پاسخ اجمالی:
«جهاد ابتدايى» نه تنها نشانه خشونتطلبي نيست؛ بلكه در موارد خاصى با عقل و منطق هماهنگ است و سه نوع آن در قرآن آمده است. «جهاد ابتدايى» گاهي براى خاموش كردن آتش فتنه، گاهي براي جلوگيرى از طغيان طاغيان و باغيان و گاهي براي از بين بردن موانع تبليغات اسلامى صورت مىگيرد. برخى از دستورات دينى نيز كه ظاهري خشونتآميز دارند منافاتى با رأفت اسلامى ندارند و آنان كه به اسلام، تهمت خشونت ميزنند يا از تعاليم اسلامى دورند يا دشمنان كينهتوزى هستند كه اسلام را مانع منافع نامشروع خود مىبينند.
پاسخ تفصیلی:
«جهاد ابتدايى» نه تنها نشانه خشونتطلبي نيست؛ بلكه در موارد خاصّى با عقل و منطق هماهنگ است. از قرآن مجيد سه نوع جهاد ابتدايى استفاده مىشود كه هماهنگ با عقل و سيره تمام عقلاى جهان است و هيچ تضادّ و تنافى با رحمت و رأفت اسلامى ندارد:
1. جهاد براى خاموش كردن آتش فتنه
آيه شريفه 193 سوره «بقره»، به اين نوع جهاد اشاره مىكند. خداوند در اين آيه مىفرمايد: «وَ قاتِلوُهُمْ حَتّى لاتَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدّينُ لِلّهِ»؛ (با آنها پيكار كنيد تا فتنه [و بت پرستى و سلب آزادى از مردم] باقى نماند و دين، مخصوص خدا گردد). طبق اين آيه شريفه هر كجا فتنهاى برپا گردد و راهى براى از بين بردن آن جز جنگ نباشد، به ما اجازه داده شده براى رفع فتنه، دست به جهاد ابتدايى بزنيم و همانطور كه گفته شد اين نوع جهاد ابتدايى مورد قبول ساير اديان و مذاهب عالم نيز مىباشد و سيره عقلا آن را تأييد مىكند كه به دو نمونه آن اشاره مىشود:
الف) چند سال قبل كه كشور مسلمان بوسنى و هرزگوين مورد حمله وحشيانه صربهاى ظالم قرار گرفت و آنها به تخريب خانهها و مساجد و مزارع و بيمارستانها و ساير مراكز اين كشور اسلامى پرداختند و از آن بدتر نسل كشى گستردهاى را آغاز كردند، اتحاديّهاى در كشورهاى اروپايى تشكيل شد تا درباره اين فتنه چارهاى بينديشند؛ آنها در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه براى دفع اين فتنه چارهاى جز تهاجم نظامى و درگيرى با صربها ندارند؛ بدين منظور به آنها حمله كرده و آتش فتنه را خاموش نمودند.
ما در اينجا به انگيزههاى اتحاديّه مذكور كارى نداريم (كه امور معنوى و كمك به مسلمانان بوده يا جلوگيرى از مشكلاتى كه در آينده دامنگير خود آنها خواهد شد يا امور ديگر) ولى به هر حال آنها اين جهاد ابتدايى و هجوم نظامى را براى سركوب فتنه صربها صحيح دانسته و انجام دادند و بقيّه عقلاى جهان نيز كار آنها را تأييد كردند.
ب) نمونه زندهتر، جنگى است كه اخيراً در افغانستان رخ داد. ما شاهد بوديم كه طالبان پس از تسلّط بر اين كشور شروع به كشت وسيع خشخاش نمود تا كشورهاى همسايه و خاورميانه، بلكه سراسر جهان را آلوده كند. علاوه بر آن، دست به جنايات بىسابقهاى در داخل افغانستان زد و براى مردم اين كشور و ساير جهانيان تبديل به يك فتنه خطرناك شد؛ در اينجا اگر براى ختم اين غائله و دفع اين فتنه، شوراى امنيّت سازمان بينالملل، نيرويى تشكيل مىداد تا با حمله به افغانستان، مردم مظلوم آن كشور و همه مردم جهان را از شرّ طالبان نجات دهد، بدون شك كار پسنديده و مورد قبول همه عقلاى جهان بود و اگر مردم جهان در داستان افغانستان به آمريكا معترض بودند، براى اين بود كه كشور متجاوز با سابقه بدى كه از خود به جاى گذاشته، جاى هيچ حُسن ظنّى را باقى نگذاشته و مردم مىدانند كه او براى دفع فتنه پاى به اين سرزمين ننهاده؛ بلكه به دنبال مطامع خويش مىباشد.
به هر حال، جنگ و جهاد براى خاموش كردن فتنه - كه از قرآن مجيد استفاده مىشود - مورد قبول و پذيرش تمام عقلا در سراسر جهان مىباشد و خشونت محسوب نمىشود.
2. جهاد با طاغيان و باغيان
هر گاه دو طايفه يا دو گروه يا دو كشور اسلامى، به جان هم بيفتند و با يكديگر درگير شوند، وظيفه ساير مسلمين ـ طبق آنچه در قرآن مجيد آمده(1) ـ اين است كه اختلافات آنها را برطرف نموده و صلح و آشتى را در بين آنها برقرار نمايند و اگر يكى از آنها كوتاه نيامد و دست از ظلم و تجاوز و تعدّى برنداشت و على رغم آمادگى طرف مقابل براى صلح، همچنان به هجوم و يورش خود ادامه داد، از ديدگاه اسلام «باغى» شمرده مىشود. در اينجا اسلام به مسلمانان اجازه مىدهد كه به جنگ «گروه باغى» بروند و با او جهاد ابتدايى كنند؛ هر چند او با ما كارى نداشته باشد و طرف درگيرى ما نباشد.
اسلام نمىپسندد كه گروهى بر گروه ديگر ظلم كنند و ما فقط نظارهگر باشيم. بلكه به ما دستور مىدهد به يارى مظلوم بشتابيم. بر همين اساس، ما معتقديم كه تمام كشورهاى اسلامى، به هر شكل ممكن، بايد به فلسطين مظلوم كمك كنند و شرّ اسرائيل غاصب و ظالم را - كه هر روز ظلم و جنايت تازهاى مىآفريند و عرصه را بر مسلمانان مظلوم آن ديار تنگ كرده - از سر آنها کم نمايند وگرنه بدون شك در پيشگاه خداوند مسؤوليّتى بس سنگين خواهند داشت.
اين نوع از جنگ، هر چند جهاد ابتدايى محسوب مىشود؛ ولى با هر منطق و عقل سليمى سازگار است و خشونت به شمار نمىآيد؛ بلكه مقتضاى رأفت و رحمت اسلامى نسبت به گروه مظلوم و تحت ستم مىباشد.
3. جهاد براى از بين بردن موانع آزادى تبليغ اسلام
خداوند دستورها و برنامههايى براى سعادت و آزادى و تكامل و خوشبختى و آسايش انسانها طرح كرده و پيامبرانِ خود را موظّف ساخته كه اين دستورات را به مردم ابلاغ كنند. حال اگر فرد يا جمعيّتى ابلاغ اين فرمانها را مزاحم منافع پست خود بينند و بر سر راه دعوت انبياء موانعى ايجاد كنند، آنها حق دارند نخست از طريق مسالمتآميز و اگر ممكن نشد با توسّل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادى تبليغ را براى خود كسب كنند.
به عبارت ديگر، مردم در همه اجتماعات اين حق را دارند كه نداى مناديان راه حق را بشنوند و در قبول دعوت آنها آزاد باشند. حال اگر كسانى بخواهند آنها را از حقّ مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداى مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزاد گردند، طرفداران اين برنامهها حق دارند براى فراهم ساختن اين آزادى از هر وسيلهاى استفاده كنند.
بنابراين، اگر مسلمانان بخواهند از راههاى منطقى، دين و آئين خويش را تبليغ كنند و آن را به غير مسلمانان عرضه نمايند؛ ولى عدّهاى مزاحم آنها شوند و مانع تبليغات منطقى و صحيح آنها گردند و براى اين امر مقدّس مانع تراشى كنند، به گونهاى كه قلمها را بشكنند، زبانها را ببرند و نفسها را در سينه خفه كنند، اسلام در اين مورد نيز به پيروان خويش اجازه مىدهد كه براى از بين بردن اين موانع و تبليغ صحيح و منطقى آئين حق (نه تحميل آن به زور و قدرت شمشير) دست به جهاد ابتدايى بزنند و بر دشمنان جاهل و نادان بتازند و موانع را از سر راه بردارند.
اسلام، هنگامى كه به ايران آمد، براى تحميل عقيده بر ايرانيان پاى به اين سرزمين ننهاد؛ بلكه براى رفع موانع نامعقولى كه بر سر راه تبليغات منطقى اسلام وجود داشت، با لشكريان ايران به مبارزه پرداخت؛ ولى پس از پيروزى بر لشگر ساسانيان، هرگز مردم را مجبور به پذيرش اسلام نكرد. بدين جهت سالها پس از فتح ايران توسّط اسلام، برخى از آتشكدهها روشن بود و تعدادى از مردم بر كيش و آئين سابق خود باقى بودند، هر چند غالب مردم ايران - كه افراد باهوشى بودند - دين اسلام را از صميم دل پذيرفته و دستورات آن را به جان خريدند.
ساسانيان مانع اصلى تبليغ اسلام در ايران بودند. اسلام با برداشتن اين مانع بزرگ از سر راه مردم، زمينه پذيرش اسلام را توسّط ايرانيان فراهم كرد. بدون شك اين نوع از جهاد ابتدايى نيز مورد انكار عقلاى جهان نمىباشد. به طور كلّى جهاد ابتدايى - كه براى خاموش كردن آتش فتنه و يا جلوگيرى از طغيان طاغيان و باغيان و يا از بين بردن موانع تبليغات اسلامى، صورت مىگيرد - خشونت محسوب نمىشود؛ بلكه عين رحمت و رأفت اسلامى است.
از آنچه گفته شد بخوبى روشن مىشود كه اسلام، آئين رأفت و رحمت است و حتّى برخى از دستورات دينى آن كه در ظاهر خشونتآميز به نظر مىرسد هرگاه اندكى پيرامون آن تفكّر و انديشه شود، روشن مىگردد كه هيچ منافاتى با رحمت اسلامى ندارد و آنان كه به اين آئين سراسر رحمت و رأفت، برچسب خشونت زدهاند يا انسانهاى دورافتاده از تعاليم اسلامى هستند، يا دشمنان كينه توزى هستند كه اسلام را مانع مطامع و منافع نامشروع خويش مىبينند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.