پاسخ اجمالی:
آنچه قابل شناخت نیست کنه ذات خداست؛ اصل وجود و صفات خداوند با علم حصولی و حضوری اجمالی قابل شناخت است. بین شناخت خدا و فایده عبادت نیز ملازمه عقلی و عملی وجود ندارد و حتی عبادت بدون شناخت نیز آثار مثبت خود را دارد؛ اگر چه شناخت بیشتر از خدا در پرفایده بودن عبادت نقش موثری دارد.
پاسخ تفصیلی:
یکی از سؤالاتی که در مورد عبادت خداوند مطرح می شود بحث عبادت همراه با شناخت می باشد. از یک سو در روایات بیان شده که خداوند قابل شناخت نیست و از سوی دیگر بیان شده است که چنین خدایی را باید عبادت کرد. آیا چنین عبادتی آثار و منفعتی دارد؟
در پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است توضیحاتی راجع به شناخت خدا بیان شود، سپس به آثار و منافع عبادت خدا به همان میزان شناختی که از خداوند داریم اشاره خواهد شد.
آنچه قابل شناخت نیست کنه ذات خداست:
در روایات فراوانی به این نکته اشاره شده است که خداوند قابل شناخت تفصیلی نیست و کنه عظمت او را درک نمی کنیم؛ چرا كه خداوند وجودى نامحدود و بى پايان است از هر نظر و موجود محدودى چون بشر، هر كس كه باشد، از درك آن نامحدود عاجز و ناتوان است. به عنوان مثال در روایتی از امام علی(علیه السلام) می خوانیم: «فَلَسْنَا نَعْلَمُ كُنْهَ عَظَمَتِكَ»(1)؛ (خداوندا، كنه عظمت تو را هرگز درك نمى كنيم). در حقیقت امکان نداشتن شناخت به کنه ذات خدا از محدودیت انسان و نامحدود بودن خدا ناشی می شود؛ چرا که برای شناخت کنه ذات خدا باید خدا را در قالب محدود ببیند تا از او شناخت حاصل کند، در حالی که خدایی که جهان نامحدود را آفریده نمی تواند محدود باشد.
اصل وجود و صفات خداوند با علم حصولی و حضوری اجمالی قابل شناخت است:
روایاتی که امکان شناخت کنه ذات خدا را ناممکن بیان کرده است به این معنی نیست که خداوند بصورت اجمالی نیز قابل شناخت نیست و نمی توان او را بخاطر نعمت هایی که داده شکر کنیم و او را عبادت کنیم. امام علی(علیه السلام) بعد از اینکه کنه عظمت خداوند را غیر قابل درک بیان نمود، براى اين كه تصور نشود اين سخن به معناى عدم امكان شناخت خدا و تعطيل صفات است بلافاصله به ذكر معرفت اجمالى از طريق بيان اوصاف ثبوتيه و سلبيه او مى پردازد و مى گويد: «إِلَّا أَنَّا نَعْلَمُ أَنَّكَ حَيٌّ قَيُّومُ لَا تَأْخُذُكَ سِنَةٌ وَ لا نَوْم»(2)؛ ([گر چه ما به درك كنه ذات تو قادر نيستيم،] جز اين كه مى دانيم تو زنده و قائم به ذات خود و ديگران قائم به تواند. هيچگاه خواب سبك و سنگين، تو را فرا نمى گيرد [تا از بندگانت غافل شوى]).(3)
خداوند ابزار مختلفی برای این شناخت به بشر عطا کرده است:
1) انسان با علم حصولی و تعقل در آیات آفاقی(طبیعت) و انفسی(وجود انسان) و نیز استدلال های عقلی می تواند به این شناخت برسد. در علم حصولی اصل وجود خداوند با تعقل در آثار صنع او قابل درک و شناخت است؛ چرا که وقتی برای جهان آفریدگاری قائل باشی اصل وجود خدا را درک کرده ای و اگر برای جهان نظم و هدف و حساب قائل باشی علم و قدرت او را شناخته ای. به عنوان مثال اگر انسان به اين بدن جسمانى و عنصرى خود با دقت بنگرد به وجود خالقی حکیم و دانا پی خواهد برد، دستگاههائى در اين بدن است كه هر يك براى خداشناسى كافى است، چشم را اگر كسى از نظر تشريح و فيزيولوژى بنگرد محال است خدا را نشناسد، قلب و سایر اعضا را اگر دقيقاً نظر كند، همه بر وجود خدا گواهى مى دهند. همچنین با تفکر در سایر مخلوقات به خوبی می توان به وجود خدا پی برد و شناخت اجمالی از علم و قدرت او پیدا کرد. آیات و روایات فراوانى نیز مردم را به این راه از خداشناسی دعوت می کند.(4)
مطالعه خبرهای دینی نیز شناخت لازم را از خدا به انسان می دهد. مثلا خبرهای دینی و آیات قرآن مثل آیه 224 سوره بقره: «وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»، و آیه 27 سوره شوری: «إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِير» و... خدا را سمیع و علیم، و خبیر و بصیر، و ... معرفی می کند.
با استفاده از صفات خبری که در قرآن و روایات مطرح شده ما شناختی هرچند حداقلی و در حد مفهوم، از خدا داریم؛ مانند سمیع و بصیر بودن خداوند؛ لذا می دانیم خدا حرف ما را می شنود و ما را می بیند و همین مقدار از شناخت برای عبادت او کافی است.
2) همچنین با علم حضوری و از طریق فطرت و احساس قلبی این شناخت امکان پذیر است، البته اگر این فطرت گرفتار غبار غفلت نشده باشد. در آیه 30 سوره روم می خوانیم: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»؛ (روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش خدا نيست اين است دين و آئين محكم و استوار ولى اكثر مردم نمى دانند). طبق این آیه، نه تنها خداشناسى، بلكه دين و آئين و اعمال عبادی بطور كلى و در تمام ابعاد يك امر فطرى است و بايد هم چنين باشد؛ زيرا مطالعات توحيدى به ما مى گويد ميان دستگاه «تكوين» و «تشريع» هماهنگى لازم است، آنچه در شرع وارد شده حتما ريشه اى در فطرت دارد و آنچه در تكوين و نهاد آدمى است مكملى براى قوانين شرع خواهد بود.(5)
در حديث معروفی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام على(عليه السلام)، که به هر دو روش شناخت اشاره دارد، می خوانیم: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»(6)؛ (كسى كه خود را شناخت خدايش را شناخته است). طبق این حدیث فقط کافی است انسان در مرحله اول خود را بشناسد تا از طریق این شناخت خدا را هم بشناسد و مشكلترين كارها همين شناخت خويش است، گاهى 80 سال عمر كرده ولى خود را نشناخته، و در نتيجه خداى خود را نيز نشناخته است كه خودشناسى مقدمه خداشناسى است، موانعى از درون و حجابهائى از برون اجازه خودشناسى آنچنان كه بايد باشد نمى دهد، تا خود را نشناختيم چگونه خود را اصلاح كنيم؟!
كسى كه نفس خود را در اثر رفع موانع و حجابهاى درونى و بيرونى شناخت، خدا را مشاهده خواهد كرد و بر حاكميت او واقف خواهد شد، و همان مى شود كه وقتى به ائمه اطهار(عليهم السلام) مى گفتند: آيا خدا را ديده ايد؟ به اين مضمون مى فرمودند: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ شَيْئاً لَمْ أَرَه،لَمْ تَرَهُ الْأَبْصَارُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان»(7)؛ (چيزى را كه نديده باشم عبادت نمى كنم، ديدگان ظاهرى و چشمهاى سر او را نمى بينند، ولكن قلبها با حقيقت ايمان [و شناخت نفس] خواهند ديد، با بصر نتوان ديد ولى با بصيرت توان ديد).(8) البته این شهود و معرفت حضوری نیز دارای مراتب متفاوتی است و مرتبه پایین آن در هر انسانی موجود است و با تکامل نفس و تمرکز توجه قلب، قوت می یابد تا اینکه به سطح معرفت اولیاء خدا که او را بیش از هر چیز و پیش از هر چیز با چشم دل می بینند برسد.(9)
بنابراین اینگونه نیست که شناخت خدا امکان پذیر نباشد.
بین شناخت خدا و فایده عبادت ملازمه عقلی و عملی وجود ندارد:
در مورد فواید عبادت نیز اولا، بین شناخت خدا و فایده عبادت ملازمه عقلی و عملی وجود ندارد و حتی عبادت بدون شناخت نیز آثار مثبت فراوانی دارد؛ انسان ها بسیاری از دستورات و توصیه های اخلاقی و پزشکی را از اهل علم قبول دارند و می پذیرند که فایده دارد، امّا خودشان از علوم اخلاقی و پزشکی و.. اطلاعی ندارند. ثانیا، انسان به میزان تفکری که در نشانه های شناخت خدا دارد و استدلال های عقلی را که مورد بررسی قرار می دهد به شناخت اجمالی از خداوند دست پیدا می کند و به همان میزان عبادات او قطعا همراه با منفعت است و اگر روح انسانی از حالت اسارت تن خارج شود و از قید و بندهای نفسانی و حجاب های ظلمانی رهائی یابد به مقام شهود می رسد و این ارتباط در سطحی بالاتر حاصل می شود، به طوری که با قلب و دلش حضور خدا و آثار و نتایج این ارتباط را احساس می کند، چنانکه تمام فعل و انفعالات درونی و نفسانی خویش را احساس می کند. در چنین شرایطی نه تنها عبادت خدا دارای آثار فردی و اجتماعی و منفعت فراوان خواهد بود، بلکه انسان از عبادت خود لذت می برد.
اوج عبادت خدا و شوق طاعت او را در زندگی اولیاء الهی می توان مشاهده کرد. درباره امام زين العابدين على بن الحسين(عليه السّلام) مى خوانيم چهل سال چنان شب زنده دار بود كه نماز صبح را با وضوى نماز مغرب به جا مى آورد: «إنّهُ (عليه السّلام) صَلَّى أَرْبَعِينَ سَنَةً صَلَاة الصُّبحِ بِوُضُوء المَغرِب».(10) در حديث ديگرى از امام باقر(عليه السّلام) مى خوانيم كه درباره عبادات امام على(عليه السّلام) فرمود: «مَا أَطَاقَ أَحَدٌ عَمَلَهُ وَ إِنْ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) لَيَنْظُرُ فِي الْكِتَابِ مِنْ كُتُبِ عَلِيٍّ (علیه السلام) فَيَضْرِبُ بِهِ الْأَرْضَ وَ يَقُولُ مَنْ يُطِيقُ هَذَا»(11)؛ (هيچ كس توانايى انجام عبادات على(عليه السّلام) را ندارد [پدرم] علىّ بن الحسين(عليه السّلام) در بعضى از كتابهاى على(عليه السّلام) [كه شرح عبادات او در آن بود] نظر مى كرد و ناگهان كتاب را بر زمين مى گذاشت و مى فرمود چه كس توان چنين عبادتى دارد؟).(12)
لازم به ذکر است که خداوند به عبادت بندگان نیازی ندارد و سود و نتيجه عبادات و نيايش ها متوجّه عبادت كنندگان مى شود. عبادت خداوند هم آثار فردی دارد و هم آثار اجتماعی:
1) آثار فردی: اثر تربيتى عبادات- در صورتى كه با توجّه مخصوص و آداب خاصّش انجام شود- قابل انكار نيست. اثر عبادت و نيايش به قدرى عجيب و سريع است كه حتّى گاهى در جسم انسان آثار شگفت آورى از خود ظاهر مى سازد و از طرق حسّى آثار آن را مى توان مشاهده نمود. به گفته دكتر «الكسيس كارل» دانشمند و محقّق معروف: «نتايج نيايش را با علم نيز مى توان دريافت؛ زيرا نيايش نه تنها بر روى حالات عاطفى، بلكه بر روى كيفيّات بدنى نيز اثر مى كند، و گاهى در چند لحظه يا چند روز بيمارى جسمى را بهبود مى بخشد».(13)
انسان با توجّه مخصوص به پروردگار، راز و نياز با او و نيايش به درگاه پاكش، روح خود را از جهان مادّه برتر ساخته، قلب و جان خود را از آلودگى به گناه شسته و صفات برجسته انسانى را در خود پرورش می دهد، و با استمداد از قدرت و عظمت پروردگار، يأس و نوميدى را از خود دور می سازد، همواره به ياد خدا بوده، و در برابر او احساس مسؤوليت می كند.
2) آثار اجتماعی: نيايش ها و عبادت هاى اسلامى علاوه بر آثار عاطفى، روانى، اخلاقى و به طور خلاصه جنبه هاى فردى، «اثرات اجتماعى» قابل ملاحظه اى دارد. اين آثار در سه عبادت مهم، یعنی نماز، روزه و حج بسیار روشن است. به عنوان مثال اجتماع مسلمانان برای نماز بسیار وحدت بخش است. از طرفی انضباط و وقت شناسى را به انسان مى آموزد و انسان را به سحرخيزى كه رمز پيروزى بسيارى از مردان موفّق جهان است عادت مى دهد. روزه نیز انسان را به یاد محرومان می اندازد و حج نیز باعث آشنایی مسلمانان سراسر جهان با یکدیگر و وحدت و همدلی آنها می شود.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.