پاسخ اجمالی:
«نُصح» و خیرخواهی، نقطه مقابل «حسد» است؛ به اين معنى كه انسان نه تنها خواهان زوال نعمت از ديگران نيست؛ بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نيكان و پاكان است. به تعبيرى ديگر آنچه از خير و خوبى و سعادت معنوى و مادّى براى خويش مى خواهد براى ديگران نيز بطلبد و اين يكى از فضايل معروف است كه در آيات و روايات به آن اشاره شده است، از آن جمله در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده که فرمود: «بلندمقام ترین مردم در پیشگاه خداوند در قیامت کسی است که از همه بیشتر تلاش در خیر خواهی مردم کرده است».
پاسخ تفصیلی:
«نُصح» و خيرخواهى، نقطه مقابل «حسد» است، به اين معنى كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد؛ بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نيكان و پاكان گردد، يا به تعبيرى ديگر آنچه از خير و خوبى و سعادت معنوى و مادّى براى خويش مى خواهد براى ديگران نيز بطلبد و اين يكى از فضايل معروف است كه در آيات قرآن و روايات اسلامى به آن اشاره شده است. پيامبران الهى خيرخواهان امّتها بودند و يكى از صفات بارز آنها همين موضوع بود. قرآن مجيد از زبان حضرت نوح(علیه اسلام) شيخ الانبيا چنين نقل مى كند كه به قوم خود فرمود: «اُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّى وَ اَنْصَحُ لَكُمْ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَاتَعْلَمُونَ»(1)؛ (رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى كنم و خيرخواه شما هستم و از خداوند چيزهايى [از لطف و مرحمت و عنايت] مى دانم كه شما نمى دانيد). در اينجا بعد از مسئله ابلاغ رسالت، سخن از نُصح و خيرخواهى امّت به ميان آمده كه نقطه مقابل حسد و بُخل و خيانت است. همين معنى با تفاوت مختصرى در مورد پيامبر بزرگ خدا حضرت هود(عليه السلام) آمده است آنجا كه مى گويد: «اُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّى وَ اَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ اَمِينٌ»(2)؛ (رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى كنم و من خيرخواه امينى براى شما هستم). همين معنى درباره حضرت صالح(علیه السلام)(3) و حضرت شعيب(علیه السلام)(4) وارد شده است. بديهى است خيرخواهى منحصر به اين چهار بزرگوار نبوده؛ بلكه همه انبياى الهى و اولياء معصومين(علیهم السلام) اين ويژگى را داشتند و پيروان راستين آنان نيز بايد خيرخواه ديگران باشند، نه حسود باشند و نه بخيل. در حديث پر معنايى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) نقل شده است كه درباره مردى از طايفه انصار شهادت داد كه او از اهل بهشت است، هنگامى كه درباره زندگى اين مرد بهشتى تحقيق كردند عبادت زيادى در او مشاهده نكردند، بلكه ديدند شب هنگام كه به بستر استراحت مى رود ياد خدا مى كند و سپس به خواب مى رود تا موقع نماز صبح، مشاهده اين وضع موجب سؤال از خودش شد، او در جواب گفت: «مَا هُوَ اِلَّا مَا تَرَوْنَ غَيْرَ اِنِّى لَااَجِدُ عَلَى اَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِى نَفْسِى غِشّاً وَ لَاحَسَداً عَلَى خَيْرٍ اَعْطَاهُ اللَّهُ اِيَّاهُ»(5)؛ (وضع من همان است كه ديديد، ولى من نسبت به هيچ كس از مسلمانان كه خدا نعمتى به او بخشيده در دل خود نه خيانتى مى بينم و نه حسدى [بلكه من خيرخواه همه هستم و از نعمتهاى آنها خوشحالم!]). در حديث ديگرى آمده است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) فرمود: «اِنَّ اَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ اَمْشَاهُمْ فِى اَرْضِهِ بِالنَّصِيحَةِ لِخَلْقِهِ»(6)؛ (بلندمقام ترين مردم در پيشگاه خداوند در قيامت كسى است كه از همه بيشتر تلاش در خيرخواهى مردم كرده است). در روايت ديگرى از همان حضرت، ميزان و معيارى براى خيرخواهى بيان شده و آن اين است كه از منافع ديگران به اندازه منافع خويش دفاع كند فرمود: «لَيَنْصَحُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ اَخَاهُ كَنَصِيحَتِهِ لِنَفْسِهِ»(7)؛ (بايد هر كدام از شما نسبت به برادر مؤمن خود خيرخواه باشد به همان اندازه كه نسبت به خويش خيرخواه است!). واژه «نُصح» و «نصيحت» گر چه در زبان روزمرّه فارسى ما معمولاً به معنى اندرز به كار مى رود ولى در لغت عرب چنين نيست؛ بلكه مفهوم وسيع و گسترده اى دارد.
«راغب» در كتاب «مفردات» مى گويد: «نُصح و نصيحت» هر كار و هر سخنى است كه در آن مصلحت ديگرى باشد و اين واژه در اصل به معنى خلوص و اخلاص است. به همين دليل عسلِ خالص را «ناصح» مى گويند، كار خيّاط را هم «نصح» مى نامند به خاطر اصلاح كردن پارچه اى كه به او داده شده است و از آنجا كه شخص خيرخواه از روى خلوص و اخلاص در اصلاح كار ديگران مى كوشد، واژه نُصح و نصيحت درباره او به كار مى رود و اصولاً هر چيزى كه خالص و صاف باشد خواه در سخن يا عمل و در امور مادّى يا معنوى، واژه «نُصح» بر آن اطلاق مى شود.
بنابراين هنگامى كه در بحثهاى اخلاقى سخن از نصيحت به ميان مى آيد مقصود ترك هر گونه حسد، كينه، بخل و خيانت است.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.