پاسخ اجمالی:
اختلاف تعالیم انبیاء اساسی نیست؛ چرا که همه آنها از سوی یک خدا مبعوث شده اند و مأموریتشان یکی بوده است. اصول کلی عقائد، قوانین و وظایف پیامبران درهمه ادیان یکسان بوده است؛ اختلاف آنها مربوط به روش ها، امور فرعی و جزئیات هست. بسیاری از اختلافات در روش انبیاء از نوع تفاوت در شکل اجرا بوده است نه در روح قانون. ممکن است براساس موقعیت شخصیت حقیقی هر یک از پیامبران رفتار متفاوتی از آنها در امور کاملا شخصی و جزئی ببینیم، امّا روح دعوت و قوانین اصلی و کلی آنها یکی بوده است.
پاسخ تفصیلی:
بررسى محتواى دعوت انبیاء، یعنى مجموعه معارف، و احکام و قوانین و برنامه هاى سازنده انسانى و اخلاقى پیامبران نشان از یکی بودن روح ادیان الهی دارد؛ چنانکه خداوند در آیه 13 سوره شوری می فرماید: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى»؛ ([خداوند] برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم). این آیه نشان می دهد اصول کلی عقائد و قوانین و وظایف در همه ادیان یکسان بوده است و پیامبران مردم را به یک شاهراه و به سوی یک هدف دعوت می کرده اند. در حقیقت در دعوت همه پیامبران الهی اصول مشترکی حاکم بوده است.
برخی از این اصول مشترک از این قرار است:
1.توحید
اصل توحید و نفی شرک و مبارزه با طاغوت یکی از مهمترین اصول دعوت انبیا و نخستین کلام آنها بوده است. خداوند در آیه 25 سوره انبیاء به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «مَا اَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَّسُول اِلاَّ نُوحِى اِلَیْهِ اَنَّهُ لاَ اِلهَ اِلاَّ اَنَا فَاعْبُدُونِ»؛ (ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر این که به او وحى کردیم که: هیچ معبودى جز من نیست، پس فقط مرا پرستش کنید) و نیز در آیه 36 سوره نحل فرمود:«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فى کُلِّ اُمَّة رَّسُولا اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»؛ (ما در هر امتى رسولى فرستادیم که خداى یکتا را بپرستید و از [پرستش] طاغوت، اجتناب کنید).
2. معاد
اعتقاد به معاد یکی دیگر از اصول دعوت انبیا بوده است. آیه ۱۳۰ سوره انعام نشان می دهد که تمام پیامبران مردم را از روز رستاخیز، مجازات ها و کیفرهای آن برحذر داشته اند و همه در این اصل اساسی مشترک بوده اند؛ «يَامَعْشرََ الجِْنِّ وَ الْانسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ ءَايَتىِ وَ يُنذِرُونَكمُْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَاذَا»؛ ([در آن روز به آنها مى گويد:] اى گروه جنّ و انس! آيا رسولانى از شما به سوى شما نيامدند كه آيات مرا برايتان بازگو مى كردند، و شما را از ملاقات چنين روزى بيم مى دادند؟!)
3. عدالت اجتماعی
دعوت به عدالت اجتماعی یکی دیگر از اصول اساسی پیامبران بوده است؛ «لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ اَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(1)؛ (ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانى و میزان [شناسایىِ حق از باطل و قوانین عادلانه] نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند).
4. تقوا
دعوت به تقوا، نیز از اصول کلّى همه ادیان و پیامبران الهی بوده است؛ «وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ اِیَّاکُمْ اَنِ اتَّقُوا اللهَ»(2)؛ (ما به کسانى که پیش از شما داراى کتاب آسمانى بودند و همچنین به شما سفارش کردیم که تقواى الهى پیشه کنید).
این موارد حاکی از آن است که پیامبران الهی با وجود اینکه هر یک متناسب با شرایط مکانی و زمانی و مقتضیات عصر خود وظایفی برعهده داشتند، اما روح همه ادیان الهی و اصول فکری و عملی پیامبران که مردم را بدان دعوت می کرده اند یکی بوده است؛ از این رو مؤمنین بین پیامبران الهی تفاوتی نمی گذارند و به همه آنها ایمان دارند؛ «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِه»(3)؛ (ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمى گذاريم [و به همه ايمان داريم]).
و البته چرا چنین نباشد در حالی که همه از سوی یک خدا مبعوث شده اند و مأموریت آنها یکسان است و اصول معارف الهیه و اصول سعادت بشر، همه جا یکی است، اینها چیزی نیست که با گذشت زمان دگرگون گردد.(4) ضمن اینکه به تصریح قرآن در آیه 30 سوره روم، دین مقتضای فطرت و ندای طبیعت روحانی بشر است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»؛ (حق جویانه چهره خویش را به سوی دین، همان فطرت خدا که مردم را بر آن آفریده، ثابت نگهدار)؛ لذا قرآن کریم هیچگاه کلمه «دین» را به صورت جمع «ادیان» نیاورده است و دین در قرآن همواره مفرد است، زیرا آن چیزی که وجود داشته و دارد دین است نه دینها(5) و اگر اختلافی وجود داشته مربوط به روش ها و امور فرعی و جزئیات هست.
بسیاری از اختلافات در روش انبیاء از نوع تفاوت در شکل اجرا بوده است نه در روح قانون. روشن است که شکل اجرائی یک اصل کلی در شرایط گوناگون متفاوت است. این تفاوت و اختلاف تعلیمات انبیاء با یکدیگر از نوع اختلاف برنامه هایی است که در یک کشور هر چند یک بار به مورد اجرا گذاشته می شود و همه آنها از یک «قانون اساسی» الهام می گیرد. قوانین فرعى پیامبران نیز هماهنگ با تکامل انسان ها، رو به تکامل بوده است و این تعلیمات در عین پاره ای اختلافات، مکمل و متمم یکدیگر بوده است تا اینکه به حد نهائى و خاتم ادیان رسید.(6) لذا همه پیامبران با همه اختلافاتی که در قوانین جزئی و راهنمایی ها به حسب وضع و موقع زمانی و مکانی دارند، به سوی یک مقصد و یک شاهراه هدایت می کردند.
البته این را نیز باید دانست که هر پیامبری یک شخصیتی حقیقی دارد و یک شخصیتی حقوقی. مسائل مربوط به شخصیت حقوقی پیامبران که همان نبوت و رسـالت است بین همه انبـیا و رسولان مشترک است؛ ولی مسائل مربوط به شخصیت حقیقی پیامبران ممکن است مشترک نباشد. مثلا ازدواج مربوط به امور شخصی است که ممکن است یک نفر حتی یک پیامبر به دلایلی موفق به انجام این عمل حسنه نشود. ازدواج به خودی خود امر واجبی نیست و خداوند به خاطر مصالحی كه برای حفظ زندگی فردی و اجتماعی بشر لازم است آن را تشریع نموده است. اگر چه همین مستحب در مواردی برای برخی افراد که اگر ازدواج نكنند دچار گناه میشوند واجب میشود، اما باید در نظر داشت که مصلحت ازدواج، در شرایطی محقق می شود و در شرایطی محقق نمی شود و شاید عدم تحقق این شرایط سبب شده است که بعضی از انبیاء ازدواج نکنند و برخی دیگر بنا به مصالحی دیگر چند بار ازدواج کنند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.