پاسخ اجمالی:
از نظر قرآن مردگان سخن ما را می شنوند و درود بر پيامبر در حال تشهد نیز به معنی امکان ارتباط با اموات است. شواهد تاریخی نیز می گوید پیامبر با اموات سخن می گفت. طبق تعالیم قرآن اساس وجود انسان روح اوست و روح بعد از مرگ جسم باقی است. همچنین مراد از نفى سماع(شنیدن) نفى انتفاع است كه از آن به كنايه تعبير به نفى سماع شده است؛ يعنى مشركان سخن پیامبر را مى شنوند، ولى از آن نفع نمى برند.
پاسخ تفصیلی:
نفی شنوایی و شعور مردگان در قرآن
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که در آن آیات شنوایی و شعور مردگان نفی می شود؛ به عنوان مثال چند آیه را ذکر می کنیم:
در آیات 52-53 سوره روم می خوانیم: «فَإِنَّكَ لَاتُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ * وَمَا أَنتَ بِهَادِ الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ»؛ (تو نمى توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى مى گردانند * و [نيز] نمى توانى نابينايان را از گمراهيشان هدايت كنى، تو تنها سخنت را به گوش كسانى مى رسانى كه ايمان به آيات ما مى آورند و در برابر حق تسليم هستند).
در آیات 80-81 سوره نمل نیز می خوانیم: «إِنَّكَ لَاتُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ * وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ».
در آیه 36 سوره انعام می خوانیم: «إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَىٰ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»؛ (تنها كسانى اجابت [دعوت تو] مى كنند كه گوش شنوا دارند، اما مردگان [و آنها كه روح انسانى را از دست داده اند ايمان نمى آورند و] خدا آنها را [در قيامت] مبعوث مى كند سپس به سوى او باز مى گردند).
در آیه 22 سوره فاطر می خوانیم: «وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ»؛ (و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند، خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد مى رساند و تو نمى توانى سخن خود را به گوش آنها كه در قبرها خفته اند برسانى).
با توجه به این آیات توسل به افرادی مثل رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و شفاعت جستن از آنها در هنگام حیاتشان یا در آخرت امری معقول است؛ امّا توسل به مرده و شفاعت جستن از او چه فایده ای دارد؟!
برای پاسخ به این سؤال از دو روش نقضی و حلی می توان استفاده کرد.
جواب نقضی:
قرآن می گوید ارتباط با مردگان ممکن است
چند آيه قرآن گواهى مى دهند كه ارتباط بشر با گذشتگان باقى است و هنوز اين پيوند قطع نشده است:
الف- صالح با ارواح قوم خويش سخن مى گويد:
در آیه 77 سوره اعراف می خوانیم: «فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ امْرِ رَبِّهِمْ وَقالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا انْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلينَ.»؛ (شتر را (كه معجزه صالح بود) پى كردند و از دستور پروردگار خود سر پيچيدند و گفتند، اگر پيامبرى، عذابى كه بما وعده مى دهى بياور).
و در آیه 78 سوره اعراف می خوانیم: «فَاخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَاصْبَحُوا فى دارِهِمْ جاثِمين»؛ (زلزله اى [بر اثر صحيه آسمانى] آنان را فرا گرفت و در خانه هاى خويش بى جان افتادند).
و در آیه 79 سوره اعراف می خوانیم: «فَتَوَلّى عَنْهُمْ وَقالَ ياقَوْمِ لَقَدْ ابْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلكِنْ لاتُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ»؛ (آنگاه از آنان روى برگرداند و سر برتافت و گفت: اى قوم، من پيامهاى خداوند را رسانيدم و شما ناصحان را دوست نمى داريد).
با دقت در آيه هايى كه گذشت مشخص می شود آيه نخست، حاكى است؛ آنان هنگامى كه زنده بودند، از او عذاب الهى درخواست كردند.
آيه دوم حاكى است كه عذاب الهى فرا رسيد و همه آنان را نابود كرد.
آيه سوم بيانگر اين مطلب است كه حضرت صالح پس از مرگ و نابودى آنان، با آنها سخن مى گويد و مى فرمايد: من پيامهاى پروردگار را رسانيدم، ليكن شماها نصيحت گويان را دوست نمى داريد.
گواه روشن بر اين كه او پس از نابودى با آنان چنين سخن مى گويد، دو چيز است:
1- نظم آيات به شكلى كه گفته شده.
2- حرف «فا» در لفظ «فتولى» كه گواه بر ترتيب است؛ يعنى پس از نابودى آنان، از آنها روى برتافت و به آنان چنين گفت: «ياقَوْمِ لَقَدْ ابْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلكِنْ لاتُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ». جمله «ولكن لا تُحِبُّونَ النَّاصِحينَ» مى رساند آنان چنان در عناد و شقاوت فرو رفته بودند كه حتى پس از مرگ نيز داراى چنين روحيه خبيث بودند كه افراد پند ده و اندرزگو را نيز دوست نمى داشتند.
صريح قرآن اين است كه او با ارواح امت خود به طور جدى سخن مى گويد و آنان را طرف خطاب قرار مى دهد و از عناد مستمر آنان كه پس از مرگ نيز با آنان همراه بود خبر مى دهد، مى گويد: هم اكنون نيز ناصحان را دوست نمى داريد.
ب- شعيب با ارواح گذشتگان سخن مى گويد:
در آیه 91 سوره اعراف می خوانیم: «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَاصْبَحُوا فى دارِهمْ جاثِمينَ»؛ (زمين لرزه آنان را فرا گرفت و در خانه هاى خود هلاك شدند). و در آیه 92 سوره اعراف می خوانیم: «الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها الَّذينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كانُوا هُمُ الخاسِرِينَ»؛ (گروهى كه شعيب را تكذيب كردند، تو گويى در آن ديار نبودند گروهى كه او را تكذيب كرده اند، زيانكاران بودند). در آیه 93 سوره اعراف می خوانیم: «فَتَوَلّى عَنْهُمْ وَقالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رسالاتِ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسى عَلى قَوْمٍ كافِرينَ»؛ (از آنان روى برتافت و گفت: اى قوم من، من پيامهاى خدايم را رسانيدم و شماها را نصيحت كردم، چگونه بر گروهى كه كافرند، اندوه بخورم؟).
شيوه استدلال در اين آيه با آيه هاى مربوط به صالح، يكى است.
ج- پيامبر اسلام با ارواح انبيا سخن مى گويد:
در آیه 45 سوره زخرف می خوانیم: «وَسْئَلْ مَنْ ارْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا اجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ الِهَةً يُعْبَدُونَ»؛ (از پيامبران پيشين بپرس آيا غير از خداى رحمان خدايى قرار داديم كه مورد پرستش قرار گيرد؟).
ظاهر آيه اين است كه پيامبر مى تواند از همين نشأت طبيعى، با پيامبران كه در نشأت ديگر بسر مى برند تماس بگيرد تا روشن شود كه دستور خداوند در تمام قرنها و اعصار به تمام پيامبران اين بود كه جز خداى يگانه را نپرستند.
د- قرآن بر پيامبران درود مى فرستد:
قرآن مجيد در مواردى، بر پيامبران سلام و درود فرستاده است و هرگز اين سلام ها و درودها، تحيات خشك و تعارفهاى بى معنا و تشريفاتى نبوده است. مانند آن كه مى فرمايد: «سَلامٌ عَلى نُوحِ فِى الْعالَمين»، «سَلامٌ عَلى ابْراهيم»، «سَلامٌ عَلى مُوسى وَهارُون»، «سَلامٌ عَلى آلْ ياسين»، «سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ».(1)
معنی درود بر پيامبر در حال تشهد چیست؟
تمام مسلمانان جهان، با اختلافهايى كه در فروع فقهى دارند، هر صبح و شام در تشهد نماز، پيامبر عظيم الشأن خدا را مورد خطاب قرار داده، مى گويند: «السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّها النَّبىُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».
چيزى كه هست، شافعى و برخى ديگر، آن را در تشهد لازم و واجب مى دانند و پيروان مذاهب ديگر مستحب مى شمارند. ليكن همگى اتفاق نظر دارند كه پيامبر به مسلمانان چنين تعليم داده است.(2) و سنت پيامبر در حال حيات و ممات او باقى است.
اگر به راستى ارتباط و پيوند ما با پيامبر، مقطوع و بريده است، پس چنين سلامى، آنهم بصورت خطاب، چه معنايى دارد؟
شواهد تاریخی می گوید پیامبر با اموات سخن می گفت:
در تاریخ اسلام نیز شواهد متعددی وجود دارد که پیامبر اسلام با اموات صحبت کرده است. اگر این کار عبث و بیهوده بود رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هرگز چنین نمی کرد.
در حديثى كه در صحيح بخارى در مورد داستان جنگ بدر آمده چنين مى خوانيم: بعد از شكست كفار و پايان گرفتن جنگ، پيامبر(ص) با جمعى از يارانش به كنار چاهى آمد كه اجساد كشتگان مشركان را در آن افكنده بودند، و آنها را با نامهايشان صدا زد و گفت: آيا بهتر نبود كه شما اطاعت خدا و پيامبرش را مى كرديد؟ ما آنچه را خدا وعده داده بود يافتيم، آيا شما آنچه را پروردگارتان وعده داده بود يافتيد؟! در اينجا عمر گفت: اى رسول خدا! تو با اجسادى سخن مى گويى كه روح ندارند، رسول اللَّه فرمود: «وَالَّذِى نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ»(3)؛ (سوگند به كسى كه جان محمد در دست او است، شما نسبت به آنچه مى گويم از آنها شنواتر نيستيد).
جواب حلّی:
نظر قرآن درباره حیات برزخی انسان؟
لغو بودن توسل به مرده وقتی معنی پیدا می کند که مرگ جسم را به معنی نابودی کامل وجود انسان بدانیم در حالی که طبق تعالیم قرآن اساس وجود انسان روح اوست و روح بعد از مرگ جسم باقی است.
اينك تشريح هر يك از اینها:
1. مرگ فناى انسان نيست:
آيات قرآن به روشنى گواهى مى دهد كه مرگ پايان زندگى نيست، بلكه دريچه ايست براى يك زندگى نوين و انسان با عبور از اين رهگذر به حيات جديد و عالمى كاملًا نو گام مى نهد، عالمى كه برتر از جهان ماده و طبيعت است.
گروهى كه مرگ را فناى انسان مى دانند و معتقدند كه با مرگ همه چيز از بين مي رود و نشانه اى از انسان - جز يك جسد بى روح كه پس از چند صباحى به خاك و ديگر عناصر تبديل مى شود - باقى نمى ماند، ناخود آگاه از فلسفه مادى گرى پيروى مى نمايند.
برخی از آياتی که بر بقاى روح پس از جدايى از بدن گواهی مى دهند، از این قراراند:
الف) آیه 154 سوره بقره: «وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فى سَبيلِ اللَّهِ امْواتٌ، بَلْ احْياءٌ وَلكِنْ لاتَشْعُرُونَ»؛ (به كسانى كه در راه خدا كشته مى شوند، نگوييد مرده اند، بلكه آنان زندگانند، ولى شما احساس نمى كنيد.)
ب) آیات 169-171 سوره آل عمران: «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللَّه امْواتاً بَلْ احْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ...* فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، وَيَسْتَبْشِرونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ... * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ...»؛ (گروهى را كه در راه خدا كشته مى شوند، مرده مپنداريد بلكه آنان زندگانند كه نزد خدايشان روزى مى خورند * آنان به آنچه خداوند از كرم خود به ايشان داده است، خرسند و شادمانند و به كسانى كه به آنها نپيوسته اند، بشارت مى دهند... * به نعمتهاى الهى و فضل او ابراز خوشحالى مى كنند).
ج) آیات 27- 25 سوره يس: «انّى آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ، قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ، قالَ يالَيْتَ قَوْمِى يَعْلَمُونَ، بِما غَفَرَ لي رَبِّى وَجَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ»؛ (وى گفت من به خداى شماها [فرستاده ها] ايمان آوردم [به خاطر همين ايمان] به او گفته شد وارد بهشت شو، گفت اى كاش قوم من مى دانستند كه خداى من مرا بخشيد و گرامى داشت).
مقصود از بهشت، كه به او گفته شد وارد آن شود، بهشت برزخى است نه اخروى، به گواه اين كه وى آرزو مى كند كه اى كاش قوم من مى دانستند خدايم مرا بخشيده و گرامى داشته است. آرزوى چنين آگاهى با جهان آخرت كه حجابها و پرده ها از برابر ديدگان انسان برداشته مى شود، و وضع انسانها بر يكديگر پوشيده نمى ماند، سازگار نيست. بلكه چنين نا آگاهى با جهان دنيوى مناسب است كه انسانهاى اين «نشأت» از وضع انسانهاى «نشأت» ديگر (برزخ) آگاهى ندارند و آيات قرآن بر اين مطلب گواهى مى دهند.
2. واقعيت انسان، همان روح اوست:
انسان در بدو نظر، تركيبى از جسم و روح است، ولى واقعيت انسان همان روح او مى باشد كه با بدن همراه است. از بررسى آياتى كه پيرامون انسان در قرآن وارد شده است، اين حقيقت به خوبى استفاده مى شود كه واقعيت انسان، همان روح و نفس اوست.
اينك در مفاد آيه 11 سوره سجده دقت كنيد: «قُلْ يَتَوَفاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذى وُكِّلَ بِكُمْ، ثُمَّ الى ربِّكُمْ تُرْجَعُونَ.»؛ (بگو فرشته مرگ كه براى شما گمارده شده، گريبانتان را مى گيرد. آنگاه به سوى پروردگار خود باز مى گرديد). لفظ «تَوَفّى»، بر خلاف آنچه معروف است، به معناى ميراندن نيست بلكه به معناى اخذ و گرفتن است. بنابر اين، مفاد جمله «يَتَوفَّاكُم» اين است كه: «شماها را مى گيرد».(4)
هرگاه واقعيت انسان همان روح و روان او باشد، تعبير آيه صحيح خواهد بود، ولى اگر روح و روان، قسمتى از شخصيت انسان را تشكيل دهد و نيم ديگر او بدن خارجى او باشد، در اين صورت چنين تعبيرى مجاز خواهد بود؛ زيرا هرگز فرشته مرگ، بدن و ماده خارجى ما را نمى گيرد، بلكه جسد به همان وضع خود باقى است و تنها روح ما را مى ستاند.
قرآن مرگ را فناى انسانيت و پايان زندگى بشر نمى داند، بلكه براى «شهيدان و صالحان» پیش از فرا رسيدن روز رستاخيز حياتى همراه با «فرح و شادى» و «تبشير و نويد» معتقد است؛ چنانکه در آیات 169-171 سوره آل عمران بیان شد و برای «جنايتكاران» حیاتی همراه با «عذاب دردناك» قرار داده است؛ چنانکه درباره كفار طغيانگرى همچون فرعون و يارانش در آيه 46 سوره مؤمن آمده است: «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ»؛ (آنها [فرعون و يارانش] هر صبح و شام در برابر آتش قرار مى گيرند و به هنگامى كه روز قيامت برپا مى گردد فرمان داده مى شود آل فرعون را در شديدترين كيفرها وارد كنيد).
هرگاه واقعيت انسان همان بدن عنصرى او باشد، شكى نيست كه بدن پس از چند صباحى متلاشى شده و به عناصر گوناگون تبديل مى گردد در اين صورت بقاى انسان، يا حيات برزخى نامفهوم خواهد بود.
بنابراین مرگ پايان زندگى و فناى انسان نيست، بلكه دريچه اى است براى انتقال او به جهان ديگر. واقعيت انسان، نیز همان روح و روان او است، و بدن لباسى است كه بر آن پوشانيده شده و اگر روح و روان او باقى است، قهراً واقعيت و شخصيت و تمام توانايى او (منهاى آن نوع از توانايى كه در گرو بدن مادى و وابسته به آن است) نيز باقى مى باشد.
لذا اگر در اين جهان نفس او قدرت بر نيايش و دعا داشت، يا مى توانست به اذن خدا، كارهاى خارق العاده انجام دهد، در آن سرا نيز نفس قدسى او به اذن خدا قادر و تواناست و جز كارهايى كه نيار به بدن مادى دارد، بر تمام كارها قادر و توانا مى باشد. دیگر اینکه ارتباط انسانهاى اين نشأت با انسانهاى آن نشأت امكان پذير است و ارواح مقدس شنواى سخنان و كلمات ما مى باشند. با توجه به این مطالب ثابت می شود كه اولياى الهى مى توانند سخنان ما را دريافت كنند، و به اذن الهى نيز پاسخ بگويند.
معنی و مفهوم آیات سه گانه نفی درک؟
به چند دلیل آیاتی که دلالت بر نفی درک مردگان می کند منافاتی با توسل به ارواح پاک اولیاء ندارد:
1. این آيات چه بسا ناظر به «اجسادى» باشد كه در قبرهاست؛ زيرا آنها تبديل به خاك مى شوند و چيزى درك نمى كنند؛ اما طرف خطاب ما، اجساد نهفته در قبور نيستند، بلكه ما با ارواح پاك و زنده، كه با اجساد برزخى در جهان برزخى به سر مى برند و به تصريح قرآن حى و زنده هستند، سخن مى گوييم و از آنان درخواست شفاعت مى نماييم نه با بدن نهفته در خاك.
2. مراد از نفى سماع «نفى انتفاع» است كه از آن به كنايه تعبير به نفى سماع شده است؛ چرا که وجه شبه نمی تواند نفى سماع به معنی فقدان قوه شنوايى باشد، زيرا مشركان همگى داراى اين قوه بودند، بلكه وجه شبه چيز ديگرى است و آن نفى سودمند بودن است، يعنى همان طور كه دعوت ميت به ايمان و عمل صالح سودى نمى بخشد و زمان عمل سپرى شده است، دعوت مشركان نيز براى آنان سودى ندارد.(5)
ابن قيم جوزيه از علمای اهل سنت در تفسير آيه «وَماأَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» به همین نکته اشاره کرده و مى گويد: «آيه دلالت دارد بر كافرى كه قلبش مرده است به نحوى كه نمى توانى حقايق را به او برسانى تا از آن بهره مند شود، همان گونه كه نمى توانى به كسانى كه در قبرند چيزى بشنوانى به حدّى كه نفع برند».(6)
هم چنين در تفسير آيه شريفه: «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرينَ» مى گويد: «مراد از آيه نفى اهليّت سماع است؛ به اين معنى كه قلب هاى مشركان از آن جا كه مرده است، تو نمى توانى حقايق را به آنان برسانى، همان گونه كه در اموات نيز چنين است».(7)
ابن کثیر نیز در در شرح آيه: «وَما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» مى گويد: «كما لا ينتفع الأموات بعد موتهم وصيرورتهم إلى قبورهم وهم كفار بالهداية والدعوة إليها، كذلك هؤلاء المشركون الذين كتب عليهم الشقاوة لا حيلة لك فيهم ولا تستطيع هدايتهم»(8)؛ (همان گونه كه امواتِ كفار بعد از مرگشان و قرار گرفتن در قبر از هدايت و دعوت پيامبر(صلى الله عليه و آله) بى بهره اند؛ مشركان نيز كه اهل شقاوت اند از هدايت تو سودى نمى برند و نمی توانی آنها را هدایت کنی).
در نتیجه آیات نفی درک مردگان منافاتی با توسل ندارد و از نظر قرآن مردگان سخن ما را می شنوند. شواهد تاریخی نیز می گوید پیامبر با اموات سخن می گفت. ضمن اینکه طبق تعالیم قرآن اساس وجود انسان روح اوست و روح بعد از مرگ جسم باقی است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.