پاسخ اجمالی:
در سوره های «انعام، نمل و عنکبوت» سخن از «تزیین شیطان» است. در معنای آن بعضی گفته اند: منظور همان وسوسه هاى شيطان است كه زشت را در نظر زيبا مى كند و يا با استفاده از عوامل مختلف خارجى اعمال زشت را زينت مى دهد، همان گونه كه گاهى مواد كشنده را در پوشش هايى از شيرينى قرار مى دهند، و انحرافات بزرگ را در لفافه هايى از قبيل عنوان تمدّن و روشنفكرى و آزاد انديشى و امثال آن مى پوشانند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آیه 43 سوره انعام سخن از گروهى از اقوام پيشين مى گويد كه پيامبرانى به سراغ آنها آمدند ولى آنها از تسليم شدن در برابر حق سرباز زدند، خداوند آنها را براى بيدارى و آگاهى با مشكلات و حوادث سخت، با فقر و بيمارى و خشكسالى و قحطى و درد رنج هايى رو به رو ساخت، امّا آنها به جاى بيدارى و توبه و بازگشت به راه حق، همچنان به راه انحرافى خود ادامه دادند.
خداوند می فرماید: «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»؛ (چرا هنگامى که سختى [و عذاب] ما به آنان رسید، [تضرع نکردند و] تسلیم نشدند؟! بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، آنچه را انجام مى دادند، در نظرشان زینت داد).
قرآن در اين آيه مى فرمايد: چرا هنگامى كه سختى و عذاب ما به آنان رسيد، تضرّع نكردند و تسليم نشدند؟ بعد عامل آن را دو چيز مى شمرد: نخست اين كه دل هاى آنها تيره و سخت و انعطاف ناپذير شده بود؛ «وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ».
ديگر اين كه شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت داد، به گونه اى كه كارهاى خلاف را صواب و زشتى ها را زيبا مى پنداشتند، و اين نفوذ شيطان از طريق استفاده از روح هواپرستى كه حاكم بر آنها بود، صورت گرفت؛ «وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ».
به تعبير ديگر، نه مواعظ لفظى پيامبران در آنها مؤثّر افتاد، و نه اندرزهاى عملى و تكوينى پروردگار، و عامل آن از يك سو قساوت و سنگدلى و از سوى ديگر تزيينات شيطانى بود كه روح تضرّع و خضوع را از آنها سلب كرد.
در اين كه منظور از تزيين شيطان در اينجا چيست؟ در ميان مفسّران گفتگو است.
گاه گفته اند: منظور همان وسوسه هاى شيطان است كه زشت را در نظر، زيبا مى كند و يا با استفاده از عوامل مختلف خارجى اعمال زشت را زينت مى دهد همان گونه كه گاهى مواد كشنده را در پوشش هايى از شيرينى قرار مى دهند و انحرافات بزرگ را در لفافه هايى از قبيل عنوان تمدّن و روشنفكرى و آزاد انديشى و امثال آن مى پوشانند.
آیه 24 سوره نمل نیز به تزیین های شطان اشاره دارد؛ در این آیه چنین آمده است: «وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ».
این آیه از زبان هدهد است؛ هنگامى كه به سرزمين ملكه سبأ آمد و تمدّن عظيم و درخشان آنها و حكومت آن زن (بلقيس) را بر آنان مشاهده كرد، و مسائل را براى سليمان(عليه السلام) بازگو نمود. سپس افزود: «او و قومش را ديدم كه براى خورشيد سجده مى كنند نه براى خدا؛ و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه [حق] بازداشته؛ از اين رو هدايت نمى شوند».
اين تعبير نشان مى دهد كه حتى هدهد اين پرنده اى كه در عالم خود عقل و هوشى دارد به مسأله حجاب هاى معرفت و شناخت اجمالا آشنا بود، و مى دانست تزيين هاى شيطانى مى تواند پرده بر فكر انسانى بيفكند، او را از شناخت حقيقت باز دارد، و درهاى هدايت را به روى او ببندد و از رسيدن به سر منزل مقصود مانع شود.
همچنین در آیه 38 سوره عنکبوت، سخن از قوم عاد و ثمود و سركشى ها و طغيانگرى ها و سپس نابودى آنها است. ضمناً شهرهاى ويران شده و مساكن نابود گشته آنها را كه اعراب حجاز در مسافرت هايشان به سوى يمن و شام از كنار آن مى گذشتند (يكى سرزمين قوم عاد، و ديگرى سرزمين قوم ثمود) به عنوان آيينه عبرت به آنها نشان مى دهد. سپس به علت اصلى هلاكت و نابودى آنها اشاره كرده مى گويد: (شيطان اعمالشان را براى آنها زينت داده بود، و با اين كه ظاهراً چشم بينا و عقل و خرد داشتند، پرده بر ديد و دركشان افكند و از راه حق بازداشت)؛ «وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ».
جمله «وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ»؛ (آنها بينا و آگاه بودند) به گفته بسيارى از مفسّران به اين معنا است كه آنها داراى عقل و شعور و قدرت استدلال بودند و مى توانستند حق را از باطل تشخيص دهند؛ ولى [بر اثر وسوسه هاى شيطان] غافل شدند و در حقايق تدبّر ننمودند.(1)
در تفسير الميزان نيز آمده است كه آنها با الهام فطرت، راه حق را مى دانستند، ولى شيطان، اعمالشان را زينت داد و آنها را از راه حق بازداشت.(2)
بعضى نيز گفته اند منظور آگاهى از حق به وسيله دعوت انبياء و تعليمات آنها است.(3)
هركدام از اين تفسيرهاى سه گانه مورد قبول باشد ـ و يا همه آنها، چون منافاتى در ميان آنها نيست ـ گواه بر مقصود ما است كه تزيينات شيطانى حجابى بر عقل و فكر انسان مى شود.
همچنین در آیات 36 و 37 سوره زخرف، به صورت يك حكم كلّى، سرنوشت كسى را كه از ياد خدا، روى گردان مى شود بازگو مى كند؛ و مى فرمايد: (ما شيطان را بر او مسلّط مى سازيم كه همواره همنشين او خواهد بود. و آنها [شياطين] اين گروه را از راه [خدا] باز مى دارند، در حالى كه گمان مى كنند هدايت يافتگان [حقيقى] آنها هستند)؛ «وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ * وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ»
مفسّران و ارباب لغت براى جمله «يَعْشُ» دو معنا ذكر كرده اند: بعضى گفته اند از مادّه «عَشَى» به معناى تاريكى خاصّى است كه در چشم پيدا مى شود و بر اثر آن چشم بينايى خود را از دست مى دهد يا شبكور مى شود، لذا «عشوآء» به شترى گفته مى شود كه پيش روى خود را نمى بيند و به هنگام راه رفتن، پيوسته اشتباه مى كند (خبط عشوآء نيز اشاره به همين است) و «اعشى» به كسى مى گويند كه نابينا يا شبكور است.
بنابراين معناى آيه شريفه اين است: كسى كه آيات الهى را با چشم خود در جهان آفرينش نبيند و از زبان پيامبران الهى نشنود، گرفتار دام شيطان و تسويلات او مى گردد.
بعضى ديگر آن را از مادّه «عَشْو» (بر وزن نَشْو) دانسته اند كه وقتى با «الى» ذكر مى شود به معناى هدايت يافتن با چشمانى ضعيف است؛ و هنگامى كه با «عن» ذكر مى شود، به معناى اعراض و روى گردانى است.(4) بنابراين معناى آيه چنين مى شود: كسانى كه از ياد خدا رويگردان شوند؛ شيطانى را بر آنها مسلّط خواهيم ساخت.(5)
امّا جمله «نُقِيَّض» از مادّه «قَيْض» (بر وزن فَيْض) در اصل به معناى پوست تخم مرغ است؛ سپس به معناى مسلّط ساختن آمده است. اين تعبير در مورد آيه بسيار قابل توجّه است، و نشان مى دهد كه شيطان چنان بر اين گونه افراد مسلّط مى شود كه از هر سو آنها را احاطه كرده و رابطه آنان را از جهان خارج به كلّى قطع مى كند، و اين بدترين حجاب براى يك انسان در برابر معرفت است. اين تعبير در كلمات عرب نيز به صورت ضرب المثل به كار مى رود كه مى گويند «اِسْتِيْلاءُ الْقَيْضِ عَلَى الْبَيْضِ»؛ (تسلّط پوست، بر تخم مرغ).
از آن بدتر آنكه اين تسلّط و احاطه ادامه مى يابد و شيطان همچنان در كنار او است، و عاقبت او به جايى مى رسد كه به گمراهى خود افتخار مى كند و گمان دارد كه در طريق هدايت است؛ «وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُّهْتَدُونَ».
در آیه 112 سوره انعام نیز سخن از گروه شياطين انس و جن است؛ آنها كه به دشمنى پيامبران كمر بسته اند و براى خنثى كردن تعليمات و تبليغات آنها آماده اند، يك مشت سخنان فريبنده و بى اساس را براى اغفال مردم و پرده پوشى بر حقايق به طور مرموز به يكديگر مى گويند و طرق فريب و نيرنگ را به هم مى آموزند تا پرده بر چهره حقايق بيفكنند و مردم را از تعليمات انبياء دور سازند.
خداوند در این آیه می فرماید: «وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ»؛ (این گونه در برابرهر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها بطور سرّى سخنان ظاهر فریب و بى اساس [براى اغفال مردم] به یکدیگر القا مى کردند؛ و اگر پروردگارت مى خواست، چنین نمى کردند؛ [ولى ایمان اجبارى سودى ندارد.] بنابراین، آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار).
قابل توجّه اين كه در اين آيه «شياطين» به صورت جمع ذكر شده در حالى كه «عدوّ» به صورت مفرد است. اين تعبير ممكن است به خاطر آن باشد كه همه شياطين در طريق اغواى مردم متّحد و متفق اند؛ و همچون يك دشمن عمل مى كنند.
بعضى نيز گفته اند كه «عدوّ» در اين جا به معناى «اعدا» است (معناى جمعى دارد).(6) بعضى نيز تصريح كرده اند كه عدو بر مفرد و تثنيه و جمع هر سه اطلاق مى شود.(7)
در سوره محمّد نیز به حجاب هاى متعدّدى از حجاب هاى معرفت، اشاره شده است؛ گاهى فساد در ارض و قطع رحم را سبب كورى و كرى باطنى آنها مى شمرد (آيه 23)، و گاه ترك تدبر در قرآن را هم رديف قفل بر دل ها(آیه 24).
در آیه 25 این سوره، وسوسه ها و تزيينات و تسويلات شيطان را سبب ارتداد گمراهان مى شمرد. به اين معنا كه در آغاز راه حق را پيدا مى كنند و بعد بر اثر تسويلات شيطانى منحرف مى شوند؛ تا آنجا كه انحراف را براى خود افتخار مى شمرند.
در این آیه چنین آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ» ؛ (به یقین کسانى که بعد از روشن شدن راه هدایت براى آنها، پشت به آن کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است).
در اين كه اين آيه اشاره به قوم يهود است كه قبل از قيام پيامبر(صلى الله عليه وآله) به واسطه نشانه هايى كه از آن حضرت در كتب خود ديده بودند به او ايمان آوردند امّا به هنگام ظهورش راه مخالفت پيش گرفتند و اين خود نوعى ارتداد محسوب مى شود، و يا اشاره به منافقانى است كه حق را در آغاز پذيرا شدند و بعد پشت كردند، يا در ظاهر پذيرفتند و در باطن مخالفت كردند، در ميان مفسّران گفتگو است.
ولى با توجّه به اين كه آيات قبل و بعد بيشتر ناظر به منافقين است به نظر مى رسد كه اين آيه هم اشاره به منافقان باشد، منافقانى كه در آغاز حق را شناختند و بعد به آن پشت كردند.
«اُمْلى لَهُم» از مادّه «املأ» به معناى طولانى كردن و مهلت دادن است(8) و در اين جا منظور ايجاد طول امل و آرزوهاى دور و دراز از ناحيه شيطان است. آرزوهايى كه انسان را به خود مشغول مى دارد و باطل را در نظرش زينت مى دهد و از حق باز مى دارد.
در آیه 5 سوره فاطر نیز با آهنگى رسا به همه مردم هشدار مى دهد كه وعده خداوند حق است؛ سپس دو عامل براى انحراف از حق و فريب خوردن و بازماندن از معرفت ذكر مى كند.
نخست دنيا است. مى فرمايد: (مبادا زندگى دنيا شما را بفريبد) و ديگر شيطان است، مى فرمايد: (مبادا شيطان فريبكار شما را نسبت به [كرم] خدا فريب دهد [و مغرور سازد!])؛ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ».
گاهى شما را به كرم او اميدوار سازد و از خشم او بى خبر كند، و گاه آن چنان سرگرمتان سازد كه اصلا به خدا و فرمان او نينديشيد يا دستورهاى او را دگرگون در نظرتان جلوه دهد.
«غَرور» (بر وزن شرور) به هر چيز فريبنده، خواه مال و مقام و شهوات باشد يا انسان فريبكار و شيطان اطلاق مى شود؛ ولى از آن جا كه فرد واضح آن شيطان است غالباً به او تفسير مى شود.(9)
تعبير به «لاَ يَغُرَّنَّكُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ» به اعتقاد بسيارى از مفسّران اشاره به مغرور ساختن انسان از سوى شيطان نسبت به عفو و كرم الهى است. آن چنان او را به عفو خداوند مغرور مى سازد كه آلوده هر گناهى مى شود و عجب اين كه خيال مى كند اين دليل كمال ايمان و معرفت او است كه خدا را با اين صفات شناخته!
اين درست به آن مى ماند كه انسانى را به اميد اين كه مزاج قوى دارد و انواع سم را دفع مى كند و يا ضد سم را در اختيار دارد بفريب اند و مسموم و هلاك سازند. اين نيز يكى از حجاب هاى معرفت است.(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.