پاسخ اجمالی:
جوانان در مورد شيطان، سؤالاتى دارند. 1. چرا شيطان وسوسهگر خلق شد؟ خدا شيطان را پاك آفريد و شيطان نيافريد و تكبّر و حسد سبب سقوطش شد. 2. اگر جزءِ ملائكه بوده چرا از فرمان الهى تمرّد كرد؟ شيطان از جنّيان بود نه از ملائكه. 3. ما براى سعادت آفريده شدهايم پس موجود مزاحم شيطان براى چيست؟ شيطان بىاختيار در انسان نفوذ نمىكند و اين ما هستيم كه دروازه قلب خود را باز مىكنيم؛ البته شيطان براى آنانكه در راه سعادتند اسباب تكامل است؛ چون با گلاويز شدن با آدم، ايمان تقويت ميشود.
پاسخ تفصیلی:
در مورد «شيطان»، سؤالاتى وجود دارد كه اكثراً توسط جوانان پرسيده مىشود و لازم است آنها را مورد بررسى قرار دهيم:
1. چرا خداوند، شيطان اين موجود خبيث و اغواگر را آفريد تا ما را وسوسه كند و از راه سعادت باز دارد، در حالىكه ما براى پيمودن راه سعادت آفريده شدهايم؟
جواب: خداوند، شيطان را شيطان نيافريد؛ بلكه پاك آفريد. او در صف ملائكه بود و جزء عابدان و زاهدان و مقرّبان درگاه خدا، ولى بعداً به سوء اختيار خويش منحرف شد. تكبّر، خود بزرگبينى، حسد، پيروى از هواى نفس، جاه و جلال طلبيدن سبب شد تا سقوط كند. «أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الكَافِرِينَ»(1)؛ (سر باز زد و تكبّر ورزيد و [به خاطر تكبّر و نافرمانيش] از كافران شد) و خداوند او را از آن مقام خلع كرد.
2. ملائكه، معصوم و همه تحت فرمان خداوند هستند، اگر شيطان جزءِ ملائكه بوده چرا از فرمان الهى تمرّد و سرپيچى كرد؟
جواب: شيطان از ملائكه نبود؛ بلكه از جنّيان بود.
3. ما براى سعادت آفريده شدهايم «وَ مَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونَ»(2)؛ (من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند [و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند]) پس موجود مزاحم (شيطان) براى چيست، آن هم چيزى كه ديده نمىشود و قابل دفاع و پيشگيرى نيست، و اين با هدف آفرينش سازگار نيست؟
جواب: قرآن مىفرمايد شيطان بىاختيار در شما نفوذ نمىكند. دروازه قلب شما به روى او بسته است و اين شما هستيد كه دروازه را باز مىكنيد. در واقع هيچ موجود خبيثى راهى به كشور تن و روح انسان ندارد: «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»(3)؛ (تسلّط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيدهاند و آنها كه نسبت به او [خدا] شرك مي ورزند [و فرمان شيطان را به جاى فرمان خدا گردن مي نهند]). كسانى كه او را شريك خداوند قرار مىدهند و از او اطاعت مىكنند، روز قيامت شيطان به آنها مىگويد: «وَ مَا كَانَ لِىَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَان إِلاَّ اَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِى فَلاَتَلُومُونِى وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ»(4)؛ (من بر شما تسلّطى نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد؛ بنابراين مرا سرزنش نكنيد و خود را سرزنش كنيد).
اين نكته قابل ذكر است كه خودِ شيطان، براى كسانى كه در راه تكامل هستند اسباب تكامل است؛ چون با او گلاويز شدن و دست و پنجه نرم كردن باعث تقويت ايمان است. يكى از مورّخان معروف غربى به نام «تواين بى» در كتاب «فلسفه تاريخ» مىگويد: من در تمام تمدّنهايى كه در دنيا به وجود آمده دقّت كردم، هيچ تمدّنى به وجود نيامد مگر مورد هجوم دشمن قوى خارجى قرار گرفت و براى دفاع، تمام قوايش را بسيج كرد و شكوفا شد.
پس در خلقت شيطان حكمتى است، همچنان كه اگر هواى نفس نبود عارفان قوى نمىشدند.
قرآن مىفرمايد: «اِنَّ عِبَادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطِانٌ»(5) منظور آيه اين نيست كه شيطان با شيعيان گلاويز نمىشود، بلكه خداوند مىفرمايد: آنها به سوى من آمده و بنده من شدهاند و من هم حامى و ياورشان هستم و از تحت نفوذ شيطان رهايشان مىكنم، اين مقام والايى است كه افتخار شيعه است، بنابراين كسانى كه سلطه شيطان بر آنها وارد شده، شيعيان واقعى نيستند.
قرآن مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ»(6)؛ (پرهيزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسههاى شيطان شوند به ياد [خدا و پاداش كيفر او] مىافتند و [در پرتو ياد او راه حق را مىبينند و] ناگهان بينا مىگردند). ممكن است شيطان به سراغ آنها بيايد؛ ولى نمىتواند سلطه پيدا كند. اين جمله مسئوليت ما را زياد مىكند. شيعيان معصوم نيستند و ممكن است شيطان سراغ آنها هم بيايد. بايد در جامعه اسلامى سلطه شيطان بر فرد، اجتماع، بازار و به طور كلّى در زندگى مادّى و معنوى را از بين ببريم؛ چرا كه اگر شيطان در جامعه حاكم شد نظام اجتماعى بر هم مىريزد و افراد آن جامعه را نمىتوان شيعه واقعى دانست.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.