارى مادى و معنوى در راه خدمت به خلق خدا و نيكىها گردد.
اثراتى كه ايمان به عالم پس از مرگ مىتواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشويق افراد فداكار و مجاهد و لايق بگذارد به مراتب بيش از اثرات دادگاهها و كيفرهاى معمولى، و بيش از پاداشها و تشويقهاى عادى است؛ زيرا: از مشخصات دادگاه رستاخيز اين است كه نه تجديد نظر در آن راه دارد، و نه توصيه و پارتى بازى، و نه مىتوان فكر قضات آن را با پشت هم اندازى و ارائه مدارك دروغين تغيير داد، و نه تشريفات آن نيازمند به طول و تفصيل خواهد بود.
بلكه كيفرها و پاداشها در آن عالم از جهات زيادى شبيه به آثار و خواص طبيعى است. يعنى همان طور كه مثلاً يك داروى شفابخش يا يك سم كشنده، در تأثير خود خطا و اشتباه بردار نيست و رشوه و توصيه نمىتواند آن را عوض كند، اعمال و كارهاى انسان در زندگى پس از مرگ نيز تقريباً چنين وضعى را دارند اين از يكسو.
و از سوى ديگر در دادگاههاى عادى اين جهان - كه هزار و يك عيب دارد - مسأله تشويق مفهوم ندارد و مثلاً اگر كسى پنجاه سال از مرز قانون تجاوز نكرد و مرتكب يك خلاف كوچك هم نشد پاداشى در برابر عمل به قانون به او نمىدهند يعنى پاداشى ندارند كه بدهند. بنابراين ضمانت اجرايى اين قوانين يك جانبه است، يعنى هميشه سراغ قانون شكن و متجاوز مىرود، نه قانون شناس و پايبند به قانون، در حالى كه ضمانت اجراى قوانين مذهبى دو جانبه است، و كفه پاداش به همان اندازه سنگين است كه كفه مجازات و كيفر.
بدون شك كسى كه مؤمن به چنين جهانى باشد، در اصلاح خود، در انجام اعمال گوناگون فوق العاده سختگير و موشكاف است و همانطور كه يك فرد مطلع از خواص داروهاى شفابخش و سموم كشنده، نسبت به اولى فوق العاده علاقهمند و از دومى بسيار وحشت دارد، او هم هر لحظه كه مىخواهد اقدام به كارى كند آثار قطعى آن عمل را در برابر چشمان خود مجسم مىبيند! و به اين ترتيب همواره تحت يك مراقبت دائمى و دقيق از درون وجود خويش قرار دارد، و به طور خودكار در برابر جنايات و تبهكارىها و مفاسد كنترل مىشود.
ايمان، انسان را به جايى مىرساند كه مىگويد: «به خدا سوگند اگر شبها تا به صبح بستر من نوك خارهاى جانگداز باشد، و روزها زنجير در دست و پاى من نهند و در كوچه و بازار بكشانند، از آن خوشتر دارم كه در دادگاه بزرگ پروردگار خويش حاضر شوم در حالى كه ستمى بر بندهاى از بندگان خدا كرده باشم و حق كسى را غصب نموده باشم!».(1) چنين كسى آهن تفتيده و سوزان نزديك دست برادرش - برادرى كه خواهان تبعيض در بيت المال خلق است - مىبرد و هنگامى كه از مشاهده اين صحنه فريادش بر مىخيزد به او اندرز مىدهد و مىفرمايد: «تو از شعله آتش كوچكى كه به سان بازيچهاى در دست انسانى است، فرياد مىكشى و فرار مىكنى، اما برادرت را به سوى آتشى مىكشانى كه شعله قهر و غضب پروردگار آن را برافروخته است؟!».(2)
و هنگامى كه پارهاى از اطرافيان نزديك بين، او را براى تقويت پايههاى حكومتش به تبعيضهاى ناروا در جامعه مسلمين دعوت مىكنند به آنها فرياد مىزند: «واى بر شما، به من مىگوييد پيروزى خود را در ستم كردن به آنها كه در پناه حكومت من زندگى مىكنند جستجو كنم! به خدا سوگند تا ستارهاى در آسمان مىدرخشد چنين نخواهم كرد!».(3)
راستى اگر همه زمامداران جهان، و همه مردم عادى، گوشهاى از اين ايمان صريح و قاطع در اعماق وجودشان روشن باشد دنياى ما چه قيافهاى خواهد داشت؟ آيا اثرى از اين خودخواهىها، خودكامگىها، خودپرستىها و ظلم و تجاوزها در آن خواهد بود؟ به همين دليل، همه اديان و مذاهب آسمانى براى تربيت افراد و اصلاح اجتماعات، كوشش وسيعى براى پرورش ايمان به عالم پس از مرگ، در دل مردم به عمل آورده اند.
مخصوصاً در قرآن قسمت مهمى از مسائل تربيتى از همين راه تعقيب مىشود و به همين جهت تعجب آور نيست اگر بشنويم در قرآن در حدود 1400 مرتبه به اين مسأله و خصوصيات آن اشاره شده است كه از ميان آنها به چند تعبير جالب اشاره مىكنيم.
1. قرآن مىگويد: نه تنها ايمان و يقين قطعى به آن روز بزرگ براى تربيت انسان كافى است، بلكه «ظن و گمان» به آن هم اثر عميق دارد:
«أَلا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظيمٍ * يَوْمَ يَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمينَ»(4)؛ (آيا آنان [كم فروشان كه حق خود را به طور كامل مىگيرند و حق مردم را به آنها نمىدهند] گمان نمىكنند در روز بزرگى برانگيخته خواهند شد، روزى كه همه مردم در پيشگاه پروردگار حاضر مىشوند).
2. در موارد مختلفى تأكيد مىكند كه تنها «اميد» و «رجا» به آن جهان براى جلوگیرى از طغيان انسان و ترك لجاجت در برابر حق و انجام عمل صالح كافى است - توجه داشته باشيد در مفهوم اميد و رجاء قطع و يقين نيفتاده است: «فَمَنْ كانَ يَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً»(5)؛ (كسيكه اميد ملاقات پروردگار دارد بايد عمل صالح انجام دهد). «وَ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا»(6)؛ (آنها كه اميد ملاقات ما را نداشتند [از طريق غرور و لجاجت] گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمىشوند و خدا را با چشم خود نمىبينيم؟).
3. در قرآن مخصوصاً تصريح شده كه اعمال و رفتار و گفتار انسان رنگ ابدى، به خود مىگيرد، و در آن جهان همگى در كنار انسان حاضر مىشوند و با او خواهند بود: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ»(7)؛ (آن روز كه انسان هر كار نيك و بدى كرده در برابر خود حاضر مىبيند). و در جاى ديگر تأكيد مىكند: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حَاضِراً»(8)؛ (همه اعمال خويش را در حضور خود مىيابند).
و به اين ترتيب موجى نيرومند از احساس مسؤوليت در برابر همه رويدادهاى زندگى در اعماق روح انسان، انسانى كه مؤمن به زندگانى پس از مرگ است به وجود مىآورد.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.